Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English
Persian
center spot
نقطه مرکزی بیلیارد انگلیسی
Other Matches
foot spot
نقطه ای بین نقطه مرکزی و وسط جداره عقبی میز بیلیارد
billiard spot
نقطه مخصوص گوی قرمزروی میز بیلیارد انگلیسی
balkline spot
نقطه مرکزی خط عرضی روی میز بیلیارد
pyramid spot
نقطه روی میز اسنوکر یابیلیارد انگلیسی میان فاصله نقطه مرکزی و وسط لبه بالایی میز
english billiards
بیلیارد انگلیسی
in hand
گذاشتن گوی بیلیارد در نقطه دلخواه محدوده
head spot
نقطهای بین نقطه وسط وکناره شروع بیلیارد
zero point
نقطه مرکزی گلوله اتشین اتمی در لحظه انفجار
anglicization
انگلیسی منشی اتصاف بصفات و خصوصیات انگلیسی
billiard point
در بازی بیلیارد انگلیسی 2امتیاز برای کارامبول و 3امتیاز برای کیسه انداختن در بازی امریکایی 1 امتیازبرای کارامبول و امتیازهای دیگر برای کیسه انداختن
anglicism
اصطلاح زبان انگلیسی انگلیسی مابی
junction
محل اتصال یا پیوند نقطه تقاطع نقطه انشعاب نقطه گره
junctions
محل اتصال یا پیوند نقطه تقاطع نقطه انشعاب نقطه گره
reference point
نقطه برگشت نقطه نشانی نقطه مبدا دهانه بندر
cpu time
مقدار زمانی که توسط پردازش مرکزی به اجرای دستورالعملهای برنامه اختصاص داده میشود زمان واحد پردازشگر مرکزی
pockets
کیسه یاجیبهای 6 گانه میز بیلیارد انداختن گوی به کیسه دربازی بیلیارد فاصله بین میلههای 1 و 3 برای بازیگرراست دست و 1 و 2 برای بازیگر چپ دست بولینگ
pocket
کیسه یاجیبهای 6 گانه میز بیلیارد انداختن گوی به کیسه دربازی بیلیارد فاصله بین میلههای 1 و 3 برای بازیگرراست دست و 1 و 2 برای بازیگر چپ دست بولینگ
central
متصدی مرکز تلفن مرکزی مرکزی
kikalak design
طرح قوچ
[در ترکی این واژه به معنای شاخ قوچ می باشد. این طرح در فرش های ترکیه بکار رفته و بصورت قرینه در چهار طرف نقطه مرکزی بافته می شود.]
headquarters
شعبه مرکزی اداره مرکزی
paching central
سیستم مرکزی ارتباطات سیستم کنترل فنی مرکزی مدارات مخابراتی
control point
نقطه کنترل اماد و حرکات نقطه کنترل ناوبری هوایی ودریایی نقطه کنترل عبور ومرور
lime juicer
ملوان انگلیسی انگلیسی
anglicized
انگلیسی ماب شدن انگلیسی ماب کردن
anglicised
انگلیسی ماب شدن انگلیسی ماب کردن
anglicizes
انگلیسی ماب شدن انگلیسی ماب کردن
anglicizing
انگلیسی ماب شدن انگلیسی ماب کردن
anglicising
انگلیسی ماب شدن انگلیسی ماب کردن
anglicises
انگلیسی ماب شدن انگلیسی ماب کردن
anglicize
انگلیسی ماب شدن انگلیسی ماب کردن
pull up point
نقطه بالا کشیدن هواپیما نقطه صعود برای تک یا رهاکردن بمب
triple point
نقطه تقاطع امواج سه گانه ترکش اتمی نقطه برخوردامواج صوتی
picture point
نقطه نشانی یا نقطه بازرسی موجود در روی عکس هوایی
bearing
موقعیت یک نقطه نسبت به نقطه دیگر جهت قطب نما
ti;me to go
زمان حرکت هواپیمای رهگیراز نقطه شروع هدایت زمینی تا نقطه رهگیری
line of vision
خط مستقیمی که نقطه زردچشم را به نقطه ثابتی وصل نماید
pointillism
شیوه نقاشی با نقطه رنگ نقطه چین کاری
free drop
برداشتن و انداختن گوی گلف با دست از نقطه ناممکن برای ضربه زدن به نقطه مناسب نزدیک ان
switching
مرکز مخابرات مرکزتلفن خودکار حرکت دادن خودروها از یک نقطه به نقطه دیگر برای بارگیری یاتخلیه
zero
پایین ترین نقطه نقطه گذاری کردن
zeros
پایین ترین نقطه نقطه گذاری کردن
zeroes
پایین ترین نقطه نقطه گذاری کردن
approaches
فاصله نقطه شروع تا نقطه خطا
approached
فاصله نقطه شروع تا نقطه خطا
approach
فاصله نقطه شروع تا نقطه خطا
azimuth
موقعیت یک نقطه نسبت به نقطه دیگر
load point
نقطه بارگذاری نقطه بار کردن
mark
هدف نقطه اغاز نقطه فرود
marks
هدف نقطه اغاز نقطه فرود
central postal directory
