English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 107 (7 milliseconds)
English Persian
humanism نوع دوستی ادبیات وفرهنگ
Other Matches
humanism مسلک نوع پرستی و انسان دوستی ادبیات و فرهنگ
latinist دانشمند در زبان وفرهنگ لاتین
lore دانش مجموعه معارف وفرهنگ یک قوم ونژاد
belles letters ادبیات
belles lettres ادبیات
literature ادبیات
literary history تاریخ ادبیات
letter کاغذ ادبیات
hagiology ادبیات مقدس
letters کاغذ ادبیات
erotica ادبیات عاشقانه
literary ادیب وابسته به ادبیات
classical وابسته به ادبیات باستانی
classicize درزمره ادبیات باستانی
classicality مطابقت با ادبیات وصنایع باستانی
predicate گزاره [در دستور زبان] [ادبیات]
sinology مطالعه ادبیات ورسوم چین
prettyism اصول رعایت قشنگی درهنرهاو ادبیات
post classical در باب ادبیات یونانی ورومی گفته میشود
Edwardian ادبیات و هنر و مد لباس دوران ادوارد هفتم
humanist دانشجوی رشته انسانیت یا ادبیات و اثار باستانی یونان و روم
delphine classics چاپ ادبیات باستانی لاتین که برای پسر مهتر لوئی چهاردهم درست شد
uxoriousness زن دوستی
sodality دوستی
fellowship دوستی
philogyny زن دوستی
togetherness دوستی
brotherliness دوستی
friendships دوستی
friendship دوستی
fellowships دوستی
peace دوستی
paternal love دوستی پدرانه
ophilia مار دوستی
philoprogenitiveness بچه دوستی
altruism نوع دوستی
professed love دوستی زبانی
protestation of frienship ادعای دوستی
wanderlust اوارگی دوستی
ritualism تشریفات دوستی
self love خود دوستی
taphophilia گور دوستی
under cover of frind ship بعنوان دوستی
ties of friendship قیودیاعلاقه دوستی
the utmost love منتهای دوستی
negrophilism سیاه دوستی
negrophilism دوستی بازنگیان
excessive love دوستی زیاد
fraternal love دوستی برادری
fraternization دوستی کردن
brotherly ازروی دوستی
lastering friendship دوستی پا بر جا یا ثابت
humanitarianism بشر دوستی
algophilia درد دوستی
motherly love دوستی مادرانه
love feast عید دوستی
philanthropy بشر دوستی
ties of friendship انچه دوستی اقتضامیکند
to make friends with anyone با کسی اشنایی یا دوستی
sportsmanship ورزش دوستی مردانگی
kiss of death دوستی خاله خرسه
Some friendship ! This is a fine way to treat a friend ! معنی دوستی را هم فهمیدیم
endearing از روی دوستی و محبت
cozy up to (someone) <idiom> باکسی دوستی برقرارکردن
The bonds of friendship (affection). رشته دوستی والفت
gregariously از روی جمعیت دوستی
electrophilic attack حمله الکترون دوستی
electrophilic addition افزایش الکترون دوستی
liquorish حاکی ازنوشابه دوستی
breach of friendship بهم زدن دوستی
bibliomania جنون کتاب دوستی
patriotically از روی میهن دوستی
algolagnia درد دوستی جنسی
humanitarianism مسلک بشر دوستی
fawned افهار دوستی کردن
humanitarianism فلسفه همنوع دوستی
philosophically ازراه حکمت دوستی
fawns افهار دوستی کردن
fawn افهار دوستی کردن
electrophilic aromatic substitution استخلاف الکترون دوستی اروماتیکی
nucleophilic aromatic substitution استخلاف هسته دوستی اروماتیکی
He came under the guise of friend ship . درقالب دوستی ظاهر ( وارد ) شد
they are sworn frends با هم پیمان دوستی بسته اند
He did it out of friendship. ازروی دوستی اینکار راکرد
theocentricity توجه بخدا خدا دوستی
theocentrism توجه بخدا خدا دوستی
i reckon اطمینان به دوستی کسی داشتن
haunts دوستی روحی که زیاد بمحلی امدوشدکند
haunt دوستی روحی که زیاد بمحلی امدوشدکند
they are sworn frends بیکدیگر سوگند دوستی خورده اند
(not) have anything to do with someone <idiom> نخواستن دوستی یا کار یا تجارت داشتن
to interrupt a friendship رشته دوستی را با کسی پاره کردن
i reckon روی دوستی کسی حساب کردن
wanderlust علاقه مند به سیاحت سفر دوستی
snake in the grass <idiom> دشمنی که وانمود به دوستی میکند (دشمن دوست نما)
Please accept this gift as a mark of my friendship. لطفا"این هدیه رابعلامت ونشانه دوستی من بپذیرید
curry favor <idiom> هندوانه زیر بغل کسی گذاشتن برای دوستی ویا کمک
objectivism ادبیات و هنر مادی مادی گرایی
classicist دانشمند ادبیات باستانی وپیروسبکهای باستانی
classicists دانشمند ادبیات باستانی وپیروسبکهای باستانی
classic ادبیات باستانی یونان و روم باستانی
classics ادبیات باستانی یونان و روم باستانی
backstabber خیانتکار [همکاری یا دوستی که قابل اعتماد در نظر گرفته شود اما پشت سر آدم حمله می کند ]
formulism رعایت کامل فرمول یا قاعده فرمول دوستی
rapallo treaty قرارداد یا معاهده راپالو قرارداد دوستی منعقده بین دولتین المان و شوروی به سال 2291 در محل راپالوواقع در ایتالیا
peace pact میثاق دوستی میثاق تحریم جنگ
Recent search history
Search history is off. Activate
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com