English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 90 (5 milliseconds)
English Persian
to make good as a writer نویسنده موفقی شدن
Other Matches
penster نویسنده بویژه نویسنده مزدور
authoress نویسنده زن
quill driver نویسنده
the present writer نویسنده
scrivener نویسنده
scribbler نویسنده بد
penwoman زن نویسنده
penman نویسنده
writer نویسنده
writers نویسنده
craftsmen نویسنده
authors نویسنده ها
wordsmith نویسنده
writers نویسنده ها
author نویسنده
composers نویسنده
composer نویسنده
craftsman نویسنده
author نویسنده موسس
neoteric نویسنده تازه
garreteer نویسنده بی نوا
fantast نویسنده خیالپرست
drafter نویسنده پیام
hack نویسنده مزدور
hacked نویسنده مزدور
devils نویسنده مزدور
devil نویسنده مزدور
technical writer نویسنده فنی
report writer نویسنده گزارش
hacks نویسنده مزدور
nomographer نویسنده کتاب درباره
hagiologist نویسنده تاریخ اولیاوپیغمبران
headliner نویسنده سرمقاله روزنامه
idem همان نویسنده در همانجا
matthew نویسنده انجیل متی
miscellanist نویسنده مطالب مختلف
encyclopaedist نویسنده دایره المعارف
auctorial منسوب به نویسنده یا مولف
pen-name نام مستعار نویسنده
mannerisms سبک بخصوص نویسنده
pen-names نام مستعار نویسنده
mannerism سبک بخصوص نویسنده
authorial موبوط به مصنف یا نویسنده
librettists نویسنده اشعار اپرا
pen name نام مستعار نویسنده
reporter جمله ساز نویسنده ناصادق
librettist نویسنده اشعار اپرا
bel esprit سخنران یا نویسنده باذوق
phraseologist جمله ساز نویسنده ناصادق
comedist نویسنده نمایشهای خنده دار
screenwriter نویسنده نمایشنامههای رادیویی وتلویزیونی
screenwriters نویسنده نمایشنامههای رادیویی وتلویزیونی
hagiographer نویسنده شرح حال مقدسین
posthumous منتشر شده پس از مرگ نویسنده
city editor نویسنده خیرمالی یاتجارتی درروزنامه
memorialist نویسنده یاد بود یا لوحه
He fabcies himself as a writer (author). به خیال خودش نویسنده است
magazin نویسنده مقاله برای مجله
wanted clerks دبیر یا نویسنده لازم است
dramaturge نویسنده داستانهای نمایشی شبیه ساز
tragedian نویسنده یا بازیگر نمایشهای تراژدی ومحزون
pornographer نویسنده مطالب قبیح یا شهوت انگیز
monographist نویسنده شرح مفصل در باره یک موضوع
belletrist نویسنده شعر و اثارادبی زیبا ادیب
free lance مفرد کار کردن نویسنده غیر وابسته
heading تاریخ ونشانی نویسنده کاغذ باسرتوپ زدن
think piece مقاله خبری امیخته باافکار وتفسیرات نویسنده
headings تاریخ ونشانی نویسنده کاغذ باسرتوپ زدن
interactive سازمان تخصصی که موضوعاتی شامل زبان نویسنده
ethic روش اخلاقی یک نویسنده یامکتب علمی یا ادبی و یاهنری
publicist نویسنده مقالات سیاسی یامقالات راجع به حقوق بین الملل
publicists نویسنده مقالات سیاسی یامقالات راجع به حقوق بین الملل
jude یهودا نویسنده رساله یهوداکه از رسالات عهد جدیدمسیحیان است
symbolist نویسنده یاهنرمندی که بسبک سمبولیک اثاری خلق میکند نمادگر
liter any executor کسیکه مامور چاپ کردن تالیفات نویسنده ایی میشود
holotype نمونهای که نویسنده یا دانشمندی برای معرفی یک راسته یا دسته ازجانوران وگیاهان معین میکند
copyright که یک نویسنده یا برنامه نویس درکار خود دارد و بدون پرداخت حقوق نمیتوان از کپی گرفت
copyrights که یک نویسنده یا برنامه نویس درکار خود دارد و بدون پرداخت حقوق نمیتوان از کپی گرفت
copyrights اثر یک نویسنده زنده که کسی که پنجاه سال است نمرده است
copyright اثر یک نویسنده زنده که کسی که پنجاه سال است نمرده است
'The Catcher in the Rye' [by Salinger / work title] ! ناطور دشت ! یا ! ناتور دشت ! [نام رمانی اثر نویسنده آمریکایی سالینجر]
copyright اثر یک نویسنده و... که پنجاه سال است مرده است ودیگری میتواند آن را چاپ کند
copyrights اثر یک نویسنده و... که پنجاه سال است مرده است ودیگری میتواند آن را چاپ کند
shareware نرم افزاری که آماده استفاده است ولی وقتی که توسط کاربر استفاده شود باید به نویسنده آن مبلغی بپردازد.
contra preferentum rule درصورت گنگ بودن متن قرارداد بنحوی تعبیر میگرددکه حداقل منافع نویسنده قرارداد را دربر داشته باشد
bakuninism اصول عقایدباکونین نویسنده انارشیست روسی و همکار مارکس وانگلس که بعدها به علت داشتن عقاید نظامی از جانب ایشان طرد شد . او موسس مکتب نهیلیسم روسیه نیزهست
grub مزدور نویسنده مزدور
grubbed مزدور نویسنده مزدور
grubs مزدور نویسنده مزدور
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com