English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 207 (10 milliseconds)
English Persian
peep نگاه زیر چشمی
peeped نگاه زیر چشمی
peeping نگاه زیر چشمی
peeps نگاه زیر چشمی
Search result with all words
slink نظر چشمی نگاه دزدکی
slinking نظر چشمی نگاه دزدکی
slinks نظر چشمی نگاه دزدکی
Other Matches
keek باچشم نیم باز نگاه ک ردن ازسوراخ نگاه کردن
gloat نگاه از روی کینه و بغض نگاه عاشقانه و حاکی ازعلاقه
gloating نگاه از روی کینه و بغض نگاه عاشقانه و حاکی ازعلاقه
gloats نگاه از روی کینه و بغض نگاه عاشقانه و حاکی ازعلاقه
gloated نگاه از روی کینه و بغض نگاه عاشقانه و حاکی ازعلاقه
look at me بمن نگاه کن ظ 7بمن نگاه کنید
glance نگاه نگاه مختصر
glanced نگاه نگاه مختصر
glances نگاه نگاه مختصر
rivaled هم چشمی
rivaling هم چشمی
monocular یک چشمی
eye چشمی
rivalled هم چشمی
rivalling هم چشمی
eyepiece چشمی
eyepieces چشمی
competitions هم چشمی
uniocular یک چشمی
rivals هم چشمی
emulation هم چشمی
rival هم چشمی
ophtalmic چشمی
eying چشمی
becket چشمی
ocular چشمی
rivalship هم چشمی
eyes چشمی
eyeing چشمی
competition هم چشمی
vier هم چشمی کننده
bridles بند چشمی
eyepiece عدسی چشمی
bridling بند چشمی
eyepieces عدسی چشمی
soft eye چشمی ساده
hawse pipe چشمی لنگر
half-glasses عینک یک چشمی
monocles عینک یک چشمی
monocle عینک یک چشمی
emulate هم چشمی کردن با
emulated هم چشمی کردن با
emulates هم چشمی کردن با
emulating هم چشمی کردن با
three eyed union plate صفحه سه چشمی
thoroughfoot اتصال چشمی
thimble eye چشمی فلزی
sight check مقابله چشمی
penuriousness تنگ چشمی
ocular lens عدسی چشمی
vie هم چشمی کردن
vied هم چشمی کردن
rival هم چشمی کننده
rivaled هم چشمی کننده
bullrings چشمی سینه
bullring چشمی سینه
thimbles چشمی فلزی
thimble چشمی فلزی
optic چشمی بصری
metascope دوربین تک چشمی
monocular deprivation محرومیت یک چشمی
monocular vision بینایی یک چشمی
rivals هم چشمی کننده
rivalling هم چشