| Total search result: 201 (34 milliseconds) |
|
|
|
| English |
Persian |
| tilting mixer |
نوعی بتن ساز دوار که با کج کردن مخزن ان تمام بتن خارج میشود |
|
|
|
|
| Other Matches |
|
break out  |
نوعی حمله برای خارج کردن گوی از منطقه دفاعی |
| autos |
کلمه رمز و نام کاربر که پس از تمام شدن صفحه وقتی توسط یک سیستم از راه دور تقاضا میشود ارسال میشود |
| auto |
کلمه رمز و نام کاربر که پس از تمام شدن صفحه وقتی توسط یک سیستم از راه دور تقاضا میشود ارسال میشود |
| town fog |
نوعی مه یخ مانند که دردرجه حرارت خیلی پایین تولید میشود و معمولا درشهرهای پر جمعیت دیده میشود |
| paged |
1-نقط های که در آن صفحه تمام میشود و صفحه بعد شروع میشود. |
| page |
1-نقط های که در آن صفحه تمام میشود و صفحه بعد شروع میشود. |
| pages |
1-نقط های که در آن صفحه تمام میشود و صفحه بعد شروع میشود. |
| quail |
نوعی موشک فریبنده که برای کور کردن رادارها و یاسیستم پدافند هوایی دشمن ازهواپیما پرتاب میشود |
| quails |
نوعی موشک فریبنده که برای کور کردن رادارها و یاسیستم پدافند هوایی دشمن ازهواپیما پرتاب میشود |
| multicast packet |
بسته داده که به آدرسهای شبکه انتخاب شده ارسال میشود. یک بسته راه دور به تمام ایستگاههای شبکه فرستاده میشود |
| TCP/IP |
پروتکل ارسال داده در شبکه ها وسیستمهای ارتباطی . اغلب در شبکههای مبتنی برUnix استفاده میشود این پروتکل برای تمام ارتباط تحت کنترل مرکز استفاده میشود |
| asynchronous computer |
نوعی از کامپیوتر که در ان هر عمل در نتیجه سیگنالی که از تکمیل عمل قبلی حاصل میشود و یا در اثر اعلام امادگی وسیله لازم برای عمل بعدی اغاز میشود کامپیوترناهمگام |
| integer basic |
نوعی زبان BASIC که میتواند تمام اعداد را موردپردازش قرار دهد |
| normal |
هر محدوده خارج آن خطا محسوب میشود |
| capstan |
میله گردان گردونه دوار لنگر قرقره دوار لنگر |
| boomerange |
دلیلی که به ضرر استدلال کننده تمام میشود |
| pumpage |
حجم ابی که بوسیله پمپ ازچاه خارج میشود |
| actions |
تمام منو زیر نام آن نمایش داده میشود |
| action |
تمام منو زیر نام آن نمایش داده میشود |
| espressos |
نوعی قهوه که بوسیله فشاربخاراماده میشود |
| espresso |
نوعی قهوه که بوسیله فشاربخاراماده میشود |
| dry contact |
اتصال الکتریکی غلط که باعث خطای تمام نشدنی میشود |
| gum resin |
صمغ و رزینی که در نتیجه تیغ زدن بگیاه از ان خارج وسفت میشود |
| dense binary code |
کدی که تمام حالتهای ممکن الگوی دودوئی در ان بکار برده میشود |
| bois jourdian |
نوعی سنگ مرمر که بیشتر درفرانسه یافت میشود |
| acid house party |
نوعی مهمانی که به صورت مخفی برگزار میشود و در آن موسیقی |
| vending machine |
ماشین خود کاری که باانداختن پول در سوراخ ان جنس مورد لزوم از ان خارج میشود |
| vending machines |
ماشین خود کاری که باانداختن پول در سوراخ ان جنس مورد لزوم از ان خارج میشود |
| kidnapping |
در CL به خصوص به حالتی اطلاق میشود که کسی را بدزدند و ازکشور محل اقامتش خارج کنند |
| hypercard |
نوعی محیط برنامه نویسی که تمام شکلهای گوناگون اطلاعات را به صورت پشته هایی از کارت شاخص دارسازمان میدهد هایپرکارت |
| ditch |
حفره در طرفین زمین که افتادن گوی بولینگ روی چمن در ان باعث خارج شدنش میشود |
| ditches |
حفره در طرفین زمین که افتادن گوی بولینگ روی چمن در ان باعث خارج شدنش میشود |
| ditched |
حفره در طرفین زمین که افتادن گوی بولینگ روی چمن در ان باعث خارج شدنش میشود |
| billycock |
نوعی کلاه گرد مردانه که ازنمد نرم ساخته میشود |
| echolalia |
تکرار و تقلید سخنان دیگران که گاهی نوعی مرض میشود |
| goulash |
نوعی غذا که با گوشت گاو یاگوساله و سبزیجات تهیه میشود |
