Total search result: 201 (13 milliseconds) |
|
|
|
English |
Persian |
girgerbread |
نوعی نان شیرینی که زنجبیل دارد |
|
|
Other Matches |
|
gingersnap |
نوعی نان شیرینی ترد زنجبیل دار |
ginger beers |
نوشابه شیرین گاز داریکه زنجبیل دارد |
ginger beer |
نوشابه شیرین گاز داریکه زنجبیل دارد |
elecampane |
نوعی شیرینی |
blintz |
نوعی شیرینی |
blintze |
نوعی شیرینی |
buttercups |
نوعی شیرینی کوچک |
marshmallow |
نوعی شیرینی خمیرمانند |
marshmallows |
نوعی شیرینی خمیرمانند |
buttercup |
نوعی شیرینی کوچک |
paste |
نوعی شیرینی چسباندن |
pasted |
نوعی شیرینی چسباندن |
pastes |
نوعی شیرینی چسباندن |
pasting |
نوعی شیرینی چسباندن |
sweethearts |
نوعی نان شیرینی بشکل قلب |
sweetheart |
نوعی نان شیرینی بشکل قلب |
muffin |
نوعی شیرینی یاکلوچه که گرماگرم باکره میخورند بشقاب سفالی کوچک |
muffins |
نوعی شیرینی یاکلوچه که گرماگرم باکره میخورند بشقاب سفالی کوچک |
meringue |
سفیده تخم مرغ وشکر که روی شیرینی وکیک میگذارند نوعی کیک میوه دار |
griddle cake |
نوعی نان شیرینی پهن ونازک که دو طرفش را روی اهن کلوچه پزی سرخ میکنند |
meringues |
سفیده تخم مرغ وشکر که روی شیرینی وکیک میگذارند نوعی کیک میوه دار |
bloodhound |
نوعی سگ شکاری که شامه بسیارتیزی دارد |
bloodhounds |
نوعی سگ شکاری که شامه بسیارتیزی دارد |
lymphocyte |
نوعی از گویچههای سفیدخون که یک هسته دارد |
asteroids |
نوعی اتشبازی که شکل ستاره دارد |
asteroid |
نوعی اتشبازی که شکل ستاره دارد |
griesen |
نوعی سنگ گرافیتی که کوارتز و میکا دارد |
mince pie |
نوعی دسرغذا که بجای میوه دران گوشت قرار دارد |
mince pies |
نوعی دسرغذا که بجای میوه دران گوشت قرار دارد |
hereford |
نوعی گوساله گوشت قرمز ازنژاد انگلیسی که صورت سفیدی دارد |
bear's foot |
نوعی گیاه خریق که برگ هایی به شکل پا و پنجه ها خرس دارد. |
rhythm-and-blues |
نام نوعی موسیقی مردمی امریکایی که ریتم تند دارد و از آن مشتق شده |
long shot |
شانس کمی برای برنده شدن دارد نوعی شرط که احتمال بردن ان کم است |
galbanum |
نوعی صمغ زرد رنگ که از گیاهی شبیه انقوزه گرفته میشود و مصرف طبی دارد |
water pepper |
زنجبیل سگ |
ginger |
زنجبیل |
preserved ginger |
زنجبیل پرورده |
elf dock |
زنجبیل شامی |
inula |
زنجبیل شامی |
elecampane |
زنجبیل شامی راسن |
inula |
جنس زنجبیل شامی |
inulaceous |
وابسته به جنس زنجبیل شامی |
ginger |
زنجبیل زدن به تحریک کردن |
lotus |
[نوعی گل نیلوفر آبی مصری که در فرش های چینی بیشتر بکار رفته و نشانه مذهب، تکامل، خلوص و زیبائی بوده و شباهتی با گل ختائی دارد.] |
scalar |
متغیری که یک مقدارمجزا منتسب به خود دارد. یک مقدارمجزا پایه دارد. بردار دویا چند مقدارجهت دار دارد |
inulin |
ماده نشاستهای که ازریشه زنجبیل شامی وبرخی گیاهان مرکب می گیرند |
NiMH |
نوعی باتری قابل شارژ در laptop که امکان شارژ شدن بهتر از باتری Nicad دارد. شارژ آن سریع تر است و نگران حافظه نیست |
penning |
نوعی کامپیوتر که از قلم بجای صفحه کلید برای ورودی استفاده میکند. کامپیوتر صفحه حساس دارد که با کمک نرم افزار تشخیص دست خط دستورات نوشته شده در صفحه با قلم تفسیر می شوند |
pen |
نوعی کامپیوتر که از قلم بجای صفحه کلید برای ورودی استفاده میکند. کامپیوتر صفحه حساس دارد که با کمک نرم افزار تشخیص دست خط دستورات نوشته شده در صفحه با قلم تفسیر می شوند |
penned |
نوعی کامپیوتر که از قلم بجای صفحه کلید برای ورودی استفاده میکند. کامپیوتر صفحه حساس دارد که با کمک نرم افزار تشخیص دست خط دستورات نوشته شده در صفحه با قلم تفسیر می شوند |
