English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 176 (9 milliseconds)
English Persian
sigma score نمره معیار
standard score نمره معیار
Other Matches
ppi gauge معیار سنجش استاندارد بار معیار سنجش ابعاد استانداردبستههای پستی
scitovsky double criterion معیار دوگانه سیتووسکی معیار مضاعف سیتووسکی
yardsticks معیار
yardstick معیار
touchstones معیار
criterion معیار
norms معیار
norm معیار
sampled معیار
sample معیار
touchstone معیار
benchmark معیار
paragon معیار
paragons معیار
canonical معیار
standards معیار
standard معیار
rate of dosage معیار
gauges معیار
gauged معیار
gauge معیار
tests معیار
received معیار
benchmarks معیار
dimension معیار
dimensions معیار
test معیار
tested معیار
STDs مخفف معیار
STD مخفف معیار
sigma انحراف معیار
standards یکسان معیار
gauged مقیاس معیار
pareto criterion معیار پاراتو
gray code معیار GREY
g نمونه معیار
standard of living معیار زندگی
criterion of degeneracy معیار تبهگنی
standard یکسان معیار
gauges مقیاس معیار
standards of living معیار زندگی
gauge مقیاس معیار
standard stimulus محرک معیار
standard deviation انحراف معیار
standardization معیار گیری
system standard معیار سیستم
standard error خطای معیار
scored نمره
numerals نمره
yarn count نمره نخ
score نمره
grades نمره
numeral نمره
scores نمره
mark نمره
t score نمره T
marks نمره
thread fineness نمره نخ
grade نمره
sigmagram نگاره نمرات معیار
standard error of mean خطای معیار میانگین
air quality criterion معیار کیفیت هوا
sm خطای معیار میانگین
Greenwich Mean Time معیار ساعت گرینویچ
sed خطای معیار تفاوت
wire gauge معیار ضخامت سیم
standard error of estimate خطای معیار براورد
standard error of difference خطای معیار تفاوت
criterion معیار نشان قطعی
number نمره دادن به
test value نمره ازمون
time score نمره زمانی
total score نمره کامل
true score نمره حقیقی
unweighted score نمره غیروزنی
lie score نمره دروغگویی
ipsative score نمره نسبی
gross score نمره خام
graphic score نمره نگارهای
percentile score نمره صدکی
grades نمره دادن
test score نمره ازمون
numbers نمره شمردن
numbers نمره دادن به
number نمره شمردن
stanine score نمره نه بخشی
score چوب خط نمره
grade نمره دادن
real score نمره واقعی
raw score نمره خام
grader نمره گذار
grade score نمره کلاسی
scoring نمره گذاری
composite score نمره مرکب
graded نمره دار
scores نمره اوردن
scores چوب خط نمره
scored نمره اوردن
additional score نمره اضافی
accuracy score نمره دقت
scored چوب خط نمره
numbering نمره زنی
score نمره اوردن
grading نمره گذاری
conduct grade نمره انضباط
error score نمره خطا
weighted score نمره وزنی
deviation score نمره انحراف
evaluation score نمره ارزیابی
evaluation score نمره ازمایش
derived score نمره اشتقاقی
main score نمره اصلی
gain score نمره افزوده
print معمولا با معیار نقط ه در اینچ
prints معمولا با معیار نقط ه در اینچ
standard progressive matrices test ازمون ماتریسهای مدرج معیار
printed معمولا با معیار نقط ه در اینچ
standardization مطابق معیار خاص دراوردن
sd انحراف معیار گروه نمونه
SE خطای معیار اندازه گیری
standard error of measurement خطای معیار اندازه گیری
point نمره درس پوان
conspect reliability پایایی نمره گذاران
The car had no licence ( number ) plate . اتوموبیل بی نمره بود
configural scoring نمره گذاری طرحی
corrected score نمره اصلاح شده
observed score نمره مشاهده شده
normalized score نمره هنجار شده
transmuted score نمره تبدیل شده
scoring key کلید نمره گذاری
differential scoring نمره گذاری افتراقی
subjective scoring نمره گذاری ذهنی
standardized score نمره بهنجار شده
carat معیار اندازه گیری کیفیت طلا
carats معیار اندازه گیری کیفیت طلا
substandard زیر معیار یا مقیاس معمول یا قانونی
pages صفحات را نمره گذاری کردن
paged صفحات را نمره گذاری کردن
predicted score نمره پیش بینی شده
page صفحات را نمره گذاری کردن
mark نمره گذاری کردن علامت
telephone dial صفحه نمره گیر تلفن
marks نمره گذاری کردن علامت
draft quality معیار کیفی برای خروجی چاپ شده
transvalue سنجیدن ارزش برحسب معیار جدیدی نوسنجیدن
standardized مطابق نمونه و معیار عمومی تهیه شده
transvaluate سنجیدن ارزش برحسب معیار جدیدی نوسنجیدن
annual average score میانگین نمره سالیانه تعرفه خدمتی
The police officer took down the car number . افسر پلیس نمره اتوموبیل را برداشت
I give you full marks for that . نمره ات بیست است ! ( آفرین و مرحبا )
standard item اقلام نمونه یا استاندارد یامطابق معیار تعیین شده
outpoint سبقت گرفتن پوان یا نمره بیشتر اوردن از
The shoes are a size too big for my feet. کفشها یک نمره برای پایم گشاد است
mallet goal نمره دادن از صفر تا 01 به بازیگر به نسبت مهارت او
score نمره امتحان باچوب خط حساب کردن علامت گذاردن
accession number نمره مسلسل کتابی که به کتب کتابخانه افزوده میشود
otis quick scoring mental ability test آزمون توانایی ذهنی اوتیس با نمره گذاری سریع
scored نمره امتحان باچوب خط حساب کردن علامت گذاردن
scores نمره امتحان باچوب خط حساب کردن علامت گذاردن
yarn sorting دسته بندی نخ [بر اساس ظرافت، نمره نخ، جنس و غیره]
to bring somebody into line زور کردن کسی که خودش را [به دیگران] وفق بدهد یا هم معیار بشود
dials تنظیم کردن درجه بندی مدور صفحه نمره گیر تلفن
dial تنظیم کردن درجه بندی مدور صفحه نمره گیر تلفن
dialed تنظیم کردن درجه بندی مدور صفحه نمره گیر تلفن
dialled تنظیم کردن درجه بندی مدور صفحه نمره گیر تلفن
shake bottle بطری حاوی گویهای کوچک نمره دار برای تعیین شماره بازیگر بیلیارد
negligence اهمال تفریط معیار ان در CL رفتارو دقتی است که یک فرد بافهم و شعور عادی در امورخود معمول می دارد
v ring تصویر شکاف درجه تفنگ روی خال سیاه هدف برای نمره دادن به تیراندازی
utilitarianism بر اساس این مکتب معیار سنجش همه چیزحداکثر خوبی و فایده برای حداکثر تعداد اشخاص است
standard مطابق نمونه مطابق معیار عمومی معمولی
standards مطابق نمونه مطابق معیار عمومی معمولی
pareto criterion ضابطه پاراتو بر اساس این معیار که دراقتصاد رفاه بکار برده میشودان تغییر و وضعیتی نسبت به قبل بهتر خواهد بود که بتوان حداقل وضعیت یک فرد رابهبود بخشید بدون اینکه به دیگران صدمهای وارد اید
m مگا عملیات اعشاری در ثانیه . معیار اندازه گیری توان و سرعت معادل یک میلیون عملیات اعشاری در ثانیه
calling dial صفحه شماره گیر تلفن صفحه نمره گیر تلفن
Recent search history
Search history is off. Activate
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com