Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (9 milliseconds)
English
Persian
breast
نورد پایین
Search result with all words
cog down
به سمت پایین نورد کردن
Other Matches
depress
پایین دادن لوله پایین اوردن
depresses
پایین دادن لوله پایین اوردن
downhaul
پایین کشیدن رشته پایین کشنده
down
سوی پایین بطرف پایین
vertically
از بالا به پایین یا حرکت بالا و پایین در زاویه راست افق
rolled copper strips
مس نورد
carriages
نورد
carriage
نورد
roller
نورد
rollers
نورد
beam
نورد
roll
نورد
rolls
نورد
rolled
نورد
drummed
نورد
drum
نورد
inking roller
نورد
beams
نورد
sailors
دریا نورد
cosmonaut
کیهان نورد
rolling
نورد زدن
roller
قرقره نورد
cosmonauts
کیهان نورد
rollers
قرقره نورد
cross roll
نورد عرضی
cross country mill
نورد چلیپایی
cragsman
کوه نورد
cr
بازگشت نورد
continous rolling
نورد دائمی
mountaineer
کوه نورد
mountaineers
کوه نورد
sailor
دریا نورد
roll pass
کالیبر نورد
rolls
نورد کردن
roll stand
مقام نورد
rolled
نورد کردن
sailer
دریا نورد
roll
نورد کردن
dummy roll
نورد کور
grooved roll
نورد شیاردار
seagoer
دریا نورد
shipman
دریا نورد
seagoing
دریا نورد
roll pass
رخده نورد
sheet roll
نورد ورق
shipper
دریا نورد
rolling mill
دستگاه نورد
mill
کارخانه نورد
mills
کارخانه نورد
carriage return
بازگشت نورد
blooming roll
نورد شمشه
breaking down roll
نورد شکست
roughing roll
پیش نورد
break down roll
پیش نورد
blooming train
مسافت نورد
warp beam
نورد بالا
center disc roll
نورد دیسکی
seafarer
دریا نورد
universal roll
نورد یونیورسال
alpinist
کوه نورد
carriage control
کنترل نورد
seafarers
دریا نورد
roll housing
پایه دستگاه نورد
narrow strip mill
نورد نوار باریک
roll piercing process
روش نورد مایل
sheet mill stand
مقام نورد ورق
rolled glass
شیشه نورد خورده
rolled iron or steel
فولاد نورد خورده
slabbing mill
دستگاه نورد لوحه
plug mill
دستگاه نورد توپی
beam rolling mill
نورد کاری تیر
bar work
نورد کردن میله
drawing mill
دستگاه نورد کششی
manufactoring tape milling machine
دستگاه نورد صنعتی
hot roll
نورد کردن داغ
intermediate roll stand
مقام نورد میانی
hot strip mill
مسیر نورد گرم
muck mill
دستگاه نورد فولاد
plate mill
غستگاه نورد صفحه
plate roll
غستگاه نورد صفحه
ingots slab mill
دستگاه نورد لوحه
rolled profile
نیمرخ نورد خورده
compressed asphalt
اسفالت نورد شده
cogging stand
مقام پیش نورد
tire rolling mill
دستگاه نورد لاستیک
tire mill
دستگاه نورد لاستیک
wire rod mill
کالیبر نورد سیم
cogging mill
دستگاه نورد شمشه
carriage control tape
نوار کنترل نورد
chilled roll
نورد سخت کننده
single stand mill
دستگاه نورد یک مقامه
wire rolling mill
دستگاه نورد سیم
seamanlike
مثل دریا نورد
roughing stand
مقام پیش نورد
breaking down stand
مقام پیش نورد
tube rolling
نورد کاری لوله
cogging stand
مقام دستگاه نورد
cold rolling mill
دستگاه نورد سرد
blooming stand
مقام پیش نورد
bar mill
دستگاه نورد میله گرد
sheet roller
کارخانه نورد ورق فلزی
wide strip mill
دستگاه نورد نوار پهن
smoothing rolls
دستگاه نورد نرم کننده
cold roll
نورد کردن در حالت سرد
cold reduce
نورد کردن در حالت سرد
corrugated rolling mill
دستگاه نورد ورق موجدار
double two high rolling mill
دستگاه نورد مضاعف دوبل
cogging roll
دستگاه نورد اولیه شمش
hot rolled strip
باریکه نورد شده داغ
cogging mill train
مسیر دستگاه نورد شمش
continous rod mill
دستگاه نورد سیم دائمی
armor plate rolling mill
دستگاه نورد ورق زرهی
rolling
نیمرخهای فولادی را با عمل نورد تهیه میکنند
platen
نگهدارنده کاغذ در چاپگر نورد ماشین تحریر
fielder
بازیکن میدان فوتبال وغیره صحرا نورد
platen
صفحه پهن فلز قالب ریزی و ریخته گری نورد ماشین تحریر و غیره
mills
نورد کردن فرز کردن اسیاب
mill
نورد کردن فرز کردن اسیاب
bottom
پایین
bal
از مچ پا به پایین
bottoms
پایین
lowers
پایین تر
low level
پایین
dowm
پایین
lowering
پایین تر
infara
پایین تر
down stairs
پایین
low
پایین
further down
پایین تر
below
پایین
lower
پایین تر
lowered
پایین تر
hypogenous
پایین رو
infara
پایین
beneath
پایین
flat
پایین
lower most
پایین تر
tailwater
پایین اب
de-
پایین
beneath
پایین تر
lower
پایین
neath or neath
پایین
neath or neath
پایین تر
shortest
پایین تر
down
پایین
sub-
یا پایین تر
vide infara
پایین
lower limit
حد پایین
flattest
پایین
subteen
پایین تر از سن 31
shorter
پایین تر
thereinafter
[archaic or formal]
<adv.>
در پایین
shitu
پایین
hereinafter
[formal]
<adv.>
در پایین
subatmospheric
پایین تر از جو
below
<adv.>
در پایین
hereafter
<adv.>
در پایین
short
پایین تر
underneath
پایین
submiss
پایین
to go down
پایین رفتن
to reach down
پایین اوردن
to look down
پایین امدن
to let down
پایین کردن
to get down
پایین رفتن
to beat down
پایین اوردن
the valley lies below
ده در پایین است
desceht
پایین امدن
the masses
دستههای پایین تر
the lower world
جهان پایین
submaxilla
ارواره پایین
to come down
پایین امدن
decurrent
پایین افتاده
to bring down
پایین اوردن
to set down
پایین اوردن
bottom up
از پایین به بالا
look down
پایین امدن
bate
پایین اوردن
to sink in the scale
پایین رفتن
undermost
پایین ترین
lower most
پایین ترین
uoppon pyon soon koot
کف دست پایین
up and down
بالا و پایین
catabatic
پایین اینده
bottommost
پایین ترین
From top to bottom.
ازبالاتا پایین
At lower levels.
در سطوح پایین تر
downfield
میدان پایین
low pass
پایین گذر
let down
پایین کردن
lower limit
کران پایین
infrahuman
پایین تر از انسان
lower mast
دکل پایین
lower threshold
استانه پایین
lowermost
پایین ترین
lowpass
پایین گذار
hereinbelow
ازاین پایین تر
hereinbelow
در پایین این
mean low water
اب پایین میانگین
go down
پایین رفتن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com