Dictiornary-Farsi | نقطه ضعیف | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (11 milliseconds)

English	Persian
weak point	نقطه ضعیف


Other Matches

softie	پسر ضعیف وزن نما ادم ضعیف وسست عنصر
softies	پسر ضعیف وزن نما ادم ضعیف وسست عنصر
softy	پسر ضعیف وزن نما ادم ضعیف وسست عنصر
junction	محل اتصال یا پیوند نقطه تقاطع نقطه انشعاب نقطه گره
junctions	محل اتصال یا پیوند نقطه تقاطع نقطه انشعاب نقطه گره
reference point	نقطه برگشت نقطه نشانی نقطه مبدا دهانه بندر
pall	ضعیف شدن ضعیف کردن
palls	ضعیف شدن ضعیف کردن
palling	ضعیف شدن ضعیف کردن
palled	ضعیف شدن ضعیف کردن
control point	نقطه کنترل اماد و حرکات نقطه کنترل ناوبری هوایی ودریایی نقطه کنترل عبور ومرور
low head plant	نیروگاه ابی فشار ضعیف تاسیسات فشار ضعیف
weak constitution	بنیه ضعیف ضعف بنیه مزاج ضعیف
pull up point	نقطه بالا کشیدن هواپیما نقطه صعود برای تک یا رهاکردن بمب
foot spot	نقطه ای بین نقطه مرکزی و وسط جداره عقبی میز بیلیارد
triple point	نقطه تقاطع امواج سه گانه ترکش اتمی نقطه برخوردامواج صوتی
bearing	موقعیت یک نقطه نسبت به نقطه دیگر جهت قطب نما
picture point	نقطه نشانی یا نقطه بازرسی موجود در روی عکس هوایی
ti;me to go	زمان حرکت هواپیمای رهگیراز نقطه شروع هدایت زمینی تا نقطه رهگیری
line of vision	خط مستقیمی که نقطه زردچشم را به نقطه ثابتی وصل نماید
pointillism	شیوه نقاشی با نقطه رنگ نقطه چین کاری
free drop	برداشتن و انداختن گوی گلف با دست از نقطه ناممکن برای ضربه زدن به نقطه مناسب نزدیک ان
switching	مرکز مخابرات مرکزتلفن خودکار حرکت دادن خودروها از یک نقطه به نقطه دیگر برای بارگیری یاتخلیه
zeroes	پایین ترین نقطه نقطه گذاری کردن
zero	پایین ترین نقطه نقطه گذاری کردن
zeros	پایین ترین نقطه نقطه گذاری کردن
approached	فاصله نقطه شروع تا نقطه خطا
approach	فاصله نقطه شروع تا نقطه خطا
load point	نقطه بارگذاری نقطه بار کردن
approaches	فاصله نقطه شروع تا نقطه خطا
marks	هدف نقطه اغاز نقطه فرود
mark	هدف نقطه اغاز نقطه فرود
azimuth	موقعیت یک نقطه نسبت به نقطه دیگر
low voltage distribution system	شبکه پخش فشار ضعیف تاسیسات پخش فشار ضعیف
pyramid spot	نقطه روی میز اسنوکر یابیلیارد انگلیسی میان فاصله نقطه مرکزی و وسط لبه بالایی میز
crossing points	نقطه تقاطع نقطه تلاقی
crossing point	نقطه تقاطع نقطه تلاقی
flash point	نقطه الوگیری نقطه افروزش
holding point	نقطه تثبیت ردیابی هواپیما نقطه انتظار هواپیما روی صفحه رادار
roll in point	نقطه ورود به شاخه تک به وسیله هواپیما نقطه شروع حرکت تک هواپیما
punctuation marks	علائم نقطه گذاری درجملات نشان نقطه گذاری
punctuation mark	علائم نقطه گذاری درجملات نشان نقطه گذاری
litter relay point	نقطه تعویض برانکاردکشها نقطه تعویض حمل مجروحین
point to point network	شبکه نقطه به نقطه
point-to-point connection	اتصال نقطه به نقطه
pointillism	نقاشی نقطه نقطه
break up point	نقطه رهایی هلی کوپتر نقطه رهایی
amateur	ضعیف
weak	ضعیف
amateurs	ضعیف
defenceless	ضعیف
swipes	ضعیف
slender	ضعیف
weaknesses	ضعیف
weakest	ضعیف
weaker	ضعیف
weakly	ضعیف
weaklings	ضعیف
weakling	ضعیف
fainted	ضعیف
faint	ضعیف
pusillanimous	ضعیف
faintest	ضعیف
infirm	ضعیف
