Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (13 milliseconds)
English
Persian
landing threshold
نقطه شروع عملیات اب خاکی
Other Matches
initiating directive
دستورالعمل شروع عملیات اب خاکی
launching area
منطقه شروع پرواز منطقه شروع عملیات اب خاکی
initial point
نقطه شروع عملیات
naval landing party
تیم اب خاکی نیروی دریایی تیم اماده کردن ساحل برای عملیات اب خاکی
ti;me to go
زمان حرکت هواپیمای رهگیراز نقطه شروع هدایت زمینی تا نقطه رهگیری
approaches
فاصله نقطه شروع تا نقطه خطا
approached
فاصله نقطه شروع تا نقطه خطا
approach
فاصله نقطه شروع تا نقطه خطا
amphibious operation
عملیات اب خاکی
earth work
عملیات خاکی
earthworks
عملیات خاکی
joint amphibious operations
عملیات مشترک اب خاکی
amphibious squadron
گردان عملیات اب خاکی
amphibious demonstration
عملیات اب خاکی نمایشی
amphibious demonstration
عملیات نمایشی اب خاکی
amphibious command ship
ناو فرماندهی عملیات اب خاکی
numbered wave
امواج پشت سر هم عملیات اب خاکی
scraper
یکی از ماشینهای عملیات خاکی
assault shipping
ترابری دریایی در عملیات هجومی اب خاکی
boat group
ناو گروه قایقها در عملیات اب خاکی
boat team
تیم سوارشونده در یک قایق در عملیات اب خاکی
assault area diagram
نمودار مشخصات منطقه هجوم عملیات اب خاکی
range markers
علامت تعیین کننده مسیر عملیات اب خاکی در شب
beach master
افسر لجستیک در عملیات اب خاکی رئیس اسکله
roll in point
نقطه ورود به شاخه تک به وسیله هواپیما نقطه شروع حرکت تک هواپیما
sea echelon
بخشی از ناوهای هجومی که در عملیات اب خاکی در دریاباقی می ماند
transfer area
در عملیات اب خاکی منطقه نقل و انتقال نیروها ازناوچه ها به ساحل
d day
روز شروع عملیات
h hour
ساعت شروع عملیات
zero hour
ساعت شروع عملیات
staging area
منطقه شروع عملیات
terminus a que
نقطه شروع
origin
نقطه شروع
origins
نقطه شروع
initial point
نقطه شروع
launched
اجرای حمله شروع عملیات
launches
اجرای حمله شروع عملیات
launch
اجرای حمله شروع عملیات
launching
اجرای حمله شروع عملیات
get down to
<idiom>
رسیدن به نقطه شروع
trailhead
نقطه شروع مسیر
offsetting
مبدا نقطه شروع مسابقه
offset
مبدا نقطه شروع مسابقه
jumping off place
شروع بکاری نقطه عزیمت
entry
نقطه شروع پرش یا چرخش
origins
نقطه شروع سرچشمه دهانه لوله
origin
نقطه شروع سرچشمه دهانه لوله
center face off spot
نقطه شروع در مرکز دایره میانی
center ice spot
نقطه شروع در مرکز دایره میانی
tee shot
ضربه از نقطه شروع بازی گلف
holing
نقطه شروع مسابقه قایقهای موتوری سوراخ
departure end
نقطه شروع کنده شدن هواپیما از زمین
hole
نقطه شروع مسابقه قایقهای موتوری سوراخ
threshholds
نقطه شروع محوطه دویدن هواپیما حد نهایی
holes
نقطه شروع مسابقه قایقهای موتوری سوراخ
thresholds
نقطه شروع محوطه دویدن هواپیما حد نهایی
holed
نقطه شروع مسابقه قایقهای موتوری سوراخ
threshold
نقطه شروع محوطه دویدن هواپیما حد نهایی
firing area
نقطه شروع انفجار مین میدان تیر
marshalling
تجمع جمع شدن دور هم مجتمع شدن یکانها در عملیات اب خاکی
head spot
نقطهای بین نقطه وسط وکناره شروع بیلیارد
beginning of tape marker
علامتی که نقطه شروع ضبط اطلاعات را بر روی نوارنشان میدهد
ended
انداختن گوی جک وسایر گویها از نقطه شروع به انطرف چمن
ends
انداختن گوی جک وسایر گویها از نقطه شروع به انطرف چمن
end
انداختن گوی جک وسایر گویها از نقطه شروع به انطرف چمن
staging area
فاصله بین منطقه اماده کردن اتومبیل و نقطه شروع
force rendezvous