| back pressure turbine |
توربین بخاری که تمام بخارخروجی ان با فشار به داخل شبکه گرم کننده جذب میشود |
| over the shoulder bombing |
نوعی بمباران عمودی که پس از عبور از خط قایم هدف بمب رها میشود |
| terminates |
تمام شدن تمام کردن |
| terminated |
تمام شدن تمام کردن |
| terminate |
تمام شدن تمام کردن |
| quick disconnect |
نوعی رابط الکتریکی که دونیمه منطبق شونده اش بطورسریع باز و بسته میشود |
| wing photograph |
نوعی عکس هوایی مایل که به وسیله دوربینهای چند عدسی گرفته میشود |
| chiaroscuro |
نوعی نقاشی که فقط با سیاه روشن وبدون رنگ امیزی انجام میشود |
| average clause |
عبارتی که در بیمه نامه دریایی درج میشود و حاکی از ان است که برخی از کالاهااز شمول این خسارت خارج میباشد |
| dual in line package |
بسته درون برنامهای دوواحدی نوعی پایه متداول که روی ان یک تراشه نصب میشود |
| suspend |
دستوری که هنگگام اجرای ویندوز استفاده میشود در کامپیوتر laptop باتری برای نشان دادن تمام قط عات الکترونیکی آن |
| suspends |
دستوری که هنگگام اجرای ویندوز استفاده میشود در کامپیوتر laptop باتری برای نشان دادن تمام قط عات الکترونیکی آن |
| suspending |
دستوری که هنگگام اجرای ویندوز استفاده میشود در کامپیوتر laptop باتری برای نشان دادن تمام قط عات الکترونیکی آن |
| atari |
نام نوعی از کامپیوترهای شخصی و وسائل جانبی مشهور که توسط شرکت ATARI تولید میشود |
| galbanum |
نوعی صمغ زرد رنگ که از گیاهی شبیه انقوزه گرفته میشود و مصرف طبی دارد |
| moderated list |
لیست پستی که تمام موضوعات آن پیش از ارسال به کاربران لیست خوانده میشود |
| synchronous |
. شبکه ارتباطی که در آن تمام عملیات شبکه با یک سیگنال زمان بندی کنترل میشود |
| pods |
محفظهای با شکل ایرودینامیکی که روی شاه تیر یا تیر و تماما" در خارج از بدنه هواپیما نصب میشود |
| pod |
محفظهای با شکل ایرودینامیکی که روی شاه تیر یا تیر و تماما" در خارج از بدنه هواپیما نصب میشود |
| wild card character |
نشانهای که در هنگام جستجوی فایل یا داده استفاده میشود و تمام فایل ها را نشان میدهد |
| lap |
یک دور کامل زمین اسبدوانی تمام کردن یک دور اسبدوانی رسیدن به اسب جلویی تمام کردن یک دور |
| lapped |
یک دور کامل زمین اسبدوانی تمام کردن یک دور اسبدوانی رسیدن به اسب جلویی تمام کردن یک دور |
| mat |
مرز تمام رنگی که اطراف تصویر که کوچکتر از پنجره نمایش است نمایش داده میشود |
| mats |
مرز تمام رنگی که اطراف تصویر که کوچکتر از پنجره نمایش است نمایش داده میشود |
| control line aircraft |
نوعی هواپیمای مدل که مسیرپرواز ان با تغییر نیروی کشش دو یا چند سیم یا رشته توسط اپراتور زمینی کنترل میشود |
| pascal's law |
هرگاه فشاری بریک نقطه از مایع وارد شود ان فشار عینا" به تمام نقاط مایع منتقل میشود |
| warehouses |
انبار کردن مخزن |
| warehouse |
انبار کردن مخزن |
| ware room |
انبار کردن مخزن |
| dump |
مخزن انبار کردن |
| import |
1-آوردن چیزی از خارج سیستم . 2-تبدیل فایل ذخیره شده در یک قالب به قالب پیش فرض که توسط برنامه استفاده میشود |
| imported |
1-آوردن چیزی از خارج سیستم . 2-تبدیل فایل ذخیره شده در یک قالب به قالب پیش فرض که توسط برنامه استفاده میشود |
| importing |
1-آوردن چیزی از خارج سیستم . 2-تبدیل فایل ذخیره شده در یک قالب به قالب پیش فرض که توسط برنامه استفاده میشود |
| stroboscope |
وسیلهای برای بی حرکت کردن فاهری جسم دوار یانوسان دار توسط پرتوافکنی متناوب |
| mace |
نوعی موشک هدایت شونده که با انرژی جنبشی هدایت میشود |
| maces |
نوعی موشک هدایت شونده که با انرژی جنبشی هدایت میشود |
| single transposition |
