English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 63 (5 milliseconds)
English Persian
altricial نوزاد زودرس
Other Matches
unripe زودرس
early maturing زودرس
premature زودرس
hasty زودرس
pubertas praecox بلوغ زودرس
premature ignition احتراق زودرس
pre mature failure گسیختگی زودرس
pre mature blast انفخار زودرس
ejaculatio praecox انزال زودرس
dementia praecox جنون زودرس
early fruit میوه پیش رس یا زودرس
puppy love عشق سطحی و زودرس
incubators محل پرورش اطفال زودرس
incubator محل پرورش اطفال زودرس
early weaning از شیر گرفتن زودرس شیرسوز کردن
babies نوزاد
neonate نوزاد
bambino نوزاد
new born نوزاد
baby نوزاد
infant نوزاد
newborn نوزاد
chick نوزاد
babe نوزاد
babes نوزاد
grub نوزاد
grubbed نوزاد
grubs نوزاد
Take care of the infant. از نوزاد توجه کن
infant industry صنعت نوزاد
fry حیوان نوزاد
fries حیوان نوزاد
daughter chain زنجیر نوزاد
frying حیوان نوزاد
frass گه کرم نوزاد
grandbaby نوه نوزاد
slink نوزاد زود رس لاغر
The baby is restless. نوزاد بی تابی می کند
larva نوزاد حشره لیسه
slinks نوزاد زود رس لاغر
The baby is there months old . نوزاد سه ماهه است
larvae نوزاد حشره لیسه
layette پوشاک طفل نوزاد
layettes پوشاک طفل نوزاد
flyblow نوزاد حشرات ومگس
slinking نوزاد زود رس لاغر
The baby spat out the pI'll. نوزاد قرص را تف کرد بیرون
hatchling جانور تازه متولد نوزاد
acheilia فقدان لب بطور مادرزادی نوزاد بی لب
to sleep like a baby <idiom> مثل نوزاد راحت و بی دغدغه خوابیدن
The baby was kicking and scraming . نوزاد لگه می انداخت وفریاد می کشید
paedogenesis تولید مثل بوسیله نوزاد حشرات یا شفیره
cankerworm نوزاد مختلف حشراتی که افت گیاهان اند
Brit نوزاد شاه ماهی و برخی ماهیهای دیگر
Brits نوزاد شاه ماهی و برخی ماهیهای دیگر
milk leg ورم پای نوزاد همراه با دردبهنگام زایمان
accelerated depreciation استهلاک زودرس [روش استهلاک دارایی در مدتی کمتر از زمان مقرر]
lockjaw قفل شدن یا کلید شدن دهان که از علائم زودرس کزاز است
littleneck clam نوزاد حلزون خوراکی که معمولا خام خورده میشود
abortion سقط نوزاد نارس یا رشد نکرده عدم تکامل
abortions سقط نوزاد نارس یا رشد نکرده عدم تکامل
It's pretty hard to be in a bad mood around a fivemonth old baby. ناراحت بودن در کنار یک نوزاد پنج ماهه کار سختی است.
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com