pens |
نوعی کامپیوتر که از قلم بجای صفحه کلید برای ورودی استفاده میکند. کامپیوتر صفحه حساس دارد که با کمک نرم افزار تشخیص دست خط دستورات نوشته شده در صفحه با قلم تفسیر می شوند |
fire bee |
نوعی هدف کش کنترل شونده از روی زمین نوعی هواپیمای بی خلبان توربوجتی |
bittersweet |
نوعی تاجریزی نوعی سیب تلخ |
asses' ears |
نوعی گوشه [نوعی شاخه] |
. The car is gathering momentum. |
اتوموبیل دارد دور بر می دارد |
sweetness |
شیرینی |
love liness |
شیرینی |
pastries |
شیرینی |
lolipops |
شیرینی |
patisseries |
شیرینی |
amiability |
شیرینی |
patisserie |
شیرینی |
marzipan |
شیرینی |
pastry |
شیرینی |
bonbon |
شیرینی |
amiability or amiableness |
شیرینی |
loveliness |
شیرینی |
goodies |
شیرینی |
melodiousness |
شیرینی |
sweet stuff |
شیرینی |
confetti |
شیرینی |
goody |
شیرینی |
nicy |
شیرینی |
sweetmeat |
شیرینی |
sugar |
شیرینی |
mellifluence |
شیرینی |
sugars |
شیرینی |
saccharinity |
شیرینی |
sugar candy |
شیرینی |
confection |
شیرینی |
confections |
شیرینی |
sweetmeat |
شیرینی جات |
baked meat |
نان شیرینی |
sweet tooth |
شیرینی دوست |
sweet tooth |
علاقمند به شیرینی |
confectioners |
شیرینی فروش |
bakemeat |
نان شیرینی |
box suitmeats |
جعبه شیرینی |
confectioner |
شیرینی فروش |
custard pie |
یکجور شیرینی |
costs arabicus |
قسط شیرینی |
corn ball |
شیرینی چس فیل |
cooky |
شیرینی خشک |
puff pastry |
شیرینی پفکی |
crackers |
یکجور شیرینی |
cooky |
شیرینی بیسکویت |
confectionary |
شیرینی سازی |
ingratiation |
خود شیرینی |
sugared |
شیرینی زده |
cookies |
شیرینی بیسکویت |
kissing comfit |
شیرینی معطر |
cookies |
شیرینی خشک |
wafer |
شیرینی پنجرهای |
tuck |
شیرینی مربا |
tucking |
شیرینی مربا |
freshness |
شیرینی بی نمکی |
tucks |
شیرینی مربا |
cookie |
شیرینی خشک |
cracker |
یکجور شیرینی |
cookie |
شیرینی بیسکویت |
wafers |
شیرینی پنجرهای |
Walls have ears <idiom> |
دیوار موش دارد و موش گوش دارد [اصطلاح] |
labor theory of value |
براساس این نظریه قیمتهای نسبی کالاها به مقادیر نسبی کارکه در تولید ان کالاهابکاررفته بستگی دارد بخش عمدهای از اقتصاد مارکس برپایه نظریه ارزش کارقرار دارد |
Too much sweetnes cloys. |
شیرینی زیاد دل را می زند |
pasty |
شیرینی میوه دار |
confectionery |
صنعت شیرینی سازی |
pasties |
شیرینی میوه دار |
ingratiating |
خود شیرینی کردن |
douceur |
شیرینی وفرافت رفتار |
tarts |
نان شیرینی مربایی |
ingratiates |
خود شیرینی کردن |
minted |
شیرینی معطر با نعناع |
marchpane |
نان شیرینی بادامی |
bagel |
نان شیرینی حلقوی |
fondant |
شیرینی ای که در دهان اب میشود |
ingratiate |
خود شیرینی کردن |
tart |
نان شیرینی مربایی |
fondants |
شیرینی ای که در دهان اب میشود |
mints |
شیرینی معطر با نعناع |
minting |
شیرینی معطر با نعناع |
ingratiated |
خود شیرینی کردن |
custard |
یکجور شیرینی یا فرنی |
mint |
شیرینی معطر با نعناع |
confectionary |
شیرینی ساز قنادی |
nougat |
شیرینی بادام دار |
shine up to <idiom> |
خود شیرینی کردن |
patisserie |
مغازهی شیرینی پزی |
to have a sweet tooth |
شیرینی دوست بودن |
insinuator |
خود شیرینی کننده |
to pick thanks |
خود شیرینی کردن |
patisseries |
مغازهی شیرینی پزی |
ratafee |
نان شیرینی بادامی |
sweetshop |
