Dictiornary-Farsi | نمره کامل | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (10 milliseconds)

English	Persian
total score	نمره کامل


Other Matches

full mobilization	تحرک کامل بحرکت دراوردن کامل
full annealing	بازپخت کامل تاباندن کامل
full scale	باندازه کامل بمقیاس کامل
completed case	جعبه کامل خشاب کامل
yarn count	نمره نخ
grade	نمره
numeral	نمره
numerals	نمره
mark	نمره
thread fineness	نمره نخ
marks	نمره
grades	نمره
t score	نمره T
score	نمره
scored	نمره
scores	نمره
imago	حشره کامل و بالغ اخرین مرحله دگردیسی حشره که بصورت کامل و بالغ در میاید
thorough	بطور کامل کامل
composite score	نمره مرکب
conduct grade	نمره انضباط
grade score	نمره کلاسی
derived score	نمره اشتقاقی
raw score	نمره خام
grader	نمره گذار
real score	نمره واقعی
gross score	نمره خام
main score	نمره اصلی
graphic score	نمره نگارهای
sigma score	نمره معیار
gain score	نمره افزوده
additional score	نمره اضافی
unweighted score	نمره غیروزنی
accuracy score	نمره دقت
numbering	نمره زنی
stanine score	نمره نه بخشی
test score	نمره ازمون
ipsative score	نمره نسبی
lie score	نمره دروغگویی
true score	نمره حقیقی
time score	نمره زمانی
weighted score	نمره وزنی
test value	نمره ازمون
standard score	نمره معیار
deviation score	نمره انحراف
number	نمره دادن به
evaluation score	نمره ارزیابی
scores	نمره اوردن
numbers	نمره دادن به
scores	چوب خط نمره
numbers	نمره شمردن
scoring	نمره گذاری
grading	نمره گذاری
error score	نمره خطا
number	نمره شمردن
scored	چوب خط نمره
evaluation score	نمره ازمایش
percentile score	نمره صدکی
score	چوب خط نمره
scored	نمره اوردن
score	نمره اوردن
graded	نمره دار
grade	نمره دادن
grades	نمره دادن
point	نمره درس پوان
standardized score	نمره بهنجار شده
The car had no licence ( number ) plate .	اتوموبیل بی نمره بود
subjective scoring	نمره گذاری ذهنی
conspect reliability	پایایی نمره گذاران
observed score	نمره مشاهده شده
transmuted score	نمره تبدیل شده
configural scoring	نمره گذاری طرحی
differential scoring	نمره گذاری افتراقی
corrected score	نمره اصلاح شده
scoring key	کلید نمره گذاری
normalized score	نمره هنجار شده
page	صفحات را نمره گذاری کردن
telephone dial	صفحه نمره گیر تلفن
predicted score	نمره پیش بینی شده
paged	صفحات را نمره گذاری کردن
marks	نمره گذاری کردن علامت
mark	نمره گذاری کردن علامت
pages	صفحات را نمره گذاری کردن
I give you full marks for that .	نمره ات بیست است ! ( آفرین و مرحبا )
annual average score	میانگین نمره سالیانه تعرفه خدمتی
The police officer took down the car number .	افسر پلیس نمره اتوموبیل را برداشت
The shoes are a size too big for my feet.	کفشها یک نمره برای پایم گشاد است
outpoint	سبقت گرفتن پوان یا نمره بیشتر اوردن از
mallet goal	نمره دادن از صفر تا 01 به بازیگر به نسبت مهارت او
score	نمره امتحان باچوب خط حساب کردن علامت گذاردن
yarn sorting	دسته بندی نخ [بر اساس ظرافت، نمره نخ، جنس و غیره]
scores	نمره امتحان باچوب خط حساب کردن علامت گذاردن
scored	نمره امتحان باچوب خط حساب کردن علامت گذاردن
accession number	نمره مسلسل کتابی که به کتب کتابخانه افزوده میشود
otis quick scoring mental ability test	آزمون توانایی ذهنی اوتیس با نمره گذاری سریع
dialed	تنظیم کردن درجه بندی مدور صفحه نمره گیر تلفن
dials	تنظیم کردن درجه بندی مدور صفحه نمره گیر تلفن
dial	تنظیم کردن درجه بندی مدور صفحه نمره گیر تلفن
dialled	تنظیم کردن درجه بندی مدور صفحه نمره گیر تلفن
shake bottle	بطری حاوی گویهای کوچک نمره دار برای تعیین شماره بازیگر بیلیارد
v ring	تصویر شکاف درجه تفنگ روی خال سیاه هدف برای نمره دادن به تیراندازی
fullest	کامل
in a entireness of state	کامل
main	کامل
of ripe years	کامل
absolute	کامل
full	کامل
absolutes	کامل
unqualified	کامل
exact	کامل
exacted	کامل
exacts	کامل
semibreves	نت کامل
perfected	کامل
unmitigated	کامل
perfecting	کامل
entire	کامل
perfects	کامل
self-contained	کامل
semibreve	نت کامل
perfect	کامل
searching	کامل
large	کامل
larger	کامل
largest	کامل
echaustive	کامل
empennage	دم کامل
wall-to-wall	کامل
completing	کامل
plenaries	کامل
complete	کامل
saturation	کامل
completes	کامل
completed	کامل
plenary	کامل
total	کامل
all-out	کامل
full fledged	کامل
starkest	کامل
totaling	کامل
starker	کامل
stark	کامل
totals	کامل
totalled	کامل
full-fledged	کامل
totaled	کامل
unabridged	کامل
totalling	کامل
starkly	کامل
empery	سلطه کامل
pappus	حقه کامل گل
orbicular	مدور کامل
full employment	اشتغال کامل
perfect gas	گاز کامل
integer	عدد کامل
fixed round	فشنگ کامل
fletcherism	وجویدن کامل ان
mature system	سیستم کامل
total system	سیستم کامل
integers	عدد کامل
flying colors	توفیق کامل
dismounted defilade	اختفاء کامل
partitura	قطعه کامل
full annealing	بازپخت کامل
perfect competition	رقابت کامل
full annealing	کامل گداختن
full blown	تمام کامل
full bodied money	پول کامل
perfect fluid	سیال کامل
partitur	قطعه کامل
perfect information	اطلاعات کامل
full command	کنترل کامل
full command	اداره کامل
foud royant a	سکته کامل
elaborately	بطور کامل
overall safety	ایمنی کامل
payment in full	پرداخت کامل
hottest	امادگی کامل
ideal radiator	تابشگر کامل
all in price	بهای کامل
almightiness	قدرت کامل
amain	باسرعت کامل
full word	کلمه کامل
full step	گام کامل
full step	یک قدم کامل
full speed	سرعت کامل
blackbody	تابشگر کامل
ideal dielectric	عایق کامل
hunky dory	بارضایت کامل
hotter	امادگی کامل
hot	امادگی کامل
absolutes	کامل قطعی
clamp	بست کامل
clamped	بست کامل
absolute	کامل قطعی
hip and thigh	بطور کامل
clamps	بست کامل
clamping	بست کامل
hohlraum	تابشگر کامل
full section	برش کامل
full production	تولید کامل