English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 55 (5 milliseconds)
English Persian
intermittent نوبهای نوبتی
Other Matches
periodic نوبهای
typic نوبهای
malarial نوبهای
aguish نوبهای
tyupical نوبهای برجسته
malarial or an نوبهای xنوبه خیز
periodic intelligence report گزارش نوبهای اطلاعاتی
intermission نوبهای تنفس دار
intermissions نوبهای تنفس دار
small lot نوبهای که تعداد مهمات یا خرج ان کم است
paroxysmal نوبتی
periodic نوبتی
tyupical نوبتی
typic نوبتی
periodical نوبتی
serials نوبتی
serial نوبتی
serial access دستیابی نوبتی
serial operation عمل نوبتی
serial adder افزایشگر نوبتی
serial computer کامپیوتر نوبتی
rotational post شغل نوبتی
serial feeding تغذیه نوبتی
serial printer چاپگر نوبتی
serial processing پردازش نوبتی
serial storage انباره نوبتی
serial subtractor کاهشگر نوبتی
serial tranmission مخابره نوبتی
serializer نوبتی کننده
shift نوبتی استعداد
serials نوبتی ردهای
consecutive climbing صعود نوبتی
henotheism توحید نوبتی
serial نوبتی ردهای
shifts نوبتی استعداد
shifted نوبتی استعداد
moon blind دچار اماس نوبتی
serialised نوبتی کردن پیاپی ساختن
serialises نوبتی کردن پیاپی ساختن
serialising نوبتی کردن پیاپی ساختن
serialize نوبتی کردن پیاپی ساختن
serialized نوبتی کردن پیاپی ساختن
serializes نوبتی کردن پیاپی ساختن
moon blindness اماس نوبتی در چشم اسب
rotation تعویض نوبتی یکانها یا افراد
serializing نوبتی کردن پیاپی ساختن
squads گروه 5 نفری تیراندازان در مسابقه نوبتی
squad گروه 5 نفری تیراندازان در مسابقه نوبتی
pacer شریک نوبتی بازیگروقتی که شرکت کننده کم باشد
rotating unit یکان در حال تعویض یاچرخش نوبتی بین پستها
pace شریک نوبتی بازیگر بودن بدون گرفتن امتیاز و تنها برای استراحت دادن به او
paces شریک نوبتی بازیگر بودن بدون گرفتن امتیاز و تنها برای استراحت دادن به او
paced شریک نوبتی بازیگر بودن بدون گرفتن امتیاز و تنها برای استراحت دادن به او
serial transmission مخابره سری مخابره نوبتی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com