English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English Persian
A blank look. نگاه بی حالت ( بی روح )
Other Matches
guard حائل حالت اماده باش در شمشیربازی ومشت زنی وامثال ان نگاه داشتن
guarding حائل حالت اماده باش در شمشیربازی ومشت زنی وامثال ان نگاه داشتن
guards حائل حالت اماده باش در شمشیربازی ومشت زنی وامثال ان نگاه داشتن
the i [حالت من) اگاهی :این کلمه در حالت مفعولیت me ودر حالت فاعلیت I است
mode قالب کدگذاری با دو حالت : حالت مشابه mode است . حالت نیاز به پردازش ندارد و داده مستقیم واد کانال خروجی میشود
modes قالب کدگذاری با دو حالت : حالت مشابه mode است . حالت نیاز به پردازش ندارد و داده مستقیم واد کانال خروجی میشود
gloated نگاه از روی کینه و بغض نگاه عاشقانه و حاکی ازعلاقه
keek باچشم نیم باز نگاه ک ردن ازسوراخ نگاه کردن
gloating نگاه از روی کینه و بغض نگاه عاشقانه و حاکی ازعلاقه
gloat نگاه از روی کینه و بغض نگاه عاشقانه و حاکی ازعلاقه
gloats نگاه از روی کینه و بغض نگاه عاشقانه و حاکی ازعلاقه
look at me بمن نگاه کن ظ 7بمن نگاه کنید
foreground سیستم کامپیوتری که در حالت اجرای برنامه ممکن است : حالت پیش زمینه برای برنامههای کاربردی محاورهای . حالت پس زمینه : برای برنامههای سیستمهای ضروری
analogues ذخیره سازی سیگنال ها در حالت طبیعی بدون تبدیل به حالت دیجیتال
vitrifying تغییر شکل سرامیک از حالت کریستالی به حالت شیشهای یا غیر متبلور
squared تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
analog سیگنالهای ذخیره سازی در حالت طبیعی بدون تبدیل به حالت دیجیتال
analogue ذخیره سازی سیگنال ها در حالت طبیعی بدون تبدیل به حالت دیجیتال
squares تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
squaring تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
square تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
oblique case حالت مفعولی یا اضافه حالت اسمی که نه فاعل باشدنه منادی
convertor وسیله یا برنامهای که داده را از یک حالت به حالت دیگر تبدیل میکند
printed کدهای متن که باعث می شوند چاپگر حالت خود را عوض کند یعنی از حالت bold
print کدهای متن که باعث می شوند چاپگر حالت خود را عوض کند یعنی از حالت bold
prints کدهای متن که باعث می شوند چاپگر حالت خود را عوض کند یعنی از حالت bold
plebeianism حالت عوام یا مردم پست حالت توده
state of rest حالت ارام حالت سکون وضعیت ساکن
devitrify از حالت شیشهای در اوردن حالت بلوری دادن
alternate تغییر وضعیت از یک حالت به حالت دیگر و بر عکس
alternated تغییر وضعیت از یک حالت به حالت دیگر و بر عکس
alternates تغییر وضعیت از یک حالت به حالت دیگر و بر عکس
genitive حالت مالکیت حالت مضاف الیه
plasticity حالت خمیری پلاستیسیته حالت نرمی
glances نگاه نگاه مختصر
glance نگاه نگاه مختصر
glanced نگاه نگاه مختصر
uart قطعهای که رشتههای بیت سریال آسنکردن را به حالت موازی یا داده را به حالت رشته بیت سری تبدیل میکند
marginal case حالت نهائی حالت حدی
spectrality حالت طیفی حالت شبحی
spectralness حالت طیفی حالت شبحی
cold forming حالت دهی در حالت سرد
transitoriness حالت ناپایداری حالت بی بقایی
crude حالت طبیعی رنگ [حالت ملایم و اصیل رنگ]
real mode حالت پردازش پیش فرض برای IBM PC وتنها حالتی که در DOS عمل میکند. این حالت به معنای این است که یک سیستم عملیات تک کاره است که نرم افزار میتواند هر حافظه یا وسیله ورودی و خروجی را استفاده کند
cold strength استحکام در حالت سرد مقاومت در حالت سرد
universal قطعهای که رشته بیت سری اسنکرون را به حالت موازی یا حالت موازی را به رشته سری تبدیل میکند
leer نگاه کج