نوعی تبدیل به رمز که فقط ازیک نوع کلید رمز استفاده میشود |
| skin paint |
نوعی علایم راداری روی صفحه رادار که از انعکاس امواج رادار تولید میشود |
| torpex |
نوعی مواد منفجره که ازمخلوط تی ان تی و سیکلونیت و پودر الومینیوم تشکیل میشود و معمولا در اژدرهای دریایی و مین و بمبهای زیرابی به کار می رود |
| exchange of notes |
نوعی ازموافقتهای سیاسی است که به وسیله مبادله اسنادی بامضمون واحد و حاوی مواردو مطالب مورد توافق طرفین متبادلین انجام میشود |
| background noise |
در پیمایش نوری این مسئله نوعی تداخل الکتریکی است که توسط لکههای جوهر و یاذرههای مرکب چاپ بر روی زمینه تصویر فاهر میشود |
| horned scully |
مانع افقی زیرابی که برای سوراخ کردن بدنه کشتیهاکار گذاشته میشود و معمولابا بتون و تیراهن ساخته میشود |
| cards |
کارتی که فقط حاوی شیارهای هادی است بین اتصال کارت اصلی و کارت اضافی که باعث میشود کارت اضافه به آسانی کارکند و بررسی شود در خارج از محفظه آن |
| card |
کارتی که فقط حاوی شیارهای هادی است بین اتصال کارت اصلی و کارت اضافی که باعث میشود کارت اضافه به آسانی کارکند و بررسی شود در خارج از محفظه آن |
| transparent |
مودمی که در صورت بروز وقفه , تمام وضعیت برنامه و ماشین را حفظ میکند. وقفه سرویس داده میشود و سیستم به وضعیت قبلی برمی گردد |
| transparently |
مودمی که در صورت بروز وقفه , تمام وضعیت برنامه و ماشین را حفظ میکند. وقفه سرویس داده میشود و سیستم به وضعیت قبلی برمی گردد |
| child window |
پنجره کوچکتر نمیتواند از مرز پنجره بزرگتر خارج شود و وقتی پنجره اصلی بسته است آن هم بسته میشود |
| raster |
سیستم اسکن کردن تمام صفحه نمایش CRT تمام صفحه , پیش نمایش CRT با یک اشعه تصویر با حرکت افقی روی آن و حرکت به پایین در انتهای هر خط |
| codress |
نوعی پیام که کلیه متن ان فقط به رمز ارسال میشود گیرندگان رمزی پیام باادرس رمزی |
| closed cycle reactor system |
در هسته شناسی راکتوری که در ان گرمای اولیه حاصل ازشکافت برای انجام کار مفیدتوسط دوران یا گردش ماده سرد کننده در یک مدار بسته دارای مکانیزم تبادل حرارتی به خارج از هسته منتقل میشود |
| notice board |
1-تخته نصب شده در دیوار که نکات مهم روی آن قرار می گیرند. 2-نوعی تخته آگهی که پیام به کاربران نصب میشود |
| Brontide |
نوعی صدا [صدایی خفه شده و آرام که در برخی از مناطق زلزله خیز، به خصوص در امتداد سواحل و روی دریاچه ها شنیده میشود و تصور میرود که به دلیل لرزشهای ضعیف زمین باشد.] |
| top |
روش نوشتن برنامه ها که کل سیستم به بلاکها یا کارهای ساده تقسیم میشود. دو واحد بلاک نوشته میشود وپیش از پردازش آزمایش میشود با بعدی |
| logogriph |
نوعی معماکه چند کلمه داده میشود وشخص باید ازمیان این کلمات کلمه مطلوب راپیداکندویا از حروف انها کلمه مورد نیاز را بسازد |
| inactivate |
غیر فعال کردن ناو از رده خارج کردن یکان |
| ejection |
خارج کردن وسیله یا نیروها بخارج پرتاب کردن یا کشیدن |
| social contract |
اعتقاد به این مسئله که تفویض قدرت به دولتها ناشی از نوعی قرارداد است که ضمن ان فردقسمتی از حقوق خود را به دولت تفویض میکند ومتقابلا" از وجود دولت برخوردار میشود |
| discharges |
خارج کردن |
| expulse |
خارج کردن |
| derails |
از خط خارج کردن |
| bring out |
خارج کردن |
| derail |
از خط خارج کردن |
| ejects |
خارج کردن |
| phase out |
خارج کردن |
| discharge |
خارج کردن |
| ejecting |
خارج کردن |
| unship |
خارج کردن |
| ejected |
خارج کردن |
| to rule out |
خارج کردن |
| extraction |
خارج کردن |
| derailing |
از خط خارج کردن |
| eject |
خارج کردن |
| derailed |
از خط خارج کردن |
| out of bounds |
خارج از خط کناری یا پایان یا خط دروازه توپ خارج از میدان واترپولو توپ مرده |
