English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (11 milliseconds)
English Persian
dumpling نوعی پودینگ که محتوی میوه پخته است
dumplings نوعی پودینگ که محتوی میوه پخته است
Other Matches
bergamot نوعی میوه ازخانواده نارنج
avocado نوعی میوه شبیه انبه یا گلابی بزرگ
avocados نوعی میوه شبیه انبه یا گلابی بزرگ
mince pie نوعی دسرغذا که بجای میوه دران گوشت قرار دارد
mince pies نوعی دسرغذا که بجای میوه دران گوشت قرار دارد
meringue سفیده تخم مرغ وشکر که روی شیرینی وکیک میگذارند نوعی کیک میوه دار
meringues سفیده تخم مرغ وشکر که روی شیرینی وکیک میگذارند نوعی کیک میوه دار
christmas pudding پودینگ کریسمس
summer pudding پودینگ تابستانی
chocolate pudding پودینگ شکلاتی
plum pudding پودینگ الوچه
plum puddings پودینگ الوچه
haggis پودینگ یادسر دل وجگر وپیازوادویه
indusium پرده یا پوشش روی میوه غلاف میوه
fire bee نوعی هدف کش کنترل شونده از روی زمین نوعی هواپیمای بی خلبان توربوجتی
underdone کم پخته
coction پخته
ripest پخته
riper پخته
ripe پخته
terracotta گل پخته
contenting محتوی
content محتوی
filler محتوی
hydrous محتوی اب
fillers محتوی
criteria محتوی
contents محتوی
containers محتوی
container محتوی
slack baked نیم پخته
well done خوب پخته
burnt brick خشت پخته
dough baked نیم پخته
spatchcock بشتاب پخته
boiled پخته شده
half baked نیم پخته
samel نیم پخته
sodden نیم پخته
sunbaked افتاب پخته
soden نیم پخته
half-baked نیم پخته
biffin سیب پخته
fired brick اجر پخته
platinous محتوی پلاتین
aluminous محتوی الومینیوم
gas content محتوی گاز
copper bearing محتوی مس حاوی مس
contained محتوی بودن
contain محتوی بودن
contains محتوی بودن
sanguinolent محتوی خون
bottle محتوی یک بطری
bottles محتوی یک بطری
sunny side up فقط یک طرفش پخته
luncheon meat گوشت پخته و آماده
convenience foods خوراک پیش پخته
hard baked سفت پخته شده
convenience food خوراک پیش پخته
warmed over دوباره پخته شده
it is half cooked نیم پخته است
it was cooked to rags انقدر پخته شدکه له شد
underbaked نیم پخته ناپخته
He has cooked a pottage for you. <proverb> برایت آش پخته است .
boild egg تخم مرغ پخته
arch brick اجر زیاد پخته
cold cuts گوشت پخته سرد
well-done steak استیک کاملا پخته
liverwurst سوسیس جگر پخته
underdo نیم پخته کردن
rarest لطیف نیم پخته
rare لطیف نیم پخته
rarer لطیف نیم پخته
pouncet box قوطی محتوی گردخوشبو
saccharine قندی محتوی قند
contenting خرسند کردن محتوی
content خرسند کردن محتوی
bittersweet نوعی تاجریزی نوعی سیب تلخ
bakemeat شیرینی اردی غذای پخته
boild egg hard تخم مرغ پخته سفت
boild egg soft تخم مرغ پخته عسلی
overdone خیلی پخته و سرخ شده
I want my steak well done. می خواهم استیکم خوب پخته با شد
baked meat شیرینی اردی غذای پخته
first class brick اجر خوب پخته شده
body brick اجر خوب پخته شده
warmed over زیادتر ازمعمول پخته شده
stroganoff گوشت پخته نازک با خردل
tea bag پاکت محتوی چای فوری
content addressable نشانی پذیر از روی محتوی
compressed gas cylinder سیلندر محتوی گاز متراکم
content addressed نشامی یافته از روی محتوی
clear تغییر محتوی یک خانه حافظه
clearer تغییر محتوی یک خانه حافظه
clears تغییر محتوی یک خانه حافظه
clearest تغییر محتوی یک خانه حافظه
tea bags پاکت محتوی چای فوری
poster color شیشه محتوی ابرنگ وخمیررنگ
quartzite سنگ شنی محتوی کوارتز
dockets فهرست محتوی بسته ارسالی
docketing فهرست محتوی بسته ارسالی
camera magazine جعبه محتوی فیلم عکاسی
palls تابوت محتوی مرده حائل
music box جعبه محتوی ساز کوکی
palling تابوت محتوی مرده حائل
palled تابوت محتوی مرده حائل
bottled gas بشگه یااستوانه محتوی گازفشرده
pall تابوت محتوی مرده حائل
binary alloy الیاژ محتوی دوفلز بنیانی
docketed فهرست محتوی بسته ارسالی
docket فهرست محتوی بسته ارسالی
succotash غذای مرکب از لوبیا ومغزذرت پخته
gigot ران گوسفند و غیره که پخته باشد
medium steak استیک متوسط سرخ یا پخته شده
pale brick اجری که خوب پخته نشده است
cow heel پاچه گاو پخته و دلمه شده
Cooked vegetables digest easily. سبزی پخته زود هضم است.
