Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
English
Persian
crossing
نقطه تلاقی دوراهی
Other Matches
concurrence
تلاقی دو نیرو در یک خط عملیات نقطه تلاقی همزمان بودن
crossing point
نقطه تقاطع نقطه تلاقی
crossing points
نقطه تقاطع نقطه تلاقی
crossing points
نقطه تلاقی
point of intersection
نقطه تلاقی
crossing point
نقطه تلاقی
intersection point
نقطه تلاقی
vanishing point
نقطه تلاقی
telematics
نقطه تلاقی راه دور وپردازش خودکار اطلاعات
junction
محل اتصال یا پیوند نقطه تقاطع نقطه انشعاب نقطه گره
junctions
محل اتصال یا پیوند نقطه تقاطع نقطه انشعاب نقطه گره
reference point
نقطه برگشت نقطه نشانی نقطه مبدا دهانه بندر
turn out
دوراهی
crossing
دوراهی
rail switch
دوراهی
loop line
دوراهی
switch
سوزن دوراهی
switches
سوزن دوراهی
switched
سوزن دوراهی
drop on
سوزن دوراهی خط اهن
railway siding
دوراهی راه اهن
railroad junction
دوراهی راه اهن
control point
نقطه کنترل اماد و حرکات نقطه کنترل ناوبری هوایی ودریایی نقطه کنترل عبور ومرور
lie by
تورفتگی دیوار یا دوراهی معبر تنگ
private siding
سایدینگ یا دوراهی ویژه راه اهن
parking siding
دوراهی راه اهن
[برای بیرون بودن از ترافیک]
siding
[railway]
دوراهی راه آهن
[برای بیرون بودن از ترافیک]
stabling siding
دوراهی راه اهن
[برای بیرون بودن از ترافیک]
siding
[railway]
دوراهی راه اهن
[برای بیرون بودن از ترافیک]
stabling siding
دوراهی راه آهن
[برای بیرون بودن از ترافیک]
parking siding
دوراهی راه آهن
[برای بیرون بودن از ترافیک]
anastomosis
تلاقی
weaving
تلاقی
conflux
تلاقی
confluence
تلاقی
collisions
تلاقی
collision
تلاقی
confluences
تلاقی
anastomois
تلاقی
tangency
تلاقی
foot spot
نقطه ای بین نقطه مرکزی و وسط جداره عقبی میز بیلیارد
pull up point
نقطه بالا کشیدن هواپیما نقطه صعود برای تک یا رهاکردن بمب
triple point
نقطه تقاطع امواج سه گانه ترکش اتمی نقطه برخوردامواج صوتی
picture point
نقطه نشانی یا نقطه بازرسی موجود در روی عکس هوایی
bearing
موقعیت یک نقطه نسبت به نقطه دیگر جهت قطب نما
ti;me to go
زمان حرکت هواپیمای رهگیراز نقطه شروع هدایت زمینی تا نقطه رهگیری
line of vision
خط مستقیمی که نقطه زردچشم را به نقطه ثابتی وصل نماید
pointillism
شیوه نقاشی با نقطه رنگ نقطه چین کاری
meeting
تلاقی همایش
incidence matrix
ماتریس تلاقی
interactional points
نقاط تلاقی
meetings
تلاقی همایش
gantlet
تلاقی کردن
commissure
محل تلاقی
switching
مرکز مخابرات مرکزتلفن خودکار حرکت دادن خودروها از یک نقطه به نقطه دیگر برای بارگیری یاتخلیه
free drop
برداشتن و انداختن گوی گلف با دست از نقطه ناممکن برای ضربه زدن به نقطه مناسب نزدیک ان
zeros
پایین ترین نقطه نقطه گذاری کردن
zeroes
پایین ترین نقطه نقطه گذاری کردن
zero
پایین ترین نقطه نقطه گذاری کردن
countering
باجه تلاقی کردن
countered
باجه تلاقی کردن
mould line
خط حاصل از تلاقی دو سطح
redezvous
محل تلاقی یکانها
counter
باجه تلاقی کردن
quits
بی حساب تلاقی شده
outfall
محل تلاقی دوابریز
groin
محل تلاقی دوطاق
groins
محل تلاقی دوطاق
concourses
محل تلاقی چندخیابان یا جاده
confluences
اتصال یا تلاقی دو نهر همریختنگاه
meetings
تلاقی وسائط نقلیه برخوردها
concourse
محل تلاقی چندخیابان یا جاده
gantlet
: محل تلاقی دو خط راه اهن
meeting
تلاقی وسائط نقلیه برخوردها
confluence
اتصال یا تلاقی دو نهر همریختنگاه
csma/cd
دستیابی چندتایی با کشف تلاقی
weaving distance
طول تلاقی مسافت همبری
pitch curves
تلاقی سطوح طرفین دندانه
marks
هدف نقطه اغاز نقطه فرود
mark
هدف نقطه اغاز نقطه فرود
load point
نقطه بارگذاری نقطه بار کردن
approaches
فاصله نقطه شروع تا نقطه خطا
approached
فاصله نقطه شروع تا نقطه خطا
approach
فاصله نقطه شروع تا نقطه خطا
azimuth
موقعیت یک نقطه نسبت به نقطه دیگر
creasing
محل تلاقی دیوار اسکواش و کف زمین
crease
محل تلاقی دیوار اسکواش و کف زمین
creases
