English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (16 milliseconds)
English Persian
fluviatile نهری زندگی کننده در رودخانه
Other Matches
fluvial زیست کننده در رودخانه
liver زندگی کننده
livers زندگی کننده
afflux خیزاب بالاامدن سطح اب رودخانه بوسیله کاهش عرض رودخانه
fluviatic زندگی کننده دررودخانه
stagnicolous زندگی کننده دراب راکد
fluviatic نهری
fluvial نهری
affluent رودخانه ای که به داخل رودخانه بزرگتر یا دریاچه بریزد.
up the river سوی سر چشمه رودخانه بطرف بالای رودخانه
liman خلیج مصب رودخانه مدخل رودخانه
to rush a stream از نهری تند گذشتن
campers شرکت کننده در اردو کسی که در چادر زندگی میکند
camper شرکت کننده در اردو کسی که در چادر زندگی میکند
to live like animals [in a place] مانند حیوان زندگی کردن [اصطلاح تحقیر کننده ]
sike نهری که در تابستان خشک شود
to live like animals [in a place] در شرایط مسکنی خیلی بد زندگی کردن [اصطلاح تحقیر کننده ]
quarter ditch نهری که اب جویهای کوچک را جمع اوری کرده و به کانال تخلیه هدایت میکند
epizoic زندگی کننده روی بدن جانور انگل جانور
it is impossible to live there نمیشود در انجا زندگی کرد زندگی
Life is ten percent what happens to you and ninety percent how you respond to it. ده درصد از زندگی، اتفاقاتی است که برایتان می افتد و نود درصد باقی مانده زندگی واکنش شما به این اتفاقات است.
lead a dog's life <idiom> زندگی سخت داشتن ،زندگی سگی داشتن
river line خط رودخانه
river رودخانه
river gravel شن رودخانه
river clay گل رودخانه
rever رودخانه
rivers رودخانه
glaciers رودخانه یخ
glacier رودخانه یخ
corrector جبرانگر تعدیل کننده تصحیح کننده تنظیم کننده
strand لایه رودخانه
low water فروکش اب رودخانه
river banks ساحل رودخانه
euphrates رودخانه فرات
stethe ساحل رودخانه
riparian ساحل رودخانه زی
fork of ... river شاخه رودخانه ...
river beds بستر رودخانه
the river karoon رودخانه کارون
ostiary دهانه رودخانه
potamology مبحث رودخانه ها
streams رودخانه ابراهه
streamed رودخانه ابراهه
stream رودخانه ابراهه
the karoon river رودخانه کارون
river bank ساحل رودخانه
strands لایه رودخانه
lethe اب رودخانه بزرخ
levee کناره رودخانه
riverine سواحل رودخانه
riverbed بستر رودخانه
river profile نیمرخ رودخانه
river mouth دهانه رودخانه
river line خط ساحل رودخانه
conferva علف رودخانه
by water از راه رودخانه
riverward بطرف رودخانه
upstream بالای رودخانه
bight پیچ رودخانه
river bed بستر رودخانه
river trip گردش رودخانه ای
river trip مسافرت رودخانه ای
bottom ice یخ کف دریاچه یا رودخانه
an open river رودخانه باز
head stream سرچشمه رودخانه
along the river درامتداد رودخانه
headwater بالادست رودخانه
alpheus رب النوع رودخانه
water system رودخانه و شعبات ان
forced crossing عبور اجباری از رودخانه
naiad حوری موجددریاچه رودخانه
head water بالای رودخانه بالارود
chute شیب تند رودخانه
upstream بالادست جریان رودخانه
upstream مخالف جریان رودخانه
hasty crossing عبور تعجیلی از رودخانه
basins حوزه رودخانه ابگیر
head water قسمت بالادست رودخانه
interamnian واقع در میان دو رودخانه
niagara رودخانه و ابشار نیاگارا
inland navigation کشتی رانی در رودخانه ها
near bank ساحل نزدیک رودخانه
excavation in river bed خاکبرداری در بستر رودخانه
chutes شیب تند رودخانه
keelboatman کرجی بان رودخانه
white water ابشارهای کوتاه رودخانه
levee دیواره ساحلی رودخانه
keelboat قایق پهن رودخانه
fluviatic پیداشده رودخانه رودخانهای
basin حوزه رودخانه ابگیر
eyot جزیره کوچک در رودخانه
ferryboats قایق عبور از رودخانه
sluggish stream رودخانه با جریان کند
river bed level تراز بستر رودخانه
spanning پل زدن روی رودخانه
styx رودخانه عالم اسفل
span پل زدن روی رودخانه
riverain ساکن ساحل رودخانه
spanned پل زدن روی رودخانه
deliberate crossing عبور با فرصت از رودخانه
spans پل زدن روی رودخانه
riparian وابسته بکنار رودخانه
bank effect اثر کناره رودخانه
riparian حریم رودخانه و ان چه که در ان باشد
bayou شاخه فرعی رودخانه
ferryboat قایق عبور از رودخانه
river basin ابگیر یا حوضه رودخانه
basin area حوزه ابریز رودخانه
bed building stage of river تراز سطح متوسط اب رودخانه
haugh زمین رسوبی کنار رودخانه
palisade صخرهء مشرف بر رودخانه محجر
summer bed of a river بستر تابستانی رودخانه مسیل
river forcasting پیش بینی جریان رودخانه
whitewater racing مسابقه در مسیر اشفته رودخانه
palisades صخرهء مشرف بر رودخانه محجر
