Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (9 milliseconds)
English
Persian
paste
نوعی شیرینی چسباندن
pasted
نوعی شیرینی چسباندن
pastes
نوعی شیرینی چسباندن
pasting
نوعی شیرینی چسباندن
Other Matches
elecampane
نوعی شیرینی
blintz
نوعی شیرینی
blintze
نوعی شیرینی
marshmallow
نوعی شیرینی خمیرمانند
buttercup
نوعی شیرینی کوچک
marshmallows
نوعی شیرینی خمیرمانند
buttercups
نوعی شیرینی کوچک
sweethearts
نوعی نان شیرینی بشکل قلب
girgerbread
نوعی نان شیرینی که زنجبیل دارد
sweetheart
نوعی نان شیرینی بشکل قلب
gingersnap
نوعی نان شیرینی ترد زنجبیل دار
muffin
نوعی شیرینی یاکلوچه که گرماگرم باکره میخورند بشقاب سفالی کوچک
muffins
نوعی شیرینی یاکلوچه که گرماگرم باکره میخورند بشقاب سفالی کوچک
griddle cake
نوعی نان شیرینی پهن ونازک که دو طرفش را روی اهن کلوچه پزی سرخ میکنند
meringue
سفیده تخم مرغ وشکر که روی شیرینی وکیک میگذارند نوعی کیک میوه دار
meringues
سفیده تخم مرغ وشکر که روی شیرینی وکیک میگذارند نوعی کیک میوه دار
fire bee
نوعی هدف کش کنترل شونده از روی زمین نوعی هواپیمای بی خلبان توربوجتی
concatenate
چسباندن
adhibit
چسباندن
gumming
چسباندن
sellotaped
چسباندن
sellotape
چسباندن
cementation
چسباندن
to sew on
چسباندن
stick
چسباندن
agglutinate
: چسباندن
sellotapes
چسباندن
close-fitting
چسباندن
close fitting
چسباندن
sellotaping
چسباندن
paste
چسباندن
pasted
چسباندن
gum
چسباندن
gummed
چسباندن
glutinate
چسباندن
gums
چسباندن
pastes
چسباندن
pasting
چسباندن
gluing
چسباندن چسبیدن
glueing
چسباندن چسبیدن
glue
چسباندن چسبیدن
agglutination
عمل چسباندن
glues
چسباندن چسبیدن
conglutinate
بهم چسباندن
seal
محکم چسباندن
tags
اتیکت چسباندن به
tag
اتیکت چسباندن به
knock together
بهم چسباندن
seals
محکم چسباندن
cut and paste
بریدن و چسباندن
bittersweet
نوعی تاجریزی نوعی سیب تلخ
To stick a poster on the wall.
اعلان به دیوار چسباندن
to glue on
[to]
چسباندن
[روی چیزی]
fasten
چسباندن سفت شدن
attach
وصل کردن چسباندن به
attach
چسباندن الصاق کردن
to stick on
[to]
چسباندن
[روی چیزی]
post fix
در پایان واژه چسباندن
attaches
چسباندن الصاق کردن
attaching
وصل کردن چسباندن به
attaches
وصل کردن چسباندن به
cement
سمنت کردن چسباندن
cementing
سمنت کردن چسباندن
fastens
چسباندن سفت شدن
cemented
سمنت کردن چسباندن
compaction
عمل بهم چسباندن
cements
سمنت کردن چسباندن
fastened
چسباندن سفت شدن
attaching
چسباندن الصاق کردن
bond
متصل کردن چسباندن اتصال
to put a slur on any one
لکه بدنامی بکسی چسباندن
bind
چسباندن صحافی کردن ودوختن
binds
چسباندن صحافی کردن ودوختن
to paste something with paper
کاغذ روی چیزی چسباندن
set tiles
فرش کردن یا چسباندن کاشی بدیوار
scarfing
چسباندن دو قطعه به یکدیگربه وسیله چسب
asses' ears
نوعی گوشه
[نوعی شاخه]
bonding
چسباندن دو یا چند قطعه چوبی توسط چسب
pages
عمل چسباندن تصویر و تن در یک صفحه آماده چاپ
paged
عمل چسباندن تصویر و تن در یک صفحه آماده چاپ
page
عمل چسباندن تصویر و تن در یک صفحه آماده چاپ
to put a notice on a door
اگهی روی در چسباندن اعلان بدر زدن
sticky charge
خرج انفجاری قابل چسباندن در محل انفجار
bill poster
کسی که کارش چسباندن پوستر و آگهی بر دیوار و تابلوهای اعلانات است
bill posters
کسی که کارش چسباندن پوستر و آگهی بر دیوار و تابلوهای اعلانات است
bind
چسباندن صفحات کاغذ بهم برای شکل دادن به آنها به صورت کتاب
binds
چسباندن صفحات کاغذ بهم برای شکل دادن به آنها به صورت کتاب
amiability or amiableness