| pivoting |
دوار |
| rotating |
دوار |
| capstan |
دوار |
| winches |
دوار |
| rotatory |
دوار |
| winched |
دوار |
| giddy |
دوار |
| rotary |
دوار |
| winching |
دوار |
| gyrant |
دوار |
| winch |
دوار |
| circler |
دوار |
| fire bee |
نوعی هدف کش کنترل شونده از روی زمین نوعی هواپیمای بی خلبان توربوجتی |
| sector |
دیسکی که محلهای شروع شیار آن توسط سوراخهایی یا علامتهای فیزیکی دیگر روی دیسک نشان داده میشود و وقتی که دیسک ساخته میشود تنظیم میشود |
| sectors |
دیسکی که محلهای شروع شیار آن توسط سوراخهایی یا علامتهای فیزیکی دیگر روی دیسک نشان داده میشود و وقتی که دیسک ساخته میشود تنظیم میشود |
| universal |
آنچه از همه جا اعمال میشود یا در هر جایی استفاده میشود یا برای چندین کار استفاده میشود |
| beta software |
نرم افزاری که هنوز تمام آزمایش ها رویش تمام نشده و ممکن است هنوز مشکل داشته باشد |
| spew |
با فشار خارج کردن |
| spewed |
با فشار خارج کردن |
| to expel [from] |
بزور خارج کردن [از] |
| spews |
با فشار خارج کردن |
| ablate |
بریدن و خارج کردن |
| spewing |
با فشار خارج کردن |
| phase out |
به ترتیب خارج کردن |
| defecating |
خارج کردن مدفوع |
| write-off |
از دفتر خارج کردن |
| table |
از دستور خارج کردن |
| lay on the table |
از دستور خارج کردن |
| decivilize |
از تمدن خارج کردن |
| write off |
از دفتر خارج کردن |
| tabling |
از دستور خارج کردن |
| disarm |
از ضامن خارج کردن |
| defecated |
خارج کردن مدفوع |
| tabled |
از دستور خارج کردن |
| defecates |
خارج کردن مدفوع |
| to put out of court |
از دستور خارج کردن |
| swap out |
مبادله کردن به خارج |
| disseise |
ازتصرف خارج کردن |
| write-offs |
از دفتر خارج کردن |
| disarms |
از ضامن خارج کردن |
| exfiltration |
خارج کردن از میدان |
| tables |
از دستور خارج کردن |
| expectorate |
ازشش خارج کردن |
| defecate |
خارج کردن مدفوع |
| disarmed |
از ضامن خارج کردن |
| winch driver |
متصدی دوار |
| rotary switch |
کلید دوار |
| rotary furnace |
کوره دوار |
| drummed |
گردونه دوار |
| spheroid |
بیضوی دوار |
| race ring |
سینی دوار |
| rotary field |
میدان دوار |
| rotary converter |
مبدل دوار |
| windlasses |
دوار لنگر |
| drum |
گردونه دوار |
| windlass |
دوار زنجیر |
| paraboloid of revolution |
سهموی دوار |
| windlass |
دوار لنگر |
| giddy |
مبتلا به دوار سر |
| jenny |
جراثقال دوار |
| gipsy |
گردونه دوار |
| windlasses |
دوار زنجیر |
| circulating pump |
پمپ دوار |
| cable holder |
دوار زنجیر |
| capstan wheel |
چرخ دوار |
| rotary valve |
شیر دوار |
| rotary axis |
محور دوار |
| groupware |
نرم افزاری که توسط گروهی از افراد استفاده میشود که به شبکه وصل اند و به آنها کمک میکند تا کار خاصی را انجام دهند. حاوی توابع مفید مثل پست الکترونیکی است که توسط تمام کاربران قابل دستیابی است |
| to run away with |
تمام کردن |
| integrating |
تمام کردن |
| to finish off |
تمام کردن |
| to see through |
تمام کردن |
| to fill out |
تمام کردن |
| get through |
تمام کردن |
| to see out |
تمام کردن |
| to eat up |
تمام کردن |
| fiddle away |
تمام کردن |
| fulfills |
تمام کردن |
| forth |
تمام کردن |
| run out of |
تمام کردن |
| fulfilling |
تمام کردن |
| fulfilled |
تمام کردن |
| fulfil |
تمام کردن |
| use up |
تمام کردن |
| go through with <idiom> |
تمام کردن |
| fulfill |
تمام کردن |
| integrate |
تمام کردن |
| integrates |
تمام کردن |
| attains |
تمام کردن |
| attained |
تمام کردن |