دفتر مرکزی خدمات پستی دفتر مدیریت پستی مرکزی
crossing points
نقطه تقاطع نقطه تلاقی
flash point
نقطه الوگیری نقطه افروزش
crossing point
نقطه تقاطع نقطه تلاقی
holding point
نقطه تثبیت ردیابی هواپیما نقطه انتظار هواپیما روی صفحه رادار
billiards
بیلیارد
roll in point
نقطه ورود به شاخه تک به وسیله هواپیما نقطه شروع حرکت تک هواپیما
billiard table
میز بیلیارد
billiard
بازی بیلیارد
cueball
گوی بیلیارد
eight ball billiard
بیلیارد امریکایی
snooker
بازی شبیه بیلیارد
balking billiard
بیلیارد فرانسوی با 4 خط محدوده
cue
باچوب بیلیارد زدن
head
انتهای میز بیلیارد
cues
باچوب بیلیارد زدن
rotation billiard
بیلیارد امریکایی به ترتیب شماره
strikers
بیلیارد بازی که نوبت اوست
top
ضربه به بالای توپ بیلیارد
cannons
ضربه به دو گوی دیگر بیلیارد
balkline
خط عرضی روی میز بیلیارد
cannon
ضربه به دو گوی دیگر بیلیارد
striker
بیلیارد بازی که نوبت اوست
carom
ضربه به دو گوی دیگر بیلیارد
beds
سطح هموار کف میز بیلیارد
bed
سطح هموار کف میز بیلیارد
English
گردش فرفرهای گوی بیلیارد
nine ball billiard
بیلیارد کیسهای با 9 گوی شماره دار
cribbage billiard
بیلیارد کیسهای با کیسه انداختن هر 2 گوی
fifteen ball billiard
بیلیارد امریکایی بدون تعیین گوی
forty one continous billiard
بیلیارد امریکایی با تعیین گوی و کیسه
masse
ضربه عمودی به یک طرف گوی بیلیارد
lemon
بردن بازی بیلیارد به روش اماتوری
lemons
بردن بازی بیلیارد به روش اماتوری
litter relay point
نقطه تعویض برانکاردکشها نقطه تعویض حمل مجروحین
punctuation marks
علائم نقطه گذاری درجملات نشان نقطه گذاری
punctuation mark
علائم نقطه گذاری درجملات نشان نقطه گذاری
balking
قسمت پشت خط عرضی روی میز بیلیارد
balked
قسمت پشت خط عرضی روی میز بیلیارد
balk
قسمت پشت خط عرضی روی میز بیلیارد
break shot
نخستین ضربه برای پراکندن گویهای بیلیارد
balks
قسمت پشت خط عرضی روی میز بیلیارد
bank shot
ضربهای که گوی بیلیارد به کناره میز بخورد
baulked
قسمت پشت خط عرضی روی میز بیلیارد
follow shot
ضربه با دادن پیچ به بالای گوی بیلیارد
long string
خط فرضی از وسط طول میزکیسه دار بیلیارد
bumper pool billiard
بیلیارد روی میز کوچک با 2سوراخ درانتها
baulks
قسمت پشت خط عرضی روی میز بیلیارد
baulking
قسمت پشت خط عرضی روی میز بیلیارد
block
یک دوره مسابقه بیلیارد برای رسیدن به امتیاز معین
blocks
یک دوره مسابقه بیلیارد برای رسیدن به امتیاز معین
forces
ضربهای که گوی اصلی بیلیارد متوقف میشودیا بر می گردد
forty one billiard
بیلیارد کیسه دار که هربازیگر شماره معینی دارد
anchor
هرکدام از 8 مربع کوچک روی میز بیلیارد کارامبول
bottle pocket billiard
بیلیارد کیسه دار با 2 گوی ومهره بطری مانند
anchors
هرکدام از 8 مربع کوچک روی میز بیلیارد کارامبول
force
ضربهای که گوی اصلی بیلیارد متوقف میشودیا بر می گردد
anchoring
هرکدام از 8 مربع کوچک روی میز بیلیارد کارامبول
forcing
ضربهای که گوی اصلی بیلیارد متوقف میشودیا بر می گردد
blocked
یک دوره مسابقه بیلیارد برای رسیدن به امتیاز معین
point-to-point connection
اتصال نقطه به نقطه
point to point network
شبکه نقطه به نقطه
pointillism
نقاشی نقطه نقطه
place
پاس به یار ازاد فرستادن گوی بیلیارد به سمت هدف
placing
پاس به یار ازاد فرستادن گوی بیلیارد به سمت هدف
places
پاس به یار ازاد فرستادن گوی بیلیارد به سمت هدف
stop shot
ضربه با چرخش که گوی اصلی بیلیارد بعد از تماس می ایستد
mr. and mrs billiards
بیلیارد کیسه دار بین زن ومرد که زن ازادی ضربه دارد
cuts
فرستادن گوی هدف بیلیارد با ضربه قوسداربه زاویه تند
stick bridge
پل دراز چوبی و فلزی کمکی برای رسیدن به گوی بیلیارد