نقطه الحاق هواپیماها یاکشتیها برای اجرای عملیات
safe mode
حالت عملیات خاص در ویندوز که به صورت خودکارانتخاب میشودوقتی که در شروع خطایی رخ دهد
fairway
قسمت چمن کاملا" کوتاه شده بین نقطه شروع و پایان گلف
fairways
قسمت چمن کاملا" کوتاه شده بین نقطه شروع و پایان گلف
landing schedule
برنامه پیاده شدن به ساحل برنامه عملیات اب خاکی برنامه فرود
recycle
برگشتن به نقطه شروع برنامه داده پرداز الکترونیک بدون وارد شدن دادههای جدید
recycles
برگشتن به نقطه شروع برنامه داده پرداز الکترونیک بدون وارد شدن دادههای جدید
recycling
برگشتن به نقطه شروع برنامه داده پرداز الکترونیک بدون وارد شدن دادههای جدید
tractor group
گروه ناوچههای اب خاکی مخصوص پیاده کردن نفرات و خودروهای شنی دار اب خاکی
means ends analysis
نوعی روش استدلال که در یک کوشش برای کاهش تفاوتهااز نقطه شروع تا هدف به عقب و جلو نظر می اندازد
antiamphibious minefield
میدان مین ضد اب خاکی یا ضدعملیات اب خاکی دشمن
assault craft
ناوچههای هجومی اب خاکی قایق نفربرهجومی اب خاکی
approach end
نقطه شروع تقرب هواپیما ابتدای محوطه دویدن هواپیما
concurrence
تلاقی دو نیرو در یک خط عملیات نقطه تلاقی همزمان بودن
junction
محل اتصال یا پیوند نقطه تقاطع نقطه انشعاب نقطه گره
junctions
محل اتصال یا پیوند نقطه تقاطع نقطه انشعاب نقطه گره
reference point
نقطه برگشت نقطه نشانی نقطه مبدا دهانه بندر
amphibious task group
گروه ماموریت اب خاکی گروه رزمی موقت اب خاکی
control point
نقطه کنترل اماد و حرکات نقطه کنترل ناوبری هوایی ودریایی نقطه کنترل عبور ومرور
set up
مدت زمان بین سیگنال شروع یک برنامه و شروع آن
farmgate type operations
رهبری اموزش و عملیات نیروی هوایی یک کشور تامرحله عملیات جنگی
buffered computer
کامپیوتری که عملیات ورودی و خروجی و عملیات پردازشی را بطور همزمان ارائه میدهد
anticrop operations
عملیات کاربرد افات کشاورزی در عملیات نظامی
counter air
عملیات ضدهواپیمایی عملیات ضد فعالیت هوایی دشمن
counter air operations
عملیات ضد هواپیمایی عملیات ضد برتری هوایی دشمن
foot spot
نقطه ای بین نقطه مرکزی و وسط جداره عقبی میز بیلیارد
triple point
نقطه تقاطع امواج سه گانه ترکش اتمی نقطه برخوردامواج صوتی
pull up point
نقطه بالا کشیدن هواپیما نقطه صعود برای تک یا رهاکردن بمب
picture point
نقطه نشانی یا نقطه بازرسی موجود در روی عکس هوایی
bearing
موقعیت یک نقطه نسبت به نقطه دیگر جهت قطب نما
pointillism
شیوه نقاشی با نقطه رنگ نقطه چین کاری
line of vision
خط مستقیمی که نقطه زردچشم را به نقطه ثابتی وصل نماید
start off
شروع کردن شروع شدن
switching
مرکز مخابرات مرکزتلفن خودکار حرکت دادن خودروها از یک نقطه به نقطه دیگر برای بارگیری یاتخلیه
free drop
برداشتن و انداختن گوی گلف با دست از نقطه ناممکن برای ضربه زدن به نقطه مناسب نزدیک ان
zeros
پایین ترین نقطه نقطه گذاری کردن
zeroes
پایین ترین نقطه نقطه گذاری کردن
zero
پایین ترین نقطه نقطه گذاری کردن
azimuth
موقعیت یک نقطه نسبت به نقطه دیگر
mark
هدف نقطه اغاز نقطه فرود
load point
نقطه بارگذاری نقطه بار کردن
marks
هدف نقطه اغاز نقطه فرود
statements
2-دستور برنامه که CPU را هدایت میکند تا عملیات کنترلی انجام دهد یا عملیات CPU را کنترل کند
statement
2-دستور برنامه که CPU را هدایت میکند تا عملیات کنترلی انجام دهد یا عملیات CPU را کنترل کند
propagating
خطایی که در یک محل یا عملیات رخ دهد و سایر عملیات و فرآیند را تحت تاثیر قرار دهد
propagated
خطایی که در یک محل یا عملیات رخ دهد و سایر عملیات و فرآیند را تحت تاثیر قرار دهد
