Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 209 (13 milliseconds)
English
Persian
top dead center
نقطه مرگ بالا
Search result with all words
after top center
تعداد درجات گردش میل لنگ بعد از گذشتن پیستون از نقطه مرگ بالا
before top center
تعداد درجات گردش میل لنگ قبل از رسیدن پیستون به نقطه مرگ بالا
compression pressure
فشار گیج در سیلندرموتورهای پیستونی دروضعیت نقطه مرگ بالا
dead center position
نقطه مرگ بالا یا پایین
image printer
چاپگر نقطه ماتریسی که قابلیت تولید خروجی متن وگرافیک با کیفیت بالا را دارد
pull up point
نقطه بالا کشیدن هواپیما نقطه صعود برای تک یا رهاکردن بمب
yield point at elevated temperatures
نقطه تسلیم در دمای بالا
yield point at normal temperature
نقطه تسلیم در دمای بالا
Other Matches
junctions
محل اتصال یا پیوند نقطه تقاطع نقطه انشعاب نقطه گره
junction
محل اتصال یا پیوند نقطه تقاطع نقطه انشعاب نقطه گره
reference point
نقطه برگشت نقطه نشانی نقطه مبدا دهانه بندر
control point
نقطه کنترل اماد و حرکات نقطه کنترل ناوبری هوایی ودریایی نقطه کنترل عبور ومرور
triple point
نقطه تقاطع امواج سه گانه ترکش اتمی نقطه برخوردامواج صوتی
foot spot
نقطه ای بین نقطه مرکزی و وسط جداره عقبی میز بیلیارد
picture point
نقطه نشانی یا نقطه بازرسی موجود در روی عکس هوایی
bearing
موقعیت یک نقطه نسبت به نقطه دیگر جهت قطب نما
ti;me to go
زمان حرکت هواپیمای رهگیراز نقطه شروع هدایت زمینی تا نقطه رهگیری
pointillism
شیوه نقاشی با نقطه رنگ نقطه چین کاری
line of vision
خط مستقیمی که نقطه زردچشم را به نقطه ثابتی وصل نماید
switching
مرکز مخابرات مرکزتلفن خودکار حرکت دادن خودروها از یک نقطه به نقطه دیگر برای بارگیری یاتخلیه
free drop
برداشتن و انداختن گوی گلف با دست از نقطه ناممکن برای ضربه زدن به نقطه مناسب نزدیک ان
zero
پایین ترین نقطه نقطه گذاری کردن
zeroes
پایین ترین نقطه نقطه گذاری کردن
zeros
پایین ترین نقطه نقطه گذاری کردن
approaches
فاصله نقطه شروع تا نقطه خطا
approach
فاصله نقطه شروع تا نقطه خطا
approached
فاصله نقطه شروع تا نقطه خطا
azimuth
موقعیت یک نقطه نسبت به نقطه دیگر
mark
هدف نقطه اغاز نقطه فرود
marks
هدف نقطه اغاز نقطه فرود
load point
نقطه بارگذاری نقطه بار کردن
pyramid spot
نقطه روی میز اسنوکر یابیلیارد انگلیسی میان فاصله نقطه مرکزی و وسط لبه بالایی میز
crossing point
نقطه تقاطع نقطه تلاقی
crossing points
نقطه تقاطع نقطه تلاقی
flash point
نقطه الوگیری نقطه افروزش
holding point
نقطه تثبیت ردیابی هواپیما نقطه انتظار هواپیما روی صفحه رادار
roll in point
نقطه ورود به شاخه تک به وسیله هواپیما نقطه شروع حرکت تک هواپیما
spinwriter
چاپگر کامپیوتر با کیفیت بالا نوع خاصی از چاپگرکامپیوتری با کیفیت بالا
vertically
از بالا به پایین یا حرکت بالا و پایین در زاویه راست افق
litter relay point
نقطه تعویض برانکاردکشها نقطه تعویض حمل مجروحین
punctuation marks
علائم نقطه گذاری درجملات نشان نقطه گذاری
punctuation mark
علائم نقطه گذاری درجملات نشان نقطه گذاری
point to point network
شبکه نقطه به نقطه
point-to-point connection
اتصال نقطه به نقطه
pointillism
نقاشی نقطه نقطه
the clouds above
ابرهای بالا یا بالا سر
break up point
نقطه رهایی هلی کوپتر نقطه رهایی
dat
سیستم ضبط صورت به صورت اطلاعات دیجیتال روی نوار مغناطیسی که تولید مجدد با کیفیت بالا دارد ونیز نوار با فرفیت بالا برای سیستم پشتیبانی
tacit collusion
حالتی که قیمت کالاهای دو کمپانی رقیب دران واحد بالا رود حتی درحالتی که چنین تبانی یی عملا" صورت نگرفته باشددادگاه ممکن است با توجه به قرینه بالا رفتن قیمت اقدامات بازدارنده را با قائل شدن به وجود ان معمول دارد
lie
زاویه نقطه وصل دسته چوب هاکی به تیغه زاویه نقطه وصل دسته به سر چوب گلف منطقه تجمع ماهیها
lied
زاویه نقطه وصل دسته چوب هاکی به تیغه زاویه نقطه وصل دسته به سر چوب گلف منطقه تجمع ماهیها
lies
زاویه نقطه وصل دسته چوب هاکی به تیغه زاویه نقطه وصل دسته به سر چوب گلف منطقه تجمع ماهیها
apl
یک زبان برنامه نویسی سطح بالا زبان برنامه نویسی رویه گرای سطح بالا برای محاسبات علمی و ریاضی
polkadot
طرح نقطه نقطه خال خال
speckle
نقطه نقطه یا خال خال کردن
pull up
بالا کشیدن هواپیما بالا کشیدن
high burst ranging
تنظیم تیر بروش ترکش بالا تنظیم تیر بروش تیر زمانی بالا
stpular
نقطه نقطه
specks
نقطه
speck
نقطه
dotty
نقطه نقطه
pricks
نقطه
pricking
نقطه
pricked
نقطه
two dots one dash line
خط دو نقطه یک خط
dot
نقطه
spotter
نقطه نقطه
point to point
نقطه به نقطه
point to point line
خط نقطه به نقطه
jot
نقطه
jots
نقطه
jotted
نقطه
full stop
نقطه
full stops
نقطه
tittle
نقطه
prick
نقطه
punctulate
نقطه نقطه
ice point
نقطه یخ
punctum
نقطه
ice melting point
نقطه یخ
dotting
نقطه
punctation
نقطه
spots
نقطه
spot
نقطه
punchation
نقطه
punctate
نقطه نقطه
speckle
نقطه
point
نقطه
period
نقطه
neel point
نقطه نل
ellipsis
سه نقطه
[...]
