Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (10 milliseconds)
English
Persian
azimuth
نقطه جنوب
Search result with all words
soputheasternmost
در دورترین نقطه جنوب شرقی
southernmost
در اقصی نقطه جنوب
Other Matches
south-east
جنوب شرقی سوی جنوب شرق
south westerly
سوی جنوب غرب یا جنوب باختر
south-west
جنوب غربی سوی جنوب باختر
south west
جنوب باختر جنوب غربی
south east
جنوب خاوری جنوب شرقی
junctions
محل اتصال یا پیوند نقطه تقاطع نقطه انشعاب نقطه گره
junction
محل اتصال یا پیوند نقطه تقاطع نقطه انشعاب نقطه گره
reference point
نقطه برگشت نقطه نشانی نقطه مبدا دهانه بندر
control point
نقطه کنترل اماد و حرکات نقطه کنترل ناوبری هوایی ودریایی نقطه کنترل عبور ومرور
foot spot
نقطه ای بین نقطه مرکزی و وسط جداره عقبی میز بیلیارد
pull up point
نقطه بالا کشیدن هواپیما نقطه صعود برای تک یا رهاکردن بمب
triple point
نقطه تقاطع امواج سه گانه ترکش اتمی نقطه برخوردامواج صوتی
picture point
نقطه نشانی یا نقطه بازرسی موجود در روی عکس هوایی
bearing
موقعیت یک نقطه نسبت به نقطه دیگر جهت قطب نما
ti;me to go
زمان حرکت هواپیمای رهگیراز نقطه شروع هدایت زمینی تا نقطه رهگیری
pointillism
شیوه نقاشی با نقطه رنگ نقطه چین کاری
line of vision
خط مستقیمی که نقطه زردچشم را به نقطه ثابتی وصل نماید
free drop
برداشتن و انداختن گوی گلف با دست از نقطه ناممکن برای ضربه زدن به نقطه مناسب نزدیک ان
switching
مرکز مخابرات مرکزتلفن خودکار حرکت دادن خودروها از یک نقطه به نقطه دیگر برای بارگیری یاتخلیه
zeroes
پایین ترین نقطه نقطه گذاری کردن
zeros
پایین ترین نقطه نقطه گذاری کردن
zero
پایین ترین نقطه نقطه گذاری کردن
approaches
فاصله نقطه شروع تا نقطه خطا
azimuth
موقعیت یک نقطه نسبت به نقطه دیگر
load point
نقطه بارگذاری نقطه بار کردن
approached
فاصله نقطه شروع تا نقطه خطا
mark
هدف نقطه اغاز نقطه فرود
marks
هدف نقطه اغاز نقطه فرود
approach
فاصله نقطه شروع تا نقطه خطا
pyramid spot
نقطه روی میز اسنوکر یابیلیارد انگلیسی میان فاصله نقطه مرکزی و وسط لبه بالایی میز
crossing points
نقطه تقاطع نقطه تلاقی
crossing point
نقطه تقاطع نقطه تلاقی
flash point
نقطه الوگیری نقطه افروزش
holding point
نقطه تثبیت ردیابی هواپیما نقطه انتظار هواپیما روی صفحه رادار
roll in point
نقطه ورود به شاخه تک به وسیله هواپیما نقطه شروع حرکت تک هواپیما
south
جنوب
south
<adj.>
جنوب
soiuth ward
بسوی جنوب
southland
سرزمین جنوب
notus
باد جنوب
southerners
اهل جنوب
soiuthern cross
صلیب جنوب
the south pole
قطب جنوب
southerner
اهل جنوب
south-east
جنوب شرق
south-eastern
جنوب شرقی
south-west
جنوب غرب
south wards
بسوی جنوب
southeast
جنوب شرقی
southeast
جنوب خاوری
south eastern
جنوب شرقی
south eastern
جنوب خاوری
south easterly
جنوب خاوری
south east
در جنوب خاور
south east
جنوب شرق
southern
اهل جنوب
southward
سوی جنوب
southbound
عازم جنوب
South Pole
قطب جنوب
Antarctic
قطب جنوب
south western
جنوب باختری
south west
جنوب غرب
south westerly
جنوب باختری
south western
جنوب غربی
lowlander
اهل جنوب
south west
در جنوب باختر
south-western
جنوب غربی
sou'westers
جنوب غربی
southeastward
بطرف جنوب شرقی
southeaster
توفان جنوب شرقی
souithernism
رسوم واداب جنوب
antarctic circle
مدار قطب جنوب
southwester
باد جنوب غربی
southwestern
واقع در جنوب غربی
southwesterner
اهل جنوب غربی
southeaster
باد جنوب شرقی
southwestwards
درجهت جنوب باختری
southwestwards
بسوی جنوب غربی
south west
سوی جنوب باختر
southwestward
درجهت جنوب باختری
south easterly
سوی جنوب خاور
southeastward
در جهت جنوب خاوری
southwest
واقع در جنوب غربی
southwestward
بسوی جنوب غربی
south east
سوی جنوب خاور
celestial body south pole
قطب جنوب عالم
in a south easterly direction
از جهت جنوب خاور
libeccio
باد جنوب غربی
libecchio
باد جنوب غربی
southern
جنوبا بطرف جنوب
Antarctic
مربوط به قطب جنوب
punctuation marks
علائم نقطه گذاری درجملات نشان نقطه گذاری
litter relay point
نقطه تعویض برانکاردکشها نقطه تعویض حمل مجروحین
punctuation mark
علائم نقطه گذاری درجملات نشان نقطه گذاری
their p was toward the south
