Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (14 milliseconds)
English
Persian
quodlibet
نکته قابل
Other Matches
remark
نکته
MOTs
نکته
MOT
نکته
poniter
نکته
point
نکته
remarked
نکته
remarking
نکته
faithfully
<adv.>
نکته به نکته
letter for letter
<adv.>
نکته به نکته
to the letter
<adv.>
نکته به نکته
verbatim
<adv.>
نکته به نکته
word for word
<adv.>
نکته به نکته
exactly
<adv.>
نکته به نکته
remarks
نکته
generalities
نکته کلی
niftier
نکته دان
punctilious
نکته سنج
quodlibet
نکته عالی
prigs
نکته گیر
prig
نکته گیر
punctiliously
نکته سنج
punctiliousness
نکته گیری
niftiest
نکته دان
red herring
نکته انحرافی
nifty
نکته دان
nicely
نکته باریک
finesse
نکته بینی
generality
نکته کلی
an inappropriate remark
نکته ای بیجا
an uncalled-for remark
نکته ای ناخوانده
mosul
نکته کلمه
scrutator
نکته سنج
shortcoming
نکته ضعف کمبود
shortcomings
نکته ضعف کمبود
hypergnosis
نکته پردازی بیمارگون
punctual
لایتجزی نکته دار
hypergnosia
نکته پردازی بیمارگون
gist
لب کلام نکته مهم
epigrammatical
نکته دار هجوامیز
subtility
نکته باریک دقیقه
particular
دقیق نکته بین
get to the heart of
<idiom>
مهمترین نکته را گرفتن
to split hairs
نکته گیری کردن
It is a very subtle point.
نکته بسیار ظریفی است
that point was of p interest
ان نکته جالبیست ویژهای داشت
punctilio
نکته دقیق در ایین رفتار
to come straight to the point
<idiom>
مستقیما
[رک ]
به نکته اصلی آمدن
there is time and place for everything
<proverb>
هر سخن جایی و هر نکته مکانی دارد
high light
تشکیل نکته روشن یاجالب دادن
talking points
نکته یا دلیل مهم بحث وگفتگو
talking point
نکته یا دلیل مهم بحث وگفتگو
I'll give you that
[much]
.
دراین نکته اعتراف می کنم
[که حق با تو است]
.
hit the high spots
<idiom>
روی نکته اصلی تمرکز کردن
to beg the question
نکته مورد منازعه رامسلم فرض کردن
issue of fact
نکته موضوع بحث که درنتیجه انکار مطلبی پیدامیشود
he rode me off on a side issue
نکته فرعی پیش اورده مراازاصل مطلب پرت کرد
recoverable item
وسیله قابل تعمیر و به کار انداختن وسایل قابل بازیابی
friendly front end
طرح نمایش یک برنامه که قابل استفاده و قابل فهم است
archival quality
مدت زمانی که یک کپی قابل ذخیره سازی است قبل از آنکه غیر قابل استفاده شود
escrow
سندرسمی که بدست شخص ثالثی سپرده شده وپس از انجام شرطی قابل اجرایا قابل اجرا یاقابل ابطال باشد
transferable
قابل واگذاری قابل انتقال
observable
قابل مشاهده قابل گفتن
tenable
قابل مدافعه قابل تصرف
combustible
قابل سوزش قابل تراکم
achievable
قابل وصول قابل تفریق
exigible
قابل تقاضا قابل ادعا
exigible
قابل مطالبه قابل پرداخت
flexile
قابل تغییر قابل تطبیق
bilable
قابل رهایی قابل ضمانت
sensible
قابل درک قابل رویت
adducible
قابل اضهار قابل ارائه
presentable
قابل معرفی قابل ارائه
presentable
قابل نمایش قابل تقدیم
presumable
قابل استنباط قابل استفاده
changeable
قابل تعویض قابل تبدیل
thankworthy
قابل تشکر قابل شکر
elastic
قابل کش امدن قابل انعطاف
salience
نکته برجسته موضوع برجسته
technicality
اصطلاحات فنی نکته فنی
technicalities
اصطلاحات فنی نکته فنی
saliency
نکته برجسته موضوع برجسته
capacity
حجمی که قابل تولید است یا حجم کاری که قابل انجام است
capacities
حجمی که قابل تولید است یا حجم کاری که قابل انجام است
point
اشاره کردن دلالت کردن متوجه کردن نکته
visual display unit