شیرینی
sugar candy
شیرینی
amiability
شیرینی
sugars
شیرینی
pastries
شیرینی
saccharinity
شیرینی
sugar
شیرینی
loveliness
شیرینی
sweetmeat
شیرینی
pastry
شیرینی
love liness
شیرینی
marzipan
شیرینی
melodiousness
شیرینی
goodies
شیرینی
bonbon
شیرینی
confections
شیرینی
confetti
شیرینی
lolipops
شیرینی
sweet stuff
شیرینی
goody
شیرینی
nicy
شیرینی
sweetness
شیرینی
patisserie
شیرینی
patisseries
شیرینی
mellifluence
شیرینی
confection
شیرینی
tucking
شیرینی مربا
freshness
شیرینی بی نمکی
tuck
شیرینی مربا
confectioner
شیرینی فروش
tucks
شیرینی مربا
confectioners
شیرینی فروش
wafers
شیرینی پنجرهای
crackers
یکجور شیرینی
puff pastry
شیرینی پفکی
wafer
شیرینی پنجرهای
cookie
شیرینی خشک
cracker
یکجور شیرینی
sweetmeat
شیرینی جات
custard pie
یکجور شیرینی
sweet tooth
شیرینی دوست
sweet tooth
علاقمند به شیرینی
costs arabicus
قسط شیرینی
baked meat
نان شیرینی
sugared
شیرینی زده
cookie
شیرینی بیسکویت
ingratiation
خود شیرینی
kissing comfit
شیرینی معطر
cookies
شیرینی بیسکویت
cookies
شیرینی خشک
confectionary
شیرینی سازی
bakemeat
نان شیرینی
cooky
شیرینی بیسکویت
corn ball
شیرینی چس فیل
cooky
شیرینی خشک
box suitmeats
جعبه شیرینی
insinuator
خود شیرینی کننده
ingratiating
خود شیرینی کردن
patisseries
مغازهی شیرینی پزی
french pastry
شیرینی اردینه فرانسوی
bagel
نان شیرینی حلقوی
patisserie
مغازهی شیرینی پزی
shine up to
<idiom>
خود شیرینی کردن
fondants
شیرینی ای که در دهان اب میشود
to have a sweet tooth
شیرینی دوست بودن
pasty
شیرینی میوه دار
pasties
شیرینی میوه دار
fondant
شیرینی ای که در دهان اب میشود
Too much sweetnes cloys.
شیرینی زیاد دل را می زند
ingratiates
خود شیرینی کردن
marchpane
نان شیرینی بادامی
puff paste
نان شیرینی پف کردن
insinuative
مبنی بر خود شیرینی
ratafee
نان شیرینی بادامی
ingratiate
خود شیرینی کردن
ingratiatingly
ازراه خود شیرینی
custard
یکجور شیرینی یا فرنی
douceur
شیرینی وفرافت رفتار
minting
شیرینی معطر با نعناع
to pick thanks
خود شیرینی کردن
ingratiated
خود شیرینی کردن
mint
شیرینی معطر با نعناع
sweetshop
شیرینی فروشی قنادی
tarts
نان شیرینی مربایی
tart
نان شیرینی مربایی
minted
شیرینی معطر با نعناع
confectionery
صنعت شیرینی سازی
kuchen
نان شیرینی کاکائودار
confectionary
شیرینی ساز قنادی
ratafia
نان شیرینی بادامی
mints
شیرینی معطر با نعناع
nougat
شیرینی بادام دار
frosting
رویه خامهای کیک یا شیرینی
bakemeat
شیرینی اردی غذای پخته
floating island
جزیره شناور ومصنوعی شیرینی
elf dock
شیرینی که اززنجبیل شامی سازند
Wont you have sweets (candies)
شیرینی میل نمی کنید ؟
puff pastry
شیرینی دارای خامهی پف کرده
croissants
نان شیرینی هلالی شکل
bakeries
دکان نانوایی یا شیرینی پزی
doughboy
نان شیرینی میوه دار
baked meat
شیرینی اردی غذای پخته
bakery
دکان نانوایی یا شیرینی پزی
to crawl to somebody
برای کسی خود شیرینی کردن
to smarm over somebody
برای کسی خود شیرینی کردن
She is fond of sweet things.
از چیزهای شیرین ( شیرینی ) خوشش می آید
cybercafe
نیز قهوه و شیرینی در آن موجود است
limonene
هیدروکربن شیرینی بفرمول 61H 01C
I clinched a lucrative deal.
معامله چربی ( شیرینی ) انچام دادم
to curry favour
[British E]
/favor
[American E]
with somebody
برای کسی خود شیرینی کردن
icing
شکر و تخم مرغ روی شیرینی
pastile
قرص دارویی که روی ان شیرینی باشد
doughnuts
نان شیرینی گرد ومانند حلقه
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com