to fall down the river باجریان رودخانه حرکت کردن
to clean arives رودخانه ایی را لاروبی کردن
hurst جای کم عمق در رودخانه یا دریا
detritus مواد خردوریز محمولات اب رودخانه
navigation river رودخانه قابل کشتی رانی
cess سرازیری کنار رودخانه وغیره
he put me across the river مرا بدانسوی رودخانه برد
strath بستر پهن مسیر رودخانه
fluviomarine درست شده رودخانه ودریا
rhenish شراب المانی rhein وابسته به رودخانه
holm زمین مسطح وپست نزدیک رودخانه
staff gauge اشل اندازه گیری ارتفاع اب رودخانه
fluviometer الت سنجش افت وخیزاب رودخانه
fluviograph الت سنجش افت وخیزاب رودخانه
ice mining انفجار یخ رودخانه یا دریاچه ها به وسیله مین
fairway قسمت قابل کشتیرانی رودخانه یا خلیج
fairways قسمت قابل کشتیرانی رودخانه یا خلیج
dragsman لاروب :کسیکه رودخانه هارالاروبی میکند
logjam انباشتگی تنهی درختان بریده شده در رودخانه
wharfs لنگر گاه ساحل رودخانه با اسکله یادیوار
wharves لنگر گاه ساحل رودخانه با اسکله یادیوار
riffle کمی عمق رودخانه که موجب تقسیم اب گردد
camp-shedding [پایه ها و تخته های روی ساحل رودخانه]
effective snow melt برف ذوب شده موثر در جریان رودخانه
gorge portion محل مناسب برای ایجاد سد دربستر رودخانه
riparian rights حقوق خاصه مالکین خریم رودخانه ها و انهار
wharf لنگر گاه ساحل رودخانه با اسکله یادیوار
watershed منطقهای که اب دریا یا رودخانه را پخش وتقسیم میکند
riffled کمی عمق رودخانه که موجب تقسیم اب گردد
watersheds منطقهای که اب دریا یا رودخانه را پخش وتقسیم میکند
How long is the River Nile? طول وعرض رودخانه نیل چقدر است ؟
riffling کمی عمق رودخانه که موجب تقسیم اب گردد
The teo countries are separated by this river. این رودخانه دو کشور را از یکدیگه جدامی کند
riffles کمی عمق رودخانه که موجب تقسیم اب گردد
live lining ماهیگیری در رودخانه که نخ و قلاب با جریان اب حرکت می کنند
bank protection حفافت ساحل رودخانه درمقابل تخریبهای ناشی ازجریان
holm جزیره کوچکی میان رودخانه با دریاچه ویانزدیک خشکی
base flow مقدار جریان ابی که رودخانه در حالت غیرسیلابی دارد
sandbar جزیره نمایی که دردهانه رودخانه یا بندر گاه باشد
gauging station ایستگاه اندازه گیری سرعت وعمق اب در کانال یا رودخانه
nilometer الت خود نگارودرجه داربرای سنجش بلندی اب رودخانه
riparian law قوانین مربوط به اعیان واموال موجود در اطراف رودخانه
estacade سدی که ازتیرهاوپایههای چوبی در رودخانه یادریابرای بستن راه
acheval ارتشی که جناحش در اثرمانعی مانندباتلاق یا رودخانه از ان دورو مجزا باشد
terrigenous تشکیل شده بوسیله عمل سایش رودخانه وجریان اب خاکزاد
ferrybridge کشتی ای که قطار راه اهن راازروی رودخانه یاخلیج میبرد
estuaries دهانه رودخانه بزرگی که شتکیل خلیج کوچکی دهد مدخل
estuary دهانه رودخانه بزرگی که شتکیل خلیج کوچکی دهد مدخل
gauging section مقطعی از کانال یا رودخانه که عمق اب یا سرعت اب اندازه گیری میشود
alluviation رسوبات ماسه و شن ناشی ازکم شدن سرعت جریان رودخانه
water hole سوراخ یا شکاف طبیعی رودخانه خشک شده که مقداری اب دران باشد
caisson اطاقکی که جهت دستیابی به بستر رودخانه به سمت پایین گودبرداری میشود
snag boat کشتی بخاری کوچک که با ان بستر رودخانه هارا ازموانع پاک می کنند
The Pied Piper of Hamelin نی نواز هاملن [با نوازش موشها را تلسم میکرد و به رودخانه میبرد غرق شوند]
The Pied Piper of Hamelin فلوت زن رنگارنگ هاملن [با نوازش موشها را تلسم میکرد و به رودخانه میبرد غرق شوند]
ferryboat قایقی که بوسیله سیم یا طناب وغیره ازیک سوی رودخانه بسوی دیگر میرود
ferryboats قایقی که بوسیله سیم یا طناب وغیره ازیک سوی رودخانه بسوی دیگر میرود
togetherness زندگی با هم
habitancy زندگی
lifelines خط زندگی
lifeline خط زندگی
vita زندگی
eau de vie اب زندگی
wile a در زندگی
lives زندگی
life زندگی
habitance زندگی
living زندگی
lives of great men زندگی
vivification زندگی
existence زندگی
existences زندگی
altitude/height hold متوقف کننده سقف پروازهواپیما محدود کننده خودکارارتفاع پرواز هواپیما
inhibitor کنترل کننده سوزش خرج موشک ممانعت کننده ازاشتعال
marshaller هدایت کننده به محل تجمع جمع اوری کننده یکان
propounder ابراز کننده یا مطرح کننده وصیت نامه در دادگاه امورحسبی
lifeway طرز زندگی
afterlife زندگی پس از مرگ
public life زندگی در سیاست
(the) high life <idiom> زندگی تجملاتی
life insurance بیمه زندگی
cohabitation زندگی باهم
public life زندگی سیاسی
biographies تاریخچه زندگی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com