ترمینال با یک صفحه نمایش و صفحه کلید که روی متن و گرافیک قابل نمایش و اطلاعات قابل وارد شدن هستند
visual display terminal
ترمینال با یک صفحه نمایش و صفحه کلید که روی متن و گرافیک قابل نمایش و اطلاعات قابل وارد شدن هستند
indiscoverable
غیر قابل درک غیر قابل تشخیص
irrefrangible
غیر قابل شکستن غیر قابل غضب
inconvertible
غیر قابل تغییر غیر قابل تسعیر
indemonstrable
غیر قابل اثبات غیر قابل شرح
floatable
قابل کلک رانی قابل کرجی رانی
adobe type manager
استاندارد برای نوشتارهایی که اندازه شان قابل تغییر است که توسط System Apple و Windows Microsoft برای تقریبا تمام اندازه ها و قابل چاپ روی تمام چاپگرها ایجاد شده است
inexplicably
بطور غیر قابل توضیح چنانکه نتوان توضیح داد بطور غیر قابل تغییر
vendable
قابل فروش جنس قابل فروش
vendible
قابل فروش جنس قابل فروش
cleavable
قابل شکافته شدن قابل ورقه ورقه شدن
air transportable sonar
سونار مخصوص هواپیما سونار قابل حمل با هواپیما سونار قابل حمل هوایی
good
قابل
solvable
قابل حل
capable
قابل
incapable
نا قابل
soluble
قابل حل
sensible
قابل حس
acceptor
قابل
dissoluble
قابل حل
ablest
قابل
abler
قابل
qualified
قابل
apt
قابل
able
قابل
thorough paced
قابل
selective
قابل انتخاب
numerable
قابل شمارش
moveable
قابل تغییر
enforceable
قابل اجرا
restorable
قابل اعاده
omissible
قابل حذف
respirable
قابل تنفس
objectionable
قابل اعتراض
digestible
قابل هضم
venial
قابل عفو
enforceable
قابل اجراء
drinkable
قابل اشامیدن
selectively
قابل انتخاب
vulnerable
قابل حمله
namable
قابل ذکر
revealable
قابل مکاشفه
nota bene
قابل توجه
flammable
قابل اشتعال
revocable
قابل فسخ
revocable
قابل برگشت
intelligible
قابل فهم
revocable
قابل رجوع
intelligible
قابل درک
revokable
قابل فسخ
multipliable
قابل تکثیر
sailable
قابل کشتیرانی
sailable
قابل هوابری
comprehensible
قابل درک
multiplicable
قابل تکثیر
apparent
قابل رویت
licensable
قابل اجازه
limit of inflammability
حد قابل اشتعال
limpsey
قابل انحناء
limpsy
قابل انحناء
limsy
قابل انحناء
justifiable
قابل توجیه
livable
قابل زیستن
adaptable
قابل توافق
livable
قابل معاشرت
livable
قابل زندگی
liveable
قابل زیستن
mistakable
قابل اشتباه
tolerable
قابل قبول
tolerable
قابل تحمل
satiable
قابل اشباع
irrigable
قابل ابیاری
applicable
قابل اطلاق
judicable
قابل قضاوت
imaginable
قابل درک
justiciable
قابل دادرسی
excitable
قابل تحریک
scrutable
قابل درک
detectable
قابل کشف
inflammable
قابل اشتعال
kenspeckle
قابل شناسایی
leviable
قابل تحمیل
scrutable
قابل کشف
liveable
قابل معاشرت
liveable
قابل زندگی
mibeable
قابل استخراج
minable
قابل استخراج
pivoting
قابل چرخش
realizable
قابل درک
realizable
قابل تحقق
fleeceable
قابل چیدن
salvageable
قابل نجات
expendable
قابل خرج
mobilizable
قابل تجهیز
serviceable
قابل استفاده
remarkable
قابل توجه
moot
قابل بحث
trustworthy
قابل اعتماد
noticeable
قابل توجه
machinable
قابل تراش
publishable
قابل نشر
sociable
قابل معاشرت
macroscopic
قابل رویت
regrettable
قابل تاسف
maintainable
قابل نگاهداری
medicable
قابل معالجه
meltable
قابل ذوب
mentionable
قابل ذکر
merchantable
قابل معامله
merchantable
قابل فروش
operable
قابل علاج
rebuttable
قابل رو کردن
procurable
قابل حصول
obtainable
قابل حصول
acceptable
قابل پذیرش
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com