چشم اندازانهابسوی جنوب بود
southwester
توفان یا تندباد جنوب غربی
southeasterner
ساکن نواحی جنوب شرقی
soiuth ward
بطرف جنوب متمایل بجنوب
south
بسوی جنوب نیم روز
souithernism
لغت و اصطلاحات مخصوص جنوب
south wards
بطرف جنوب متمایل بجنوب
water moccasin
مار سمی ابزی جنوب امریکا
peafowl
قوقاول بزرگ صحرایی جنوب اسیا
galleta
چمن با دوام جنوب امریکا و مکزیکو
bahama islands
جزایرباهاما واقع درهندغربی و جنوب فلوریدا
zulu
اهل ناتال در جنوب افریقا ناتالی
royal palm
نخل بلند جنوب فلوریدا و کوبا
Makri
[Fethiye]
شهر بندری فتیه در جنوب ترکیه
judea
یهودیه که قسمتی از جنوب فلسطین بوده
aardwolf
کفتار بومی جنوب و مشرق افریقا
point-to-point connection
اتصال نقطه به نقطه
pointillism
نقاشی نقطه نقطه
point to point network
شبکه نقطه به نقطه
seato forces
نیروهای کشورهای پیمان جنوب شرقی اسیا
Monaco
ناحیه " موناکو" واقع در جنوب شرقی فرانسه
wilton
نام شهری در جنوب " ویلت شایر" انگلستان
platypus
پستاندار ابزی ومنقاردار و صدفخوار جنوب استرالیا
ASEAN
مخفف همبستگی ملل جنوب شرقی آسیا
razorback
خوک نیمه وحشی دورگه جنوب شرقی اتازونی
arrdwolf
[حیوانی شبیه کفتار بومی جنوب و شرق آفریقا]
shout song
سرودهای مذهبی خیلی بلندسیاه پوستان جنوب امریکا
joshua tree
درخت خنجری یا ابره ادم جنوب شرقی امریکا
break up point
نقطه رهایی هلی کوپتر نقطه رهایی
hottentot
یکی از انواع بومیهای جنوب افریقا که اندامی کوتاه ورنگ قهوهای مایل به زرددارند
lie
زاویه نقطه وصل دسته چوب هاکی به تیغه زاویه نقطه وصل دسته به سر چوب گلف منطقه تجمع ماهیها
lies
زاویه نقطه وصل دسته چوب هاکی به تیغه زاویه نقطه وصل دسته به سر چوب گلف منطقه تجمع ماهیها
lied
زاویه نقطه وصل دسته چوب هاکی به تیغه زاویه نقطه وصل دسته به سر چوب گلف منطقه تجمع ماهیها
speckle
نقطه نقطه یا خال خال کردن
polkadot
طرح نقطه نقطه خال خال
nautilus
حلزونهای گرمسیری مارپیچی جنوب اقیانوس ساکن و اقیانوس هند
China denies militarizing South China Sea.
چین را تکذیب نظامی جنوب دریای چین است.
colombo plan
طرح ایجاد شده به وسیله وزیران خارجه ملتهای مشترک المنافع بریتانیا در سال 0591 که هدف ان تشریک مساعی درکمک به رشد اقتصادی کشورهای اسیایی جنوب وجنوب شرقی است
Murghi rugs
فرش های مرغی
[این طرح در فرش های جنوب ایران بیشتر دیده شده و نمادی از مرغ یا خروس را بصورت شکل هندسی نشان می دهد.]
dotty
نقطه نقطه
speck
نقطه
prick
نقطه
ice melting point
نقطه یخ
pricked
نقطه
punctulate
نقطه نقطه
point to point
نقطه به نقطه
pricking
نقطه
pricks
نقطه
dotting
نقطه
punctation
نقطه
punchation
نقطه
ice point
نقطه یخ
point
نقطه
neel point
نقطه نل
punctum
نقطه
punctate
نقطه نقطه
dot
نقطه
specks
نقطه
point to point line
خط نقطه به نقطه
stpular
نقطه نقطه
jot
نقطه
jots
نقطه
spot
نقطه
tittle
نقطه
full stop
نقطه
spots
نقطه
two dots one dash line
خط دو نقطه یک خط
full stops
نقطه
jotted
نقطه
period
نقطه
speckle
نقطه
periods
نقطه
ellipsis
سه نقطه
[...]
spotter
نقطه نقطه
Gabbeh
گبه
[با قالیچه های درشت باف و زبر که ریشه عشایری داشته و منسوب به خراسان و جنوب ایران می باشند. طرح های آن ساده و از رنگ های روشن با گره های فارسی و ترکی می باشد.]
initial point
نقطه اغاز
impact point
نقطه بارریزی
indifference point
نقطه خنثی
inflection point
نقطه عطف
impact point
نقطه فرود
dead center
نقطه مرگ
dead center ignition
نقطه اشتعال
initial point
نقطه شروع
inflexion point
نقطه عطف
injection point
نقطه پاشش
injection point
نقطه تزریق
intercept point
نقطه رهگیری
initial point
نقطه اولیه
intersection point
نقطه تقاطع
intersection point
نقطه تلاقی
cross over point
نقطه همگذری
load point
نقطه بار
measuring junction
نقطه سنجش
loading point
نقطه بارگیری
loading point
نقطه سوارشدن
critical point
نقطه بحرانی
setting point
نقطه انجماد
compensation point
نقطه موازنه
m.p
نقطه ذوب
lattice point
نقطه شبکه
magnetic transition point
نقطه کوری
light spot
نقطه منور
curie point
نقطه کوری
data point
نقطه داده
isoelectronic point
نقطه ایزوالکتریک
joining point
نقطه اتصال
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com