Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 104 (7 milliseconds)
English
Persian
Bijection
نگاشت یک به یک یا نظیر به نظیر
Other Matches
analog
نظیر
corresponding
نظیر به نظیر
exemplars
نظیر
exemplar
نظیر
matches
نظیر
match
نظیر
makes
نظیر
make
نظیر
unprecedentedly
بی نظیر
unprecedented
بی نظیر
homolog
نظیر
one of a kind
<adj.>
بی نظیر
world beater
بی نظیر
unrivaled
بی نظیر
unexampled
بی نظیر
unequaled
بی نظیر
synoptic
هم نظیر
nonpareil
بی نظیر
inapproachable
بی نظیر
homologue
نظیر
inimitable
بی نظیر
tallied
نظیر
unbeatable
بی نظیر
unparalleled
بی نظیر
tallies
نظیر
tally
نظیر
tallying
نظیر
analogue
نظیر
analogues
نظیر
incomparable
بی نظیر
correlative
نظیر
comparable
نظیر
liked
نظیر بودن
liked
نظیر همانند
likes
نظیر بودن
likes
نظیر همانند
rivalling
نظیر شبیه
uniquely
بیمانند بی نظیر
nonesuch
چیز بی نظیر
mesterpiece
کار بی نظیر
ensample
مانند نظیر
unique
بیمانند بی نظیر
like
نظیر همانند
rivaled
نظیر شبیه
rival
نظیر شبیه
without comparison
بی مانند بی نظیر
without a rival
بی مانند بی نظیر
without parallel
بی مانند بی نظیر
rivaling
نظیر شبیه
rivalled
نظیر شبیه
rivals
نظیر شبیه
unrivalled
بی مانند بی نظیر
like
نظیر بودن
without example
بی مانند بی نظیر
It is unque . It is matchless.
بی لنگه است (بی نظیر )
parallels
نظیر مطابق بودن با
parallelling
نظیر مطابق بودن با
paralleled
نظیر مطابق بودن با
paralleling
نظیر مطابق بودن با
parallel
نظیر مطابق بودن با
symmetry
مراعات نظیر تشابه
parallelled
نظیر مطابق بودن با
She is a nonpareil in poetry
او
[زن]
در هنر شاعری بی نظیر است.
suction lift
ارتفاع نظیر مکش در پمپ
correlative
بهم پیوسته جفت نظیر
uniue
بی مانند بی نظیر یکتا یگانه فرد
green manure
گیاهانی نظیر شبدرکه جهت تقویت زمین کشت میشوند
dialectic
روش مبتنی بر مباحثه و مکالمه روشی است که فلاسفهای نظیر سقراط
hollow ware
چینی یاشیشهای که بصورت استوانهای شکل ویا نظیر ان قالب گیری شده است
academe
فعالیت هایی که اساتید دانشگاهی انجام می دهند نظیر نوشتن مقاله، تدریس و غیره
characteristic diagram for the concrete
دیاگرام مشخصه بتن دیاگرامی که تغییر شکلهای بتن را بر حسب مقادیرمشخصه تنشهای نظیر انهانشان میدهد
characteristic diagram for the steel
دیاگرام مشخصه فولاد دیاگرامی که تغییر شکلهای فولاد را برحسب مقادیرمشخصه تنشهای نظیر انهانشان میدهد
occupational disease
امراض شغلی
[نظیر بیماری های برونشیت در رنگرزان و بافندگان، پوکی استخوان، خمیدگی ستون مهره ها در بافندگان، ضعف چشم و غیره]
rag rug
قالیچه چهل تکه
[در بعضی از کشورها نظیر مصر و مکزیک ابتدا نوارهای باریکی به عرض دو یا سه سانتی متر بافته شده و سپس لبه های آن به یکدیگر دوخته می شود که حالت فرش راه راه به آن می بخشد.]
map
نگاشت
maps
نگاشت
mapping
نگاشت
monographs
ویژه نگاشت
transformation
نگاشت
[ریاضی]
footnotes
زیر نگاشت
footnote
زیر نگاشت
mapping device
دستگاه نگاشت
mapping
نگاشت
[ریاضی]
map
نگاشت
[ریاضی]
monograph
ویژه نگاشت
climatograph
اقلیم نگاشت
spectrogram
طیف نگاشت
pictogram
صورت نگاشت
ideogram
مفهوم نگاشت
log book
رخداد نگاشت
log books
رخداد نگاشت
correlogram
همبستگی نگاشت
memory map
نگاشت حافظه
oscillogram
نوسان نگاشت
memory mapping
نگاشت حافظه
seismogram
لرزه نگاشت
linear transformation
نگاشت خطی
[ریاضی]
bit mapped graphics
گرافیک نگاشت ذره یی
linear map
نگاشت خطی
[ریاضی]
linear mapping
نگاشت خطی
[ریاضی]
linear function
نگاشت خطی
[ریاضی]
memory mapped i/o
ورودی- خروجی نگاشت حافظه
memory mapped video
نگاشت صفحه حافظه به فضایی در حافظه
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com