periods
نقطه
stayed
نقطه اتکاء
neutral point
نقطه خنثی
inflection point
نقطه عطف
neutral point
نقطه صفر
furthermost
اقصی نقطه
fixes
نقطه کردن
neutral point
نقطه بی اثر
point of view
نقطه نظر
near point
نقطه نزدیک
impact point
نقطه بارریزی
image element
نقطه تصویر
impact point
نقطه فرود
stay
نقطه اتکاء
impact point
نقطه اصابت
fix
نقطه کردن
image point
نقطه تصویر
indifference point
نقطه خنثی
elsewhere
نقطه دیگر
midpoint
نقطه میانی
neutral point
نقطه نول
dotter
نقطه گذار
pricks
نقطه نت موسیقی
standpoint
نقطه نظر
standpoints
نقطه ثابت
blind spot
نقطه ضعف
gutty
نقطه دار
growing point
نقطه رویش
fusion point
نقطه گداز
fusing point
نقطه ذوب
nodal point
نقطه گرهی
crotch
نقطه انشعاب
noontide
بالاترین نقطه
blind spots
نقطه ضعف
standpoint
نقطه ثابت
blind spot
نقطه کور
nodal point
نقطه اغاز
ignition point
نقطه اشتعال
furthest
دردورترین نقطه
farthest
دورترین نقطه
ignition point
نقطه افروزش
nodal point
نقطه ایست
junction point
نقطه الحاق
igniting point
نقطه اشتعال
igniting point
نقطه احتراق
standpoints
نقطه نظر
melting point
نقطه ی ذوب
counterpart
نقطه مقابل
fleck
نقطه خال
plotted
نقطه موقعیت
flecks
نقطه خال
plots
نقطه موقعیت
plot
نقطه موقعیت
counterparts
نقطه مقابل
mid point
نقطه وسط
mote
نقطه خرده
load point
نقطه بار
fleck
خط خط کردن نقطه نقطه کردن
midpoints
نقطه میانی
loading point
نقطه بارگیری
melting point
نقطه گداز
melting point
نقطه ذوب
measuring point
نقطه سنجش
measuring junction
نقطه سنجش
magnetic transition temperature
نقطه کوری
break
نقطه فرودپرنده
breaks
نقطه فرودپرنده
magnetic transition point
نقطه کوری
m.p
نقطه ذوب
loading point
نقطه سوارشدن
foible
نقطه ضعف
foibles
نقطه ضعف
crossing point
نقطه تلاقی
light spot
نقطه منور
intercept point
نقطه رهگیری
injection point
نقطه تزریق
gall
نقطه ضعف
galls
نقطه ضعف
injection point
نقطه پاشش
initial point
نقطه اغاز
flecks
خط خط کردن نقطه نقطه کردن
initial point
نقطه شروع
initial point
نقطه اولیه
intersection point
نقطه تقاطع
points of view
نقطه نظر
solstice
نقطه انقلاب
light spot
نقطه نور
level point
نقطه مسطح
lattice point
نقطه شبکه
landing spot
نقطه فرود
lambda point
نقطه لاندایی
lacuna
نقطه ابهام
crossing points
نقطه تلاقی
crossing
نقطه تقاطع
jumping off place
نقطه یا مبداء
joining point
نقطه اتصال
isoelectronic point
نقطه ایزوالکتریک
intersection point
نقطه تلاقی
inflexion point
نقطه عطف
crotches
نقطه انشعاب
death point
نقطه مرگ
cross over point
نقطه همگذری
critical point
نقطه بحرانی
adjusting point
نقطه تنظیم
setting point
نقطه انجماد
congealing point
نقطه انجماد
agreed point
نقطه قراردادی
compensation point
نقطه موازنه
cold spot
نقطه سرماگیر
choice point
نقطه گزینش
checkout point
نقطه وارسی
check point
نقطه ازمایش
check point
نقطه مقابله
curie point
نقطه کوری
cutoff point
نقطه برش
spit
یک نقطه از خشکی
dead spot
نقطه خنثی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com