Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (29 milliseconds)
English
Persian
wet stowage
نوعی روش بارگیر مهمات درخودروها با غوطه ور کردن انها در مایعات ضد شعله
Other Matches
lot integrity
دسته بندی مهمات به حسب نوبه یا جدا کردن انها درانبار
lohmannizing
غوطه ور ساختن فلز درنمکهای ملقمه کننده و سپس روکش کردن انها توسط دو یاچند الیاژ پوشاننده محافظ
water displacement
زهکشی سیستم زهکشی مهمات نوعی روش پر کردن خرج فسفرسفید در داخل گلوله
hydro kinetic
وابسته به حرکت مایعات ونیروی محرکه مایعات
field storage
انبار کردن کالا در صحرا انبار مهمات در فضای باز کوپه مهمات روباز
y site
نوعی محوطه انبار مهمات روباز موقت که اطراف ان باسدهای خاکی احاطه شده باشد
pack horse
بارگیر
antimateriel ammunition
مهمات مخصوص تخریب هدفهای مادی مهمات ضداماد و وسایل
bearing wall
دیوار بارگیر
notobranchiate
در باب ماهیانی گفته میشود که نفس کش انها در روی پشت انها است
tonnage
برحسب شماره تن بارگیر
luridly
شعله تیره شعله دودنما
lurid
شعله تیره شعله دودنما
logogriph
نوعی معماکه چند کلمه داده میشود وشخص باید ازمیان این کلمات کلمه مطلوب راپیداکندویا از حروف انها کلمه مورد نیاز را بسازد
ammunition loading line
صف بارگیری مهمات صف بارکردن مهمات
dot commands
نوعی شکل دهی که در ان یک کلمه پرداز دستورات شکل دهی را در متن ثبت میکنداما تا زمان چاپ انها را به متن اعمال نمینماید
shoots
جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
shoot
جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
to smother a flame
شعله ای را خاموش کردن
flame scraf
با شعله پهن کردن
flame harden
با شعله سخت کردن
flares
شعله زنی شعله
flare
شعله زنی شعله
cook off
گل کردن مهمات
bull
گران کردن قیمت سهام به وسیله پیش خرید کردن انها
bulls
گران کردن قیمت سهام به وسیله پیش خرید کردن انها
immersed
غوطه ور کردن شناور نمودن
immerse
غوطه ور کردن شناور نمودن
engulfed
غرق کردن در غوطه ورساختن
engulfing
غرق کردن در غوطه ورساختن
immersing
غوطه ور کردن شناور نمودن
engulfs
غرق کردن در غوطه ورساختن
immerses
غوطه ور کردن شناور نمودن
demerse
زیراب کردن غوطه دادن
engulf
غرق کردن در غوطه ورساختن
color codig
علامت گذاری کردن مهمات
horizontal loading
پر کردن مهمات به طور افقی
plunged
غوطه ورساختن شیب تند پیدا کردن
plunges
غوطه ورساختن شیب تند پیدا کردن
plunge
غوطه ورساختن شیب تند پیدا کردن
atomic demolition munition
خرج تخریب مهمات اتمی مهمات مخصوص تخریب جنگ افزار اتمی
x site
سکوی روبازموقت برای انبار کردن مهمات
delay release sinker
وسیله غوطه ور کننده مین زمانی غوطه ور کننده مین تاخیری
dispatching priority
شماره کارها برای مشخص کردن تقدم انها
cunclude
تحلیل کلمات و پیدا کردن منشاء و ریشه انها
diachrony
تحلیل کلمات و پیدا کردن منشاء و ریشه انها
sick
مریضی اعلام خراب بودن وسایل یا بدکار کردن انها
paintress
زنی که کارش رنگ کردن سفالینه و مانند انها است
sickest
مریضی اعلام خراب بودن وسایل یا بدکار کردن انها
emissions
دفع مایعات
succussion
لرزش مایعات
hosghead
پیمانه مایعات
emission
دفع مایعات
equilibrium
حد تعادل مایعات
viscosity
چسبندگی مایعات
rearming
تجدیداماد مهمات درانبارها مسلح کردن مجدد ماسوره یاچاشنی بمب یا موشک
aeration
هوا دادن به مایعات
hydrostatics
علم تعادل مایعات
rundlet
واحدگنجایش مایعات قدیمی
wet tank
تانکر حمل مایعات
buttery
[انبار غذا و مایعات]
runlet
واحدگنجایش مایعات قدیمی
hydraulics
هیدرولیک مکانیک مایعات
hydrokinetics
علم جنبش مایعات
wet cooper
سازنده چلیک برای مایعات
pneumercator
شاغول سنجش ارتفاع مایعات
agitators
اسباب بهم زدن مایعات
agitator
اسباب بهم زدن مایعات
control lock
وسیلهای برای قفل کردن سطوح فرامین و جلوگیری ازحرکت انها وقتیکه هواپیمامتوقف است
target materials
مواد و وسایل بردن هدفهاروی نقشه یا نشان دادن ومشخص کردن انها روی طرحها
turbulator
اسباب مخصوص بهم زدن مایعات
fluid ounce
واحد گنجایش مایعات معادل 61/1 پینت