propagates
خطایی که در یک محل یا عملیات رخ دهد و سایر عملیات و فرآیند را تحت تاثیر قرار دهد
propagate
خطایی که در یک محل یا عملیات رخ دهد و سایر عملیات و فرآیند را تحت تاثیر قرار دهد
land control operation
عملیات کنترل زمین عملیات
code panel
رمز ارتباطات در عملیات هوایی و زمینی کلید رمزارتباطات در عملیات هوایی وزمینی
housekeeping
عملیات کامپیوتری که مستقیما" کمکی برای بدست اوردن نتایج مطلوب نمیکنداما قسمت ضروری یک برنامه مانند راه اندازی مقدمه چینی و عملیات پاکسازی است خانه داری
pyramid spot
نقطه روی میز اسنوکر یابیلیارد انگلیسی میان فاصله نقطه مرکزی و وسط لبه بالایی میز
flash point
نقطه الوگیری نقطه افروزش
crossing points
نقطه تقاطع نقطه تلاقی
crossing point
نقطه تقاطع نقطه تلاقی
air sea rescue
عملیات نجات هوا دریایی عملیات نجات هوایی ودریایی
air-sea rescue
عملیات نجات هوا دریایی عملیات نجات هوایی ودریایی
holding point
نقطه تثبیت ردیابی هواپیما نقطه انتظار هواپیما روی صفحه رادار
component
اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
components
اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
m
مگا عملیات اعشاری در ثانیه . معیار اندازه گیری توان و سرعت معادل یک میلیون عملیات اعشاری در ثانیه
initiation
شروع کار شروع
army operations center
مرکز عملیات نیروی زمینی مرکز عملیات ارتش
litter relay point
نقطه تعویض برانکاردکشها نقطه تعویض حمل مجروحین
punctuation mark
علائم نقطه گذاری درجملات نشان نقطه گذاری
punctuation marks
علائم نقطه گذاری درجملات نشان نقطه گذاری
time resolution
جزییات زمان اجرای عملیات نشان دادن جزییات اجرای زمانی عملیات
beachmaster's unit
یکان عملیات بارانداز یکان عملیات اسکله
earth fill dam
سد خاکی
amphibious pack
تک اب خاکی
dust colour
خاکی
earth dam
سد خاکی
terrestrial
خاکی
amphibious
اب خاکی
worldly
خاکی
mundane
خاکی
earthly
خاکی
embankment dam
سد خاکی
earthen
خاکی
tellurian
خاکی
edaphic
خاکی
wood louse
خر خاکی
earthborn
خاکی
terrene
خاکی
embankments
سد خاکی
earthy
خاکی
embankment
سد خاکی
earth-bound
خاکی
pointillism
نقاشی نقطه نقطه
point to point network
شبکه نقطه به نقطه
point-to-point connection
اتصال نقطه به نقطه
terricolous
خاکزی خاکی
amphibious tank
تانک اب خاکی
vault formed in the earth
طاق خاکی
angleworm
کرم خاکی
khaki
خاکی رنگ
vallation
دیوار خاکی
earth born
خاکی فانی
ground ivy
پاپیتال خاکی
soiling
خاکی کردن
soils
خاکی کردن
adaphic organism
زیستمند خاکی
geophyte
گیاه خاکی
semiterrestrial
نیمه خاکی
fuse plug
سرریز خاکی
earethliness
خاکی بودن
alkaline earth
قلیایی خاکی
soil
خاکی کردن
earth dam
بند خاکی
rain worm
کرم خاکی
earth work
کارهای خاکی
amphibious reconnaissance
شناسایی اب خاکی
amphibious lift
ترابری اب و خاکی
border
پشته خاکی
amphibious pack
بارهای اب خاکی
earthwork
ختل خاکی
bordered
پشته خاکی
bordering
پشته خاکی
zoned earth dam
سد خاکی ناهمگن
lobworm
کرم خاکی
pulverulence
حالت خاکی
amphibious vehicle
خودروی اب خاکی
homogeneous earth dam
سد خاکی همگن
warping tug
یدک کش اب خاکی
earthworm
کرم خاکی
earthiness
خاکی بودن
earthiness
طبیعت خاکی
amphibious transport ship
ترابر اب خاکی
amphibious force
نیروی اب خاکی
earth road
راه خاکی
embankment
دیوار خاکی
mold etc
خاکی کردن
amphibian
وسیله اب و خاکی
dun
سمند خاکی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com