one and nine balls billiard
بیلیارد کیسهای بین 4 بازیگرکه گویها به نوبت زده می شوند
cut
فرستادن گوی هدف بیلیارد با ضربه قوسداربه زاویه تند
Britons
انگلیسی
Britishers
انگلیسی
Englishman
انگلیسی
knuckle bow
انگلیسی
Englishwoman
انگلیسی
Englishwomen
انگلیسی
english woman
زن انگلیسی
knuckle guard
انگلیسی
Britisher
انگلیسی
Briton
انگلیسی
johnny
انگلیسی
English
انگلیسی
Englishmen
انگلیسی
limey
انگلیسی
British
انگلیسی
limeys
انگلیسی
poker pocket billiards
بیلیارد کیسهای دونفره یابیشتر با گوی اصلی و 61گوی شماره دار
pocket billiards
بیلیارد امریکایی با 51 گوی رنگی و 6 کیسه از شماره 1تا 51 بین 2 بازیگر
basebal billiard
نوعی بیلیارد کیسه دار با 12گوی شماره گذاری شده از 1تا 12
cue
اشارت اشاره برای راهنمایی خواننده یاگوینده یا بازیگر چوب بیلیارد
counts
حساب امتیازهای یک ضربه بیلیارد ناتوانی درانداختن تمام میلههای بولینگ
counting
حساب امتیازهای یک ضربه بیلیارد ناتوانی درانداختن تمام میلههای بولینگ
cues
اشارت اشاره برای راهنمایی خواننده یاگوینده یا بازیگر چوب بیلیارد
count
حساب امتیازهای یک ضربه بیلیارد ناتوانی درانداختن تمام میلههای بولینگ
counted
حساب امتیازهای یک ضربه بیلیارد ناتوانی درانداختن تمام میلههای بولینگ
lime juicer
کشتی انگلیسی
johnny
مرد انگلیسی
anglicization
انگلیسی مابی
anglophile
انگلیسی دوست
association croquet
کروکه انگلیسی
arabic numeral
اعداد انگلیسی
king's english
انگلیسی اصیل
english system
سیستم انگلیسی
English altar
محراب انگلیسی
ale
ابجو انگلیسی
middle english
انگلیسی تا 0051میلادی
jardin anglais
باغ انگلیسی
redcoat
سرباز انگلیسی
is a monetary sign
انگلیسی است
cleat
عایق انگلیسی
cleat knob
دگمه انگلیسی
in plain english
به انگلیسی ساده
english opening
گشایش انگلیسی
english self taught
خوداموز انگلیسی
english speaking
انگلیسی زبان
HMS
کشتی انگلیسی
tommy atkins
سرباز انگلیسی
In simple (plain) English.
به انگلیسی ساده
after the english f.
به سبک انگلیسی ها
British
زبان انگلیسی
break up point
نقطه رهایی هلی کوپتر نقطه رهایی
dragged
ضربهای که گوی بیلیارد پس از برخورد متوقف میشود وسیله کنترل قرقره ماهیگیری
drag
ضربهای که گوی بیلیارد پس از برخورد متوقف میشود وسیله کنترل قرقره ماهیگیری
three cushion billiards
بیلیارد فرانسوی با ضربه به 2 گوی دیگر بعد از تماس با3 دیواره میز
drags
ضربهای که گوی بیلیارد پس از برخورد متوقف میشود وسیله کنترل قرقره ماهیگیری
half and half
نوعی ابجو انگلیسی
The English - speaking world.
دنیای انگلیسی زبان
He is good at English.
انگلیسی اش خوب است
eeglish persian dictionary
فرهنگ انگلیسی به فارسی
english thread
پیچ و مهره انگلیسی
broken english
انگلیسی دست و پا شکسته
unites
سکه قدیم انگلیسی
anglo saxon
نژاد انگلیسی وساکنسونی
old english
زبان انگلیسی قدیم
unite
سکه قدیم انگلیسی
english words
واژه ها یا لغات انگلیسی
The English speaking-countries.
کشورهای انگلیسی زبان
structured english
انگلیسی ساخت یافته
limeys
سرباز یا ملوان انگلیسی
anglicise
انگلیسی ماب شدن
limey
سرباز یا ملوان انگلیسی
large white
خوک سفید انگلیسی
anglicise
انگلیسی ماب کردن
English bond
آجر چینی انگلیسی
uniting
سکه قدیم انگلیسی
zed
تلفظ انگلیسی حرف Z
hazarded
امتیاز با به کیسه انداختن هرکدام از گویهای بیلیارد قسمت بدون چمن زمین گلف
hazard
امتیاز با به کیسه انداختن هرکدام از گویهای بیلیارد قسمت بدون چمن زمین گلف
hazarding
امتیاز با به کیسه انداختن هرکدام از گویهای بیلیارد قسمت بدون چمن زمین گلف
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com