faints	ضعیف
slacks	ضعیف
languid	ضعیف
poor	ضعیف
fainter	ضعیف
poorer	ضعیف
poorest	ضعیف
defective	ضعیف
puny	ضعیف
languorous	ضعیف
fragile	ضعیف
adynamic	ضعیف
anemic	ضعیف
anile	ضعیف
asthenic	ضعیف
sappy	ضعیف
poverty-stricken	ضعیف
poverty stricken	ضعیف
faintish	ضعیف
feeblish	ضعیف
langorous	ضعیف
leans	ضعیف
leaned	ضعیف
wonky	ضعیف
soft	ضعیف
softer	ضعیف
slackest	ضعیف
slack	ضعیف
lean	ضعیف
softest	ضعیف
unnerve	ضعیف کردن
saps	ضعیف کردن
sapped	ضعیف کردن
light current	جریان ضعیف
loose coupling	جفتگری ضعیف
sap	ضعیف کردن
low current	جریان ضعیف
unnerved	ضعیف کردن
lean lime	اهک ضعیف
weakened	ضعیف شدن
weaken	ضعیف شدن
minor control	کنترل ضعیف
lean concrete	بتن ضعیف
attenuating	ضعیف کردن
attenuates	ضعیف کردن
attenuated	ضعیف کردن
attenuate	ضعیف کردن
unnerving	ضعیف کردن
unnerves	ضعیف کردن
imbeciles	ضعیف العقل
imbecile	ضعیف العقل
die down <idiom>	ضعیف تر شدن
water down <idiom>	ضعیف شدن
decrepit	ضعیف وناتوان
low tension	فشار ضعیف
low voltage	فشار ضعیف
hackers	تنیسور ضعیف
hacker	تنیسور ضعیف
low voltage line	خط فشار ضعیف
low potential	فشار ضعیف
dub	بازیگر ضعیف
dubbed	بازیگر ضعیف
gleams	نور ضعیف
low level signal	سیگنال ضعیف
gleaming	نور ضعیف
gleamed	نور ضعیف
gleam	نور ضعیف
weak current	جریان ضعیف
low field	میدان ضعیف
dubs	بازیگر ضعیف
frayed	ضعیف کردن
weakening	ضعیف شدن
victim	حریف ضعیف
shaky	سست ضعیف
shakiest	سست ضعیف
shakier	سست ضعیف
fray	ضعیف کردن
weak economy	اقتصاد ضعیف
weak industry	صنعت ضعیف
banjo hitter	توپزن ضعیف
rickety	سست ضعیف
low	پایین ضعیف
victims	حریف ضعیف
lowers	ضعیف کردن
lowering	ضعیف کردن
lowered	ضعیف کردن
weak currency	پول ضعیف
lower	ضعیف کردن
soft money	پول ضعیف
cachectic	ضعیف البنیه
impuissant	بی قوت ضعیف
puisne	ضعیف نارسا
glimmers	روشنایی ضعیف
glimmered	روشنایی ضعیف
glimmer	روشنایی ضعیف
frays	ضعیف کردن
hen hearted	ضعیف القلب
miskick	ضربه ضعیف
weak tradition	حدیث ضعیف
weakhearted	ضعیف النفس
feeblish	ضعیف نما
glimmering	روشنایی ضعیف
weak mixture	مخلوط ضعیف
poorish	نسبتا ضعیف
poor lime	اهک ضعیف
daff	ضعیف النفس
dead colour	رنگ ضعیف
debilitate	ضعیف کردن
enfeeble	ضعیف کردن
glimmerings	روشنایی ضعیف
weak minded	ضعیف الاراده
weakens	ضعیف شدن
flagging	کاهنده ضعیف
low order	کم اثر کم انرژی ضعیف
low level switch	کلید جریانهای ضعیف
communication cable	کابل جریان ضعیف
dead	گوی بولینگ ضعیف
light current engineering	مهندسی جریان ضعیف
attenuate	ضعیف شدن نازک
maudlin	ضعیف وخیلی احساساتی
attenuated	ضعیف شدن نازک
attenuates	ضعیف شدن نازک
low pressure boiler	دیگ فشار ضعیف
low pressure casing	محفظه ی فشار ضعیف
low voltage fuse	فیوز فشار ضعیف
low voltage engineering	مهندسی فشار ضعیف
low voltage engineering	تکنیک فشار ضعیف
low voltage distribution	پخش فشار ضعیف
low voltage current	جریان فشار ضعیف
low pressure turbine	توربین فشار ضعیف
low pressure plasma	پلاسمای فشار ضعیف
low voltage lamp	لامپ فشار ضعیف
low pressure lamp	لامپ فشار ضعیف
low pressure discharge	تخلیه ی فشار ضعیف
attenuating	ضعیف شدن نازک
poor spirited	دارای روحیه ضعیف