Dictiornary-Farsi | نورد شکست | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (9 milliseconds)

English	Persian
breaking down roll	نورد شکست


Other Matches

parallax	پارالاکس ضریب شکست نور جابجایی تصویر در اثر شکست نور
atmospheric refraction	شکست نور دراثر برخورد به طبقات جوی شکست جوی نور
beam	نورد
drum	نورد
inking roller	نورد
drummed	نورد
rolled copper strips	مس نورد
beams	نورد
carriage	نورد
carriages	نورد
roller	نورد
rollers	نورد
rolls	نورد
rolled	نورد
roll	نورد
rolled	نورد کردن
roll stand	مقام نورد
sailors	دریا نورد
sailor	دریا نورد
roll pass	رخده نورد
roughing roll	پیش نورد
rolls	نورد کردن
roll	نورد کردن
center disc roll	نورد دیسکی
grooved roll	نورد شیاردار
alpinist	کوه نورد
rolling	نورد زدن
blooming roll	نورد شمشه
blooming train	مسافت نورد
break down roll	پیش نورد
rollers	قرقره نورد
carriage control	کنترل نورد
carriage return	بازگشت نورد
roller	قرقره نورد
continous rolling	نورد دائمی
cr	بازگشت نورد
cragsman	کوه نورد
cross country mill	نورد چلیپایی
cross roll	نورد عرضی
dummy roll	نورد کور
roll pass	کالیبر نورد
seagoer	دریا نورد
shipman	دریا نورد
seafarer	دریا نورد
seagoing	دریا نورد
seafarers	دریا نورد
mill	کارخانه نورد
mills	کارخانه نورد
warp beam	نورد بالا
breast	نورد پایین
sheet roll	نورد ورق
shipper	دریا نورد
mountaineer	کوه نورد
cosmonauts	کیهان نورد
cosmonaut	کیهان نورد
sailer	دریا نورد
universal roll	نورد یونیورسال
mountaineers	کوه نورد
rolling mill	دستگاه نورد
compressed asphalt	اسفالت نورد شده
roughing stand	مقام پیش نورد
wire rod mill	کالیبر نورد سیم
cold rolling mill	دستگاه نورد سرد
ingots slab mill	دستگاه نورد لوحه
bar work	نورد کردن میله
beam rolling mill	نورد کاری تیر
tube rolling	نورد کاری لوله
tire mill	دستگاه نورد لاستیک
chilled roll	نورد سخت کننده
breaking down stand	مقام پیش نورد
cogging mill	دستگاه نورد شمشه
carriage control tape	نوار کنترل نورد
cogging stand	مقام پیش نورد
cogging stand	مقام دستگاه نورد
tire rolling mill	دستگاه نورد لاستیک
blooming stand	مقام پیش نورد
single stand mill	دستگاه نورد یک مقامه
narrow strip mill	نورد نوار باریک
wire rolling mill	دستگاه نورد سیم
plate mill	غستگاه نورد صفحه
plate roll	غستگاه نورد صفحه
rolled iron or steel	فولاد نورد خورده
plug mill	دستگاه نورد توپی
slabbing mill	دستگاه نورد لوحه
roll housing	پایه دستگاه نورد
rolled profile	نیمرخ نورد خورده
muck mill	دستگاه نورد فولاد
manufactoring tape milling machine	دستگاه نورد صنعتی
intermediate roll stand	مقام نورد میانی
sheet mill stand	مقام نورد ورق
drawing mill	دستگاه نورد کششی
roll piercing process	روش نورد مایل
seamanlike	مثل دریا نورد
hot roll	نورد کردن داغ
hot strip mill	مسیر نورد گرم
rolled glass	شیشه نورد خورده
bar mill	دستگاه نورد میله گرد
armor plate rolling mill	دستگاه نورد ورق زرهی
wide strip mill	دستگاه نورد نوار پهن
corrugated rolling mill	دستگاه نورد ورق موجدار
smoothing rolls	دستگاه نورد نرم کننده
double two high rolling mill	دستگاه نورد مضاعف دوبل
continous rod mill	دستگاه نورد سیم دائمی
sheet roller	کارخانه نورد ورق فلزی
cold roll	نورد کردن در حالت سرد
cold reduce	نورد کردن در حالت سرد
cogging roll	دستگاه نورد اولیه شمش
cogging mill train	مسیر دستگاه نورد شمش
cog down	به سمت پایین نورد کردن
hot rolled strip	باریکه نورد شده داغ
platen	نگهدارنده کاغذ در چاپگر نورد ماشین تحریر
rolling	نیمرخهای فولادی را با عمل نورد تهیه میکنند
fielder	بازیکن میدان فوتبال وغیره صحرا نورد
platen	صفحه پهن فلز قالب ریزی و ریخته گری نورد ماشین تحریر و غیره
prosternation	شکست
gaps	شکست
gap	شکست
miscarriages	شکست
set back	شکست
miscarriage	شکست
fall	شکست
flunks	شکست
unsuccess	شکست
three successive defeats	سه شکست پی در پی
unsuccessfully	شکست
unsuccessful	شکست
breakages	شکست
breakage	شکست
defeasance	شکست
defeature	شکست
flopper	شکست
flunking	شکست
refraction	شکست
break	شکست
failure	شکست
breaks	شکست
failures	شکست
plumper	شکست
defeat	شکست
flunk	شکست
defeating	شکست
flunked	شکست
deflection	شکست
defeated	شکست
defeats	شکست
loss	شکست
deflections	شکست
refractive index	ضریب شکست
fractured	شکست ترک
fracture	شکست ترک
outgeneral	شکست دادن
refractometer	شکست سنج
point of fracture	نقطه شکست
refraction of light	شکست نور
refractive power	قدرت شکست
fractures	شکست ترک
lose out	شکست خوردن
incomplete breakdown	شکست ناقص
impluse breakdown	شکست ضربهای
he received a broken hand	دستش شکست
defeated	شکست دادن
he broke his neck necessity	گردنش شکست
fracturable	قابل شکست
failure by rupture	شکست برشی
index of refraction	ضریب شکست
inexpugnable	شکست نا پذیر
line breake relay	رله شکست خط
fall flat <idiom>	شکست خوردن
knock out	شکست دادن
invincibility	شکست ناپذیری
fracturing	شکست ترک
insuperability	شکست ناپذیری
defeat	شکست دادن
incomplete breakdown	شکست جزئی
electric break down	شکست الکتریکی
reflection	شکست نور
flops	شکست خوردن
fail	شکست خوردن
get the better of (someone) <idiom>	شکست دادن
fall through <idiom>	شکست خوردن
bombs	شکست فاحش
cry uncle <idiom>	پذیرش شکست
come a cropper <idiom>	شکست خوردن
blow one's own horn <idiom>	شکست درچیزی
sure-fire	شکست ناپذیر
breaking point	نقطهی شکست
zener breakdown	شکست زنری
flopping	شکست خوردن
fiasco	شکست مفتضحانه
fiascos	شکست مفتضحانه
failure of negotiations	شکست مذاکرات
flop	شکست خوردن
flopped	شکست خوردن
yield point	نقطه شکست
failed	شکست خوردن
terrestrial refraction	شکست زمینی
stickit	شکست خورده
concede	قبول شکست
conceded	قبول شکست
concedes	قبول شکست