Dictiornary-Farsi | نمونه خوانی کردن | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 203 (31 milliseconds)

English	Persian
proofread	نمونه خوانی کردن
proofreading	نمونه خوانی کردن
proofreads	نمونه خوانی کردن


Other Matches

solmizate	نت خوانی کردن
solfeggio	نت خوانی سولفش خوانی
solfege	نت خوانی سولفش خوانی
map reading	نقشه خوانی کردن
declaiming	رجز خوانی کردن
declaim	رجز خوانی کردن
declaimed	رجز خوانی کردن
declaims	رجز خوانی کردن
module	اطاقک نمونه پیش ساخته واحد نمونه برای اندازه گیری
modules	اطاقک نمونه پیش ساخته واحد نمونه برای اندازه گیری
acceptance sampling	نمونه برداری جهت پذیرش نمونه قبولی
sample	نمونه برداشتن نمونه نشان دادن
sampled	نمونه برداشتن نمونه نشان دادن
sampling	نمونه گیری برداشت نمونه
to pattern out	ازروی نمونه درست کردن مطابق الگویاقالب طرح کردن
standarize	با نمونه یا عیار قانونی مطابقت کردن استاندارد کردن
sample	نمونه برداری کردن
sampled	نمونه برداری کردن
sampling	نمونه برداری مزه کردن
undisturbed sample	نمونه گیری بهم نخورده نمونه دست نخورده
natural dyes	رنگینه های طبیعی [که عموما از گیاهان و بعضی حیوانات تهیه می شوند. نمونه گیاهی رنگ قرمز گیاه روناس و نمونه حیوانی رنگ قرمز، حشره قرمزدانه می باشد.]
call in	تو خوانی
recitative	از بر خوانی
association	هم خوانی
solmization	نت خوانی
sol fa	نت خوانی
lip reading	لب خوانی
recital	از بر خوانی
recitals	از بر خوانی
lip-reading	لب خوانی
associations	هم خوانی
recitation	از بر خوانی
recitations	از بر خوانی
silent reading	بیصدا خوانی
flyting	رجز خوانی
antiphony	تهلیل خوانی
thought reading	اندیشه خوانی
lamentations	مرثیه خوانی
solmization	وزن خوانی
scatter read	پراکنده خوانی
map reading	نقشه خوانی
lamentation	مرثیه خوانی
catalexia	مکرر خوانی
psalmody	سرود خوانی
psalmody	مزمور خوانی
phrenology	جمجمه خوانی
illegutimation	حرمزادگی خوانی
mirror reading	وارونه خوانی
harangue	رجز خوانی
harangued	رجز خوانی
harangues	رجز خوانی
palinlexia	وارونه خوانی
haranguing	رجز خوانی
telepathy	اندیشه خوانی
to stab in the back	ریزه خوانی
slip	اشتباه در نقشه خوانی
incantation	افسون خوانی جادوگری
phrenological	وابسته به جمجمه خوانی
call statement	حکم فرا خوانی
incantations	افسون خوانی جادوگری
solos	تک خوانی بطور انفرادی
nocturn	سحر خوانی شبانه
news room	اطاق روزنامه خوانی
orthoepic	مبنی بر درست خوانی
illegutimation	نادرستی نامشروع خوانی
psalmodic	وابسته به زبور خوانی
direct reading instrument	دستگاه مستقیم خوانی
epigraphy	علم کتیبه خوانی
prayerfulness	عادت نماز خوانی
solo	تک خوانی بطور انفرادی
paragons	رقابت کردن بعنوان نمونه بکار بردن برتری یافتن
paragon	رقابت کردن بعنوان نمونه بکار بردن برتری یافتن
gray oral reading test	ازمون بلند خوانی گری
recitetion	از حفظ خوانی پس دادن درس
kapell meister	رئیس دسته سرود خوانی
have one's nose in a book <idiom>	کرم کتاب خوانی داشتن
lipreading	فهم کلمات از راه حرکات لب لب خوانی
recitations	از حفظ خوانی بازگو نمودن درس حفظی شرح
recitation	از حفظ خوانی بازگو نمودن درس حفظی شرح
nowel	کلمه ایست که درسرود خوانی و هلهلههای عید میلادمسیح تکرار میکنند
progenitor	نمونه
breadboard	نمونه
sampling	نمونه
progenitors	نمونه
modules	نمونه
instance	نمونه
module	نمونه
specimen	نمونه
copyslip	نمونه
model	نمونه
modeled	نمونه
format	نمونه
foretype	نمونه
forme	نمونه
instances	نمونه
ensample	نمونه
example	نمونه
examples	نمونه
paradigm	نمونه
paradigms	نمونه
modelled	نمونه
copies	نمونه
specimens	نمونه
copied	نمونه
calligraph	نمونه
types	نمونه
typed	نمونه
type	نمونه
copy	نمونه
copying	نمونه
models	نمونه
sample	نمونه
schema	نمونه
schemata	نمونه
strickle	نمونه
precedents	نمونه
patterns	نمونه
representative	نمونه
representatives	نمونه
formats	نمونه
pattern	نمونه
paragons	نمونه
exemplar	نمونه
typicalness	نمونه
sampled	نمونه
precedent	نمونه
paragon	نمونه
exemplars	نمونه
sampled	واحد نمونه
prototyping	ساخت یک نمونه
standards	نمونه قانونی
sampled	نمونه گرفتن
foretype	نمونه قبلی
sample	واحد نمونه
free sample	نمونه مجانی
protoplast	نمونه اصل
for example	برای نمونه
random sample	نمونه تصادفی
typical sample	نمونه نوعی
exemplification	نمونه اوری
samples	نمونه کالا
exemplum	مثال نمونه
sample	نمونه قراردادن
gauge	سنجیدن نمونه
sample	نمونه کالا
emulator	نمونه ساز
quota sample	نمونه سهمیه
emulation	نمونه سازی
gauged	سنجیدن نمونه
standard	نمونه قانونی
gauges	سنجیدن نمونه
g	نمونه معیار
vial	شیشه نمونه
typal	شبیه نمونه
typify	نمونه بودن
typify	نمونه دادن
parables	قیاس نمونه
exemplarily	بطور نمونه
parable	قیاس نمونه
survey	نمونه گیری
surveyed	نمونه گیری
pattern making	نمونه سازی
typifying	نمونه دادن
typical galaxy	کهکشان نمونه
work sample	نمونه کار
unknown sample	نمونه مجهول
ladle samble	نمونه پاتیل
typification	تعیین نمونه
typicality	نمونه علامت
samplers	نمونه بردار
sampler	نمونه بردار
typifying	نمونه بودن
portfolio	نمونه محصول
surveys	نمونه گیری
typifies	نمونه بودن
phony	مدل یا نمونه
prototypes	نمونه اولیه
prototypes	نمونه نخستین
prototypes	نمونه ازمایشی
probability sample	نمونه احتمالاتی
prototype	نمونه ازمایشی
prototype	نمونه اولیه
pilot model	نمونه ازمایشی
typifies	نمونه دادن
pilot plant	کارگاه نمونه
pilot production	تولید نمونه
typified	نمونه بودن
typified	نمونه دادن
sample	نمونه گرفتن
typical	یک نمونه بارز
typical	نمونه نوعی
type of use	نمونه کاربرد
holotype	نمونه شاخص
representative sample	نمونه معرف
test specimen	نمونه ازمایش
test specimen	نمونه ازمایشی
test piece	نمونه ازمایش
per sample	طبق نمونه
test piece	نمونه ازمایشی
test model	نمونه ی ازمایش