sketchbook کتاب محتوی قطعات کوتاه ادبی
myoglobin پروتئینی محتوی اهن قرمزدر عضله
urn گلدان یا فرف محتوی خاکستر مرده
sketchbooks کتاب محتوی قطعات کوتاه ادبی
urns گلدان یا فرف محتوی خاکستر مرده
sausages روده محتوی گوشت چرخ شده
sausage روده محتوی گوشت چرخ شده
epos مجموعه اشعار محتوی افسانههای ملی
swizzle انواع مشروبات الکلی محتوی یخ وشکر
time capsule محفظه محتوی اثار تاریخی وفرهنگی
megasporangium هاگدان بزرگ محتوی هاگ ماده
rogatory letters نامه محتوی تفویض نیابت قضایی
seabag کیف پارچه یی محتوی لباس ملوانان
scandal sheet نشریه محتوی شایعات افتضاح امیز
baked beans لوبیای قرمز پخته شده و گوشت خوک
The project is not fully developed yet. این طرح هنوز پخته وآماده نیست
hash گوشت وسبزههای پخته که باهم بیامیزند امیزش
apple dumpling شیرینی پخته شده با سیب درونش [آشپزی]
fully cooked <adj.> کاملا پخته [برای گوشت] [غذا و آشپزخانه]
well done [fully cooked] <adj.> کاملا پخته [برای گوشت] [غذا و آشپزخانه]
hematoma توموریاغده محتوی خون خارج شده از رگها
asses' ears نوعی گوشه [نوعی شاخه]
waffles کلوچه یا نان پخته شده درقالبهای دو پارچه اهنی
waffled کلوچه یا نان پخته شده درقالبهای دو پارچه اهنی
waffle کلوچه یا نان پخته شده درقالبهای دو پارچه اهنی
The meet is overdone. این گوشت خیلی پخته و سرخ شده است.
waffling کلوچه یا نان پخته شده درقالبهای دو پارچه اهنی
doorplate پلاک محتوی نام شخص که روی درنصب میشود
enchilada کیک ذرت محتوی گوشت وگوجه فرهنگی وادویه
macedoine مخلوطی ازسبزیجات پخته که در سالاد یاروی لرزانک وامثال ان بکارمیرود
hominy ذرت پوست کنده که با اب جوش یا شیر پخته شده باشد
broth غذای مایعی مرکب از گوشت یاماهی وحبوبات وسبزیهای پخته
pudding دسر محتوی ارد برنج وتخم مرغ شبیه فرنی
puddings دسر محتوی ارد برنج وتخم مرغ شبیه فرنی
Molotov cocktail بطری محتوی مواد منفجره که بجای نارنجک بکار میرود
Molotov cocktails بطری محتوی مواد منفجره که بجای نارنجک بکار میرود
parfait دسریخ زده مرکب از سرشیروتخم مرغ پخته وشربت ومواد دیگری
strudel ورقه نازک خمیر پخته که لوله شده و لای ان شیرینی باشد
compressed air tunnel تونل باد مدار بستهای محتوی گاز یا هوای تحت فشار
processed silk ابریشم پخته [ابریشمی که صمغ آن گرفته شده و آماده ریسندگی و یا رنگرزی است.]
child یک رکورد داده که تنها با توجه به محتوی رکوردهای موجوددیگر میتواند ایجاد شود
cases جعبه محتوی باروت و فشنگ و غیره قابل انعطاف بودن کمان حق تقدم درتیراندازی انداختن قلاب به اب
case جعبه محتوی باروت و فشنگ و غیره قابل انعطاف بودن کمان حق تقدم درتیراندازی انداختن قلاب به اب
offertory سینی محتوی پول یا پول جمع اوری شده از حضار در کلیسا
contained در بر گرفتن محتوی بودن حاوی بودن محاصره کردن
contains در بر گرفتن محتوی بودن حاوی بودن محاصره کردن
contain در بر گرفتن محتوی بودن حاوی بودن محاصره کردن
blossomed میوه
fruit میوه
fruitless بی میوه
fruits میوه ها
fruit juice آب میوه
fructuous پر میوه
fruits میوه
juices اب میوه
juice اب میوه
fruit میوه
fruitage میوه
blossoms میوه
oligocarpous کم میوه
blossom میوه
fruit of the womb میوه دل
blossoming میوه
fruity میوه مانند
fruiter درخت میوه
beechmast میوه الش
gymnocarpous برهنه میوه
impatiens میوه گل حنا
widowed of fruits برهنه از میوه
fruitery میوه جات
strobile میوه کاج
pinecones کاج میوه
barren tree درخت بی میوه
fools کرم میوه ها
squeezer اب میوه گیر
fruitery انبار میوه
fruitier میوه مانند
costermonger میوه فروش
stone fruit میوه الویی
fruiterer میوه کار
To pick flowers(fruit). گل ؟(میوه ) چیدن
hawed میوه ولیک
flesh مغز میوه
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com