محل تلاقی دیوار اسکواش و کف زمین
creased
محل تلاقی دیوار اسکواش و کف زمین
buttock lines
نیمرخ تلاقی صفحات قائم باسطح اجسام صلب
pyramid spot
نقطه روی میز اسنوکر یابیلیارد انگلیسی میان فاصله نقطه مرکزی و وسط لبه بالایی میز
passing place
محل پیش بینی شده برای تلاقی در راههای شوسهای
carrier sense
detect collision accesswith multiple دستیابی چندتایی با کشف تلاقی
flash point
نقطه الوگیری نقطه افروزش
holding point
نقطه تثبیت ردیابی هواپیما نقطه انتظار هواپیما روی صفحه رادار
junction well
چاهها یا گودالهایی که درمحل تلاقی تغییر شیب زهکشهای زیرزمینی ایجادمیگردند
roll in point
نقطه ورود به شاخه تک به وسیله هواپیما نقطه شروع حرکت تک هواپیما
relief hole
سوراخی در ورقههای فلزی که تلاقی دو خم را بدون تاب برداشتن صفحه ممکن میسازد
punctuation mark
علائم نقطه گذاری درجملات نشان نقطه گذاری
punctuation marks
علائم نقطه گذاری درجملات نشان نقطه گذاری
litter relay point
نقطه تعویض برانکاردکشها نقطه تعویض حمل مجروحین
sockets
بست لوله دوراهی لوله
point to point network
شبکه نقطه به نقطه
pointillism
نقاشی نقطه نقطه
point-to-point connection
اتصال نقطه به نقطه
mach stem
جبهه موج حاصل از تلاقی موج برخوردی و منعکس
break up point
نقطه رهایی هلی کوپتر نقطه رهایی
lies
زاویه نقطه وصل دسته چوب هاکی به تیغه زاویه نقطه وصل دسته به سر چوب گلف منطقه تجمع ماهیها
lied
زاویه نقطه وصل دسته چوب هاکی به تیغه زاویه نقطه وصل دسته به سر چوب گلف منطقه تجمع ماهیها
lie
زاویه نقطه وصل دسته چوب هاکی به تیغه زاویه نقطه وصل دسته به سر چوب گلف منطقه تجمع ماهیها
redezvous
تلاقی کردن ملاقات کردن
polkadot
طرح نقطه نقطه خال خال
speckle
نقطه نقطه یا خال خال کردن
countervial
خنثی کردن- برابری کردن با- جبران کردن- تلاقی کردن
full stops
نقطه
jots
نقطه
full stop
نقطه
tittle
نقطه
point to point
نقطه به نقطه
point to point line
خط نقطه به نقطه
jot
نقطه
punctulate
نقطه نقطه
stpular
نقطه نقطه
punchation
نقطه
prick
نقطه
punctation
نقطه
jotted
نقطه
ice melting point
نقطه یخ
ice point
نقطه یخ
neel point
نقطه نل
spot
نقطه
periods
نقطه
dot
نقطه
period
نقطه
dotty
نقطه نقطه
dotting
نقطه
two dots one dash line
خط دو نقطه یک خط
ellipsis
سه نقطه
[...]
punctum
نقطه
spotter
نقطه نقطه
punctate
نقطه نقطه
point
نقطه
speckle
نقطه
pricks
نقطه
pricked
نقطه
specks
نقطه
pricking
نقطه
speck
نقطه
spots
نقطه
firing point
نقطه اشتعال
inflexion point
نقطه عطف
injection point
نقطه پاشش
bp
نقطه جوش
check point
نقطه بازرسی
center
نقطه گره
frost point
نقطه شبنم
image element
نقطه تصویر
fusing point
نقطه ذوب
fusion point
نقطه گداز
growing point
نقطه رویش
gutty
نقطه دار
burning point
نقطه اشتعال
brittle point
نقطه شکنندگی
indifference point
نقطه خنثی
image point
نقطه تصویر
impact point
نقطه اصابت
impact point
نقطه فرود
breakpoint
نقطه انفصال
break point
نقطه توقف
inflection point
نقطه عطف
ignition point
نقطه اشتعال
break even point
نقطه عطف
bubble point
نقطه جوش
break off position
نقطه رهایی
initial point
نقطه شروع
igniting point
نقطه احتراق
initial point
نقطه اولیه
branchpoint
نقطه انشعاب
igniting point
نقطه اشتعال
ignition point
نقطه افروزش
impact point
نقطه بارریزی
directing point
نقطه نشانی
dead spot
نقطه خنثی
dead reckoning
نقطه فرضی
entry point
نقطه ورود
equilibrium point
نقطه تعادل
dead center ignition
نقطه انفجار
equivalence point
نقطه هم ارزی
estimated position
نقطه تخمینی
estimated position
نقطه براوردی
dead center ignition
نقطه اشتعال
eutectic point
نقطه اوتکتیک
eutetic point
نقطه اتکتیک
death point
نقطه مرگ
initial point
نقطه اغاز
distributing point
نقطه توزیع
dot pitch
درجه نقطه
dot prompt
نقطه اعلان
dots per inch
نقطه در هر اینچ
dotter
نقطه گذار
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com