Dictiornary-Farsi | نکتهی مورد بحث یا منازعه | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 202 (10 milliseconds)

English	Persian
sticking point	نکتهی مورد بحث یا منازعه
sticking points	نکتهی مورد بحث یا منازعه


Other Matches

to beg the question	نکته مورد منازعه رامسلم فرض کردن
struggles	منازعه
struggling	منازعه
litigation	منازعه
plea	منازعه
pleas	منازعه
struggled	منازعه
struggle	منازعه
verbal duel	منازعه
war of words	منازعه
contestation	منازعه
disputant	منازعه کننده
political debate	منازعه سیاسی
disputation	منازعه منافره
tilt	منازعه برخورد
tilted	منازعه برخورد
tilts	منازعه برخورد
disputing	منازعه نزاع
disputations	منازعه منافره
dispute	منازعه نزاع
disputed	منازعه نزاع
disputes	منازعه نزاع
battleground	عرصه منازعه رزمگاه
quarrels	دعوی کردن منازعه
quarrelling	دعوی کردن منازعه
quarrelled	دعوی کردن منازعه
unquestioning	محقق غیرقابل منازعه
debates	مذاکرات پارلمانی منازعه
quarreling	دعوی کردن منازعه
quarreled	دعوی کردن منازعه
quarrel	دعوی کردن منازعه
battlegrounds	عرصه منازعه رزمگاه
unquestionable	محقق غیرقابل منازعه
debated	مذاکرات پارلمانی منازعه
debating	مذاکرات پارلمانی منازعه
battlefield	عرصه منازعه رزمگاه
debate	مذاکرات پارلمانی منازعه
battlefields	عرصه منازعه رزمگاه
cleaned	کامپیوتری که کمترین کد پایه ROM مورد نیاز را برای راه اندازی سیستم از دیسک دارد. هر زبان مورد نیاز هم باید بار شود
clean	کامپیوتری که کمترین کد پایه ROM مورد نیاز را برای راه اندازی سیستم از دیسک دارد. هر زبان مورد نیاز هم باید بار شود
cleanest	کامپیوتری که کمترین کد پایه ROM مورد نیاز را برای راه اندازی سیستم از دیسک دارد. هر زبان مورد نیاز هم باید بار شود
cleans	کامپیوتری که کمترین کد پایه ROM مورد نیاز را برای راه اندازی سیستم از دیسک دارد. هر زبان مورد نیاز هم باید بار شود
area of operational interest	منطقه مورد توجه عملیاتی منطقه مورد نظر عملیاتی
inopportune	بی مورد
out of place	بی مورد
occurence	مورد
oportuneness	مورد
inapposite	بی مورد
instance	مورد
case	مورد
cases	مورد
open to question <adj.>	مورد شک
instances	مورد
indirect objects	مورد
direct objects	مورد
objecting	مورد
objected	مورد
object	مورد
occasion	مورد
occasioned	مورد
occasioning	مورد
occasions	مورد
unseasonable	بی مورد
unseasonably	بی مورد
objects	مورد
case studies	مورد پژوهی
dubious	مورد شک مشکوک
utilized	مورد استفاده
noted	مورد ملاحظه
usages	مورد استفاده
fishy	مورد تردید
requirement	مورد نیاز
case	مورد غلاف
undue	بی جهت بی مورد
case	دعوی مورد
cases	مورد غلاف
undue	ناروا بی مورد
case study	مورد پژوهی
usage	مورد استفاده
cases	دعوی مورد
taken	مورد تحسین
case analysis	تحلیل مورد
received	مورد قبول
In this case ( instance) .	دراین مورد
in no instance	در هیچ مورد
confutation	مورد تکذیب
collector's item	مورد استثنائیوویژهیککلکسیون
in dispute	مورد بحث
taken	مورد قبول
myrtle	مورد سبز
laughing stock	مورد تمسخر
entitlements	مورد سزیدگی
hold up <idiom>	مورد هدف
beloved	مورد علاقه
unnecessary roughness	خشونت بی مورد
entitlement	مورد استحقاق
entitlement	مورد سزیدگی
entitlements	مورد استحقاق
dubitable	مورد شک مشکوک
As the case may be .	برحسب مورد( آن)
liable to prosecution	مورد تعقیب
expectative	مورد انتظار
savory	مورد پسند