شیرینی فروشی قنادی |
puff paste |
نان شیرینی پف کردن |
french pastry |
شیرینی اردینه فرانسوی |
ingratiatingly |
ازراه خود شیرینی |
insinuative |
مبنی بر خود شیرینی |
kuchen |
نان شیرینی کاکائودار |
ratafia |
نان شیرینی بادامی |
zero insertion force socket |
[قطعه ای که ترمینال های اتصال متحرک دارد و امکان درج قطعه بدون اعمال نیرو دارد سپس اهرم کوچکی می چرخد تا با لبه های قطعه برخورد کند] |
bakemeat |
شیرینی اردی غذای پخته |
bakery |
دکان نانوایی یا شیرینی پزی |
bakeries |
دکان نانوایی یا شیرینی پزی |
Wont you have sweets (candies) |
شیرینی میل نمی کنید ؟ |
baked meat |
شیرینی اردی غذای پخته |
croissants |
نان شیرینی هلالی شکل |
doughboy |
نان شیرینی میوه دار |
puff pastry |
شیرینی دارای خامهی پف کرده |
frosting |
رویه خامهای کیک یا شیرینی |
elf dock |
شیرینی که اززنجبیل شامی سازند |
floating island |
جزیره شناور ومصنوعی شیرینی |
pattie |
نان شیرینی میوه داریاگوشت دار |
to make up to any one |
پیش کسی خود شیرینی کردن |
shortening |
روغن ترد کننده شیرینی وغیره |
icing |
شکر و تخم مرغ روی شیرینی |
to curry favour [British E] /favor [American E] with somebody |
برای کسی خود شیرینی کردن |
doughnuts |
نان شیرینی گرد ومانند حلقه |
doughnut |
نان شیرینی گرد ومانند حلقه |
limonene |
هیدروکربن شیرینی بفرمول 61H 01C |
to smarm over somebody |
برای کسی خود شیرینی کردن |
patty |
نان شیرینی میوه داریاگوشت دار |
patties |
نان شیرینی میوه داریاگوشت دار |
to crawl to somebody |
برای کسی خود شیرینی کردن |
cybercafe |
نیز قهوه و شیرینی در آن موجود است |
marsh mallow |
یکجور شیرینی که از ریشه خطمی میسازند |
She is fond of sweet things. |
از چیزهای شیرین ( شیرینی ) خوشش می آید |
I clinched a lucrative deal. |
معامله چربی ( شیرینی ) انچام دادم |
pastilles |
قرص دارویی که روی ان شیرینی باشد |
brownies |
یکنوع نان شیرینی میوه دار |
brownie |
یکنوع نان شیرینی میوه دار |
pastille |
قرص دارویی که روی ان شیرینی باشد |
pastil |
قرص دارویی که روی ان شیرینی باشد |
pastile |
قرص دارویی که روی ان شیرینی باشد |
enclave economices |
اقتصادهائی که عمدتا درکشورهای در حال توسعه وجود دارد در این اقتصادهاتعداد کمی مناطق پیشرفته ازنظر اقتصادی وجود دارد وبقیه مناطق که وسیعترند ازرشد و پیشرفت بسیار کمی برخوردار میباشند |
jelly roll |
نان شیرینی ژله دار ولوله کرده |
Christmas biscuit [British] |
شیرینی بیسکویتی مخصوص کریسمس [غذا و آشپزخانه] |
Christmas cookie [American] |
شیرینی بیسکویتی مخصوص کریسمس [غذا و آشپزخانه] |
lachryma christi |
باده سرخ و شیرینی که درجنوب درست می کنند |
pastries |
کماج وکلوچه ومانند انها شیرینی پزی |
pastry |
کماج وکلوچه ومانند انها شیرینی پزی |
polish the apple <idiom> |
خود شیرینی کردن ،لعاب دادن به کسی |
apple dumpling |
شیرینی پخته شده با سیب درونش [آشپزی] |
walls here ears |
دیوار موش دارد موش گوش دارد |
apple beignets [American English] |
قاچ سیب درخمیر سرخ شده [یک نوع شیرینی] |
lollipop |
اب نبات یا شیرینی که در سرچوب نصب شده وبچه ها انرامیمکند |
lollipops |
اب نبات یا شیرینی که در سرچوب نصب شده وبچه ها انرامیمکند |
sago |
شیرینی که با نشاسته ساگو تهیه شود پنیر خرما |
caramel |
یکجور شیرینی مرکب از قند وشیره ومیوه تافی |
caramels |
یکجور شیرینی مرکب از قند وشیره ومیوه تافی |
ingratiatory |
طرف توجه قرار دهنده امیخته بخود شیرینی |