fluid ounces
واحد گنجایش مایعات معادل 61/1 پینت
hydrometer
الت سنجش وزن ویژه مایعات
phosphate esters
مایعات هیدرولیکی مقاوم در برابراتش و حرارت
hydrometallurgy
استخراج یاتهیه فلزات بوسیله اب یا مایعات
liquid measure
مقیاس اندازه گیری مایعات حجم سنج
fluor
مایعات بدن حیوانات مواد فلورین دار
fluid dram
واحد سنجش مایعات برابر با8/1 اونس مایع
adsorption
انقباض گازها و مایعات روی سطوح سخت و جامد
aerostatics
مبحث مطالعهء اجسام ساکن و مایعات و گازها در هوا
master clear
کلیدی روی بعضی ازکنسولهای کامپیوتری که ثباتهای عملیاتی را پاک کردن و انها را برای حالت جدید عملیات اماده میکند
back pressure valve
سوپاپ مخصوص ممانعت ازپس زنش مایعات در داخل لوله
fire bee
نوعی هدف کش کنترل شونده از روی زمین نوعی هواپیمای بی خلبان توربوجتی
viscosity valve
شیر کنترل در سیستم مایعات که توسط ویسکوزیته سیال فعال میشود
inventory fraction
نسبت درصد ذخیره مهمات درصد ذخیره مهمات
bittersweet
نوعی تاجریزی نوعی سیب تلخ
polar motion
وسیله نشان دادن حرکات قطعات یا مایعات سیال بااستفاده از انرژی مغناطیسی حرکت قطبی
flame
شعله
flames
شعله
bonefire
شعله
afire
شعله ور
flame proof
ضد شعله
flamy
شعله ور
flameproof
ضد شعله
alight
شعله ور
alighted
شعله ور
alighting
شعله ور
alights
شعله ور
aflame
شعله ور
ingle
شعله
flaming
شعله ور
inflammable
شعله ور
flameless
بی شعله
heating flame
شعله
flaring
شعله ور
aphlogistic
بی شعله
flashproof
ضد شعله
crackback
نوعی سد کردن غیرمجاز
flashback
پس زدن شعله
positive glow
شعله مثبت
gaslight
شعله گاز
positive glow
شعله اندی
white flame
شعله سفید
flashproof
لباس ضد شعله
flamboyant
شعله دار
backfiring
پس زدن شعله
flame damper
شعله خفه کن
flame thrower
شعله افکن
calenture
شعله ور شدن
flamboyant
شعله مانند
oxidizing flame
شعله اکساینده
backfire
پس زدن شعله
backfired
پس زدن شعله
flame holder
شعله نگهدار
backfires
پس زدن شعله
inflammation
شعله ور سازی
flashback
برگشت شعله
flamy
شعله مانند
falmethrower
شعله افکن
torch cutting
[برشکاری شعله ای]
lurid flame
شعله تیره
anode glow
شعله اندی
flareback
پس زهنی شعله
lurid flame
شعله دودنما
commissioning pennant
پرچم شعله
flash suppressor
شعله پوش
neutral flame
شعله خنثی
twin jet blowpipe
مشعل دو شعله
fire thrower
شعله افکن
fire point
نقطه شعله
oriflamme
شعله زرین
reducing flame
شعله احیاگر
flashbacks
پس زدن شعله
flashless charges
خرج بی شعله
flashbacks
برگشت شعله
flame test
محک شعله
asses' ears
نوعی گوشه
[نوعی شاخه]
floating
غوطه ور
dips
غوطه
dip
غوطه
soaks
غوطه
ducker
غوطه زن
adrift
<adj.>
غوطه ور
soak
غوطه
plunges
غوطه
plunge
غوطه
plunged
غوطه
reducer
کم کننده شعله یا حرارت
oxy hydrogen flame
شعله اکسی ئیدروژن
multi jet blowpipe
بوری چند شعله
flameproof
عایق شعله ضد اتش
inflammable
قابل شعله ورشدن
blind coal
زغال سنگ بی شعله
flashback screen
توری مانع شعله
rate of flame propagation
سرعت انتشار شعله
powder cutting
برش توسط شعله
flashless charges
خرج کم کننده شعله
muzzle bell
شعله پوش شیپوری
backblast
شعله عقب نشینی
acetylene oxygen flame
شعله استیلن اکسیژن
flame adjustment wheel
چرخ تنظیم شعله
flash reducer
کم کننده شعله باروت
multi flame burner
اجاق چند شعله
immergence
غوطه ورسازی
dip
غوطه دادن
immersing
غوطه دادن
immerge
غوطه دادن
dips
غوطه دادن
plunged
غوطه ور شدن
plunged
غوطه خوردن
submerged
غوطه ورساختن
immersion thermometer
دماسنج غوطه ور
immersion
غوطه وری
soak
غوطه دادن
skirter
غوطه زدن
dunks
غوطه دادن
dunking
غوطه دادن
dunked
غوطه دادن
dunk
غوطه دادن
soak
غوطه وری
soaks
غوطه دادن
immersion vibrator
لرزاننده غوطه ور
plunges
غوطه خوردن
plunges
غوطه ور شدن
float into position
غوطه ور شدن
immersion
غوطه ور شدن
soaks
غوطه وری
suspended load
مواد غوطه ور
plunge
غوطه ور شدن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com