glimpses نگاه کم
regards نگاه
leering نگاه کج
leering نگاه چپ
look نگاه
looked نگاه
leers نگاه کج
leers نگاه چپ
looks نگاه
leered نگاه چپ
observantion نگاه
glimpsed نگاه کم
slanted نگاه کج
leer نگاه چپ
slant نگاه کج
ganders : نگاه
gander : نگاه
regard نگاه
glimpse نگاه کم
leered نگاه کج
regarded نگاه
look here نگاه کن
by sight از نگاه
slants نگاه کج
glimpsing نگاه کم
view نگاه
gloatingly با نگاه
i say نگاه کن
to lock out نگاه داشتن
glimpsed نگاه سریع
glimpsing نگاه انی
to set eyes on نگاه کردن
glimpses نگاه انی
glimpsed نگاه انی
squinny کج کج نگاه کردن
to dwell on نگاه کردن
to give support to نگاه داشتن
to hang up نگاه داشتن
glimpse نگاه انی
to keep any one waiting نگاه داشتن
glimpse نگاه سریع
to keep in نگاه داشتن
refrain نگاه داشتن
glimpses نگاه سریع
to lay fast نگاه داشتن
oblong نگاه ممتد
oblongs نگاه ممتد
retrospection نگاه به قهقرا
sheep's eye نگاه دزدکی
sheep's eyes نگاه عاشقانه
shim نظر یک نگاه
to look on with نگاه کردن
to put to a pause نگاه داشتن
tackling نگاه داشتن
tackles نگاه داشتن
come-on نگاه دعوتآمیز
tackled نگاه داشتن
tackle نگاه داشتن
to look daggers چپ چپ نگاه کردن
glimpsing نگاه سریع
sheep's eye نگاه عاشقانه
dirty look <idiom> چپ چپ نگاه کردن
stayed نگاه داشتن
retain نگاه داشتن
retained نگاه داشتن
retains نگاه داشتن
stare رک نگاه کردن
vide infara را نگاه کنید
to catch a glimpse of نگاه مختصرکردن
stares رک نگاه کردن
eye نگاه کردن
eyeing نگاه کردن
eyes نگاه کردن
eying نگاه کردن
hold نگاه داشتن
holds نگاه داشتن
keeps نگاه داشتن
squints چپ نگاه کردن
keep نگاه داشتن
stay نگاه داشتن
To look askance. To give a dirty look. چپ چپ نگاه کردن
Peeping Toms نگاه دزد
Peeping Tom نگاه دزد
sees نگاه کردن
see نگاه کردن
come-ons نگاه دعوتآمیز
retrospectively با نگاه بگذشته
peeked نگاه دزدانه
peeking نگاه دزدانه
peeks نگاه دزدانه
squint چپ نگاه کردن
squinted چپ نگاه کردن
refrained نگاه داشتن
refraining نگاه داشتن
refrains نگاه داشتن
retaining نگاه داشتن
stared رک نگاه کردن
i say نگاه کنید
holder نگاه دارنده
holders نگاه دارنده
keek نگاه دزدانه
leer نگاه دزدکی
an upward glance نگاه سربالا
leer نگاه کج کردن
at a glance بیک نگاه
voyeurs نگاه کننده
kept نگاه داشته
gaze نگاه خیره
upholders نگاه دارنده
at first sight بیک نگاه
an intent look یک نگاه مشتاقانه
an am or ous glance یک نگاه عاشقانه
stops نگاه داشتن
gazing نگاه خیره
stopping نگاه داشتن
stopped نگاه داشتن
stop نگاه داشتن
retrospective view [on] نگاه به گذشته
gazed نگاه خیره
look down با نگاه از رو بردن
tenable نگاه داشتنی
leered نگاه دزدکی
leontief table نگاه کنید به :
leering نگاه دزدکی
leering نگاه کج کردن
leers نگاه دزدکی
leers نگاه کج کردن
leered نگاه کج کردن
steely look نگاه با اراده
looker نگاه کننده
gazes نگاه خیره
gapeseed نگاه خیره
gape seed نگاه خیره
peeper نگاه کننده
regard نگاه کردن
regarded نگاه کردن
regards نگاه کردن
peek نگاه دزدانه
oeillade نگاه عاشقانه
parthian glance اخرین نگاه
gloatingly با نگاه خیره
to stop [doing something] نگاه داشتن
voyeur نگاه کننده
upholder نگاه دارنده
retrospect نگاه به گذشته
pryingly با نگاه دقیق
preservatize نگاه داشتن
glaringly با نگاه خیره
to watch نگاه کردن
pries بادقت نگاه کردن
gazing خیره نگاه کردن
to keep on روشن نگاه داشتن
Recent search history
Search history is off. Activate
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com