object of transaction	مورد معامله
instances	لحظه مورد
instance	لحظه مورد
savoury	مورد پسند
subject of hire	مورد اجاره
happy [about] <adj.>	خشنود [در مورد]
special case	مورد ویژه
opportuneness	مورد مناسب
sightly	مورد نظر
to make observations [about] [on]	اندیشیدن [در مورد] [به]
to make observations [about] [on]	نگریختن [در مورد] [به]
objcetionable	مورد ایراد
involved	مورد بحث
schreber case	مورد شربر
utilization	مورد مصرف
utilisation [British]	مورد مصرف
using	مورد مصرف
myrtaceae	تیره مورد
usage	مورد مصرف
exploitation [utilization]	مورد مصرف
under disccussion	مورد بحث
mytaceous	از تیره مورد
myrtle berry	مورد دانه
reserve requirements	ذخائر مورد نیاز
desired effects	اثرات مورد نظر
referential	مورد مراجعه ارجاعی
target price	قیمت مورد نظر
target profit	سود مورد نظر
target audience	افراد مورد نظر
impugned	مورد اعتراض قراردادن
esteemed	فرد مورد احترام
To take into consideration. To consider.	مورد توجه قراردادن
Irrelevent. I nappropriate. Out of place.	بیجا ( بی مورد ؟نامناسب )
contested area	منطقه مورد نزاع
impugn	مورد اعتراض قراردادن
sales expectations	فروش مورد انتظار
referent	مورد مراجعه ارجاعی
expected value	ارزش مورد انتظار
expected price	قیمت مورد انتظار
flavoursome	مورد پسند [غذا]
receptee	افراد مورد پذیرش
expectation value	مقدار مورد توقع
expected frequency	فراوانی مورد انتظار
scrutinised	مورد مداقه قراردادن
scrutinises	مورد مداقه قراردادن
scrutinising	مورد مداقه قراردادن
scrutinize	مورد مداقه قراردادن
scrutinized	مورد مداقه قراردادن
scrutinizes	مورد مداقه قراردادن
scrutinizing	مورد مداقه قراردادن
test town	شهر مورد ازمایش
floor space occupied	فضای مورد نیاز
competitive goods	کالاهای مورد رقابت
approving	توافق در مورد چیزی
draw fire <idiom>	مورد هدف بودن
anticipated profit	سود مورد انتظار
anticipated price	قیمت مورد انتظار
analyte	ماده مورد تجزیه
special case	مورد خاص یااستثنایی
to make observations [about] [on]	تامل کردن [در مورد] [به]
aknowledge character	کاراکتر مورد قبول
agreement area	سطح مورد قرارداد
sub judice	مورد مطالعه دادگاه
approves	توافق در مورد چیزی
approve	توافق در مورد چیزی
impugning	مورد اعتراض قراردادن
impugns	مورد اعتراض قراردادن
shebang	امر مورد علاقه
capital employed	سرمایه مورد استفاده
beatten zone	منطقه مورد اصابت
call on to the carpet <idiom>	مورد مواخذه قرارگرفتن
draw fire <idiom>	مورد انتقاد قرارگرفتن
availabe time	زمان مورد قبول
as the case may be	تاچه مورد باشد
article of roup	اموال مورد حراج
anticipated inflation	تورم مورد انتظار
in prospect	مورد انتظار [در برنامه ]
conventional	مورد قبول عامه
share	باس مورد استفاده
lime requirement	اهک مورد نیاز
statement on the debate	بیانیه در مورد بحث
it is of frequent	خیلی مورد دارد
polestar	هادی مورد توجه
policy options	انتخابهای مورد نظر
intended saving	پس انداز مورد انتظار
principle of exclusion	در مورد کالاهای خصوصی
admire	مورد شگفت قراردادن
admired	مورد شگفت قراردادن
admires	مورد شگفت قراردادن
inappositely	بطور بیجایا بی مورد
to decide [on]	تصمیم گرفتن [در مورد]
persona grata	شخص مورد قبول
to put to use	مورد استفاده قراردادن
foolhardy	دارای تهور بی مورد
pledging	مال مورد وثیقه
pledges	مال مورد وثیقه
pledged	مال مورد وثیقه