English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (3 milliseconds)
English Persian
type command نوع یکان ناو گروه
Search result with all words
leader هادی راهنما فرمانده گروه یا یکان کوچک
leaders هادی راهنما فرمانده گروه یا یکان کوچک
task unit نیروی واگذار کننده ماموریت دریایی یکان یا بخشی ازگروه ماموریت دریایی که زیر امر فرمانده گروه قرارمی گیرد
Other Matches
detachment یکان جزء یک قسمت یکان کوچک دسته یا قسمت جدا شده از یکان بزرگترقسمت قرارگاه
detachments یکان جزء یک قسمت یکان کوچک دسته یا قسمت جدا شده از یکان بزرگترقسمت قرارگاه
pack گروه تعقیب کننده پیشتاز گروه تازیها گروه مهاجمان در تجمع
packs گروه تعقیب کننده پیشتاز گروه تازیها گروه مهاجمان در تجمع
zeroed out ازرده خارج شدن یکان رسیدن استعداد رزمی یکان به صفر
force augmentation تقویت یکان اضافه کردن به نیروی یکان
tenants یکان مستقر در یک محل یاتاسیسات یکان پادگانی
visit of courtesy بازدیدرسمی دوستانه فرمانده یک یکان از یکان دیگر
tenant یکان مستقر در یک محل یاتاسیسات یکان پادگانی
parent یکان سازمانی یکان مادر یا اصلی
subactivity یکان زیردست یک قسمت یا یکان یا موسسه
line replacement یکان تعویض کننده یکان جبهه
combat arms یکان رزمی یکان درگیر در رزم
detail شرح مفصل یکان بقیه یکان
designation عنوان یکان یاشخص معرف یکان
designations عنوان یکان یاشخص معرف یکان
detailing شرح مفصل یکان بقیه یکان
transfer processing امور اداری نقل و انتقال وتسویه حساب با یکان اولیه برای انتقال به یکان دیگر
tactical element یکان رزمی یکان تاکتیکی
unit mill سوخت استحقاقی یکان به حسب خودروهای موجودسوخت مصرفی خودروهای یکان در یک ستون
shadower یکان مامور تعاقب دشمن یکان اخذ تماس با دشمن
beach group گروه خدمات بارانداز ساحلی گروه پیشرو یا یورتچی دریایی
commodity groups گروه اقلام مشابه لجستیکی گروه کالاهای مصرفی
beach party گروه ساحلی گروه شناسایی اسکله یا ساحل
command information program برنامه اطلاعاتی یکان برنامه اگاه سازی یکان
readiness condition وضعیت امادگی رزمی وضعیت امادگی یکان شرایط اماده باش یکان
beachmaster's unit یکان عملیات بارانداز یکان عملیات اسکله
civil reserve air fleet گروه هواپیماهای احتیاط کشوری گروه هواپیماهای غیرنظامی که در موقع جنگ مورد استفاده قرار می گیرند
task component بخشی از یک ناوگان یا گروه رزمی یا گروه ماموریت که برای یک ماموریت مخصوص تشکیل شده است
framing یک فرایند ارتباطات که تعیین میکند کدام گروه از بیتهاتشکیل یک کاراکتر را میدهدو کدام گروه کاراکترها یک پیام را نمایش میدهد
clean up party گروه مسئول نظافت محل اقامت افراد گروه مسئول رفت و روب
task force گروه رزمی مشترک امفی بی گروه رزمی موقت زمینی
task forces گروه رزمی مشترک امفی بی گروه رزمی موقت زمینی
countervailing power قدرت یک گروه که در واکنش به قدرت گروه دیگر بوجود می اید
kaldor criterion ضابطهای که براساس ان هرگونه تغییر ازنظر اجتمائی مطلوب یا مفیداست مشروط برانکه میزان نفع گروه منتفع شونده ازمیزان گروه متضررشونده بیشتر باشد . این ضابطه اولین بار بوسیله اقتصاددان امریکائی
aeromedical unit یکان تخلیه پزشکی هوایی یکان مسئول تخلیه پزشکی
casualty staging unit یکان بارگیری بیماران وزخمیها درهواپیما یکان بارگیری بیماران
amphibious task group گروه ماموریت اب خاکی گروه رزمی موقت اب خاکی
landing group گروه پیاده شونده به ساحل گروه پیاده شدن
guiden پرچم یکان پرچم نماینده یکان
cellular unit یکان قسمت به قسمت یکان مبنا
staging unit یکان خدمات بارگیری یکان بارگیری
division slice یکان استاندارد لشگری یکان لشگری
stables گروه اتومبیلهای مسابقه زیرنظریک سازمان گروه اسبهای مسابقه زیر نظر یک سازمان
stable گروه اتومبیلهای مسابقه زیرنظریک سازمان گروه اسبهای مسابقه زیر نظر یک سازمان
horde گروه بیشمار گروه
hordes گروه بیشمار گروه
battery of tests گروه ازمونهای کارایی افراد گروه ازمونهای خصوصیات پرسنلی افراد
units یکان
singly یکان یکان
formation یکان
unit یکان
combat , echelon یکان رزمی
organisations یکان قسمت
command strength استعداد یکان
command net شبکه یکان
active یکان کادر
cavalry unit یکان سوارزرهی
combined command یکان مرکب
combined arms یکان مرکب
troop unit یکان سربازدار
combatcommand یکان رزمی
troop unit یکان صنفی
composite unit یکان مختلط
organization یکان قسمت
service قسمت یکان
first seargeant سرگروهبان یکان
fire unit یکان اتش
exempted station یکان مخصوص
organic یکان سازمانی
troop basis مبنای یکان
divisional unit یکان لشگری
organizations یکان قسمت
mobility تحرک یکان
distinguished unit یکان ممتاز
detached unit یکان مامورشده
force basis مبنای یکان
composite یکان مرکب
composite یکان مختلط
beach organization یکان ساحلی
unit structure استخوانبندی یکان
unit train بنه یکان
strangle دورافتادن از یکان
separates یکان مستقل
separated یکان مستقل
separate یکان مستقل
stragglers دورافتاده از یکان
stragglers گم شده از یکان
straggler دورافتاده از یکان
straggler گم شده از یکان
sergeants سرگروهبان یکان
sergeant سرگروهبان یکان
pertinent یکان لاحق
motorized یکان موتوری
designator code کد تشخیص یکان
base unit یکان مبنا
base unit یکان پایگاهی
air command یکان هوایی
advance gruard یکان جلودار
administrative command یکان اداری
unit supply تدارکات یکان
activity قسمت یکان
activities قسمت یکان
designations اسم یکان
designation اسم یکان
mechanized یکان مکانیزه
unit structure سازمان یکان
mixed یکان مختلط
serviced قسمت یکان
organizational یکان سازمانی
parent یکان لاحق
organization chart نمودارسازمان یکان
parent یکان اولیه
paratroop یکان چترباز
shock troops یکان ضربت
train بنه یکان
train عقبه یکان
trained بنه یکان
service force یکان خدمات
presence فرستی در یکان
single unit یکان مستقل
march unit یکان راهپیمایی
major command یکان عمده
logistical command یکان لجستیکی
single unit یکان منفرد
service unit یکان خدمات
motor unit یکان موتوری
muster book دفتروقایع یکان
naval activity یکان دریایی
unit training اموزش یکان
trained عقبه یکان
trains بنه یکان
installation type نوع یکان
retraining command یکان بازاموزی
support command یکان پشتیبانی
tactical command یکان تاکتیکی
frontalier یکان مرزی
joint command یکان مشترک
identification code کدشناسایی یکان
boundaries حدود یکان
boundary حدود یکان
trains عقبه یکان
intercommand بین یکان
unit kilometer مصرف کیلومتری یکان
dispersion تفرقه گسترش یکان
unit strength قدرت رزمی یکان
using agency یکان استفاده کننده
mechanized infantry یکان پیاده مکانیزه
unit train بنه اماد یکان
beachmaster's unit یکان لجستیک ساحلی
commodores فرمانده یکان هوایی
supported یکان پشتیبانی شده
composition ارایش یکان سازمان
commodore فرمانده یکان هوایی
nonoperating strength جمعی غیرفعال در یکان
order of battle سازمان نیروهایا یکان
permanent party جمعی دایمی یکان
requesting unit یکان درخواست کننده
permanent oppointment اختصاص دایمی به یک یکان
passive element یکان غیر فعال
recover جمع اوری یکان
recovering جمع اوری یکان
recovers جمع اوری یکان
search attack unit یکان تجسس و تک ضدزیردریایی
requesting unit یکان تقاضا کننده
compositions ارایش یکان سازمان
safety officer افسر تامین یکان
pertinent وابسته به یکان مربوطه
service force یکان خدماتی دریایی
journal دفتر روزنامه یکان
zone of action منطقه عملیات یکان
journals دفتر روزنامه یکان
security council شورای حفافتی یکان
mass of maneuver سنگینی حرکات یکان
force structure استخوان بندی یکان
communication chief رئیس مخابرات یکان
commodity command یکان امادکالاهای مصرفی
intercommunication مخابرات داخلی یکان
intransit یکان در حال حرکت
command liaison شبکه رابط یکان
command issuing office دفترتوزیع دستورالعملهای یکان
scheme of command طرح عملیاتی یکان
direct support unit یکان پشتیبانی مستقیم
distinguished unit citation نشان لیاقت یکان
force designator شماره ترتیب یکان
general support یکان پشتیبانی عمومی
evader دور افتاده از یکان
grenadier یکان نارنجک انداز
identification code رمز معرف یکان
document file پرونده اسناد یکان
division engineer یکان مهندسی لشگر
distinguished unit citation نشان یکان برجسته
command budget estimate براورد بودجه یکان
command axis محور حرکت یکان
level of effort تلاش رزمی یکان
beach unit یکان تهیه بارانداز
type face نوع ارایش یکان
troop basis مبنای واگذاری یکان
unit distribution روش تقسیم به یکان
basic tactical unit یکان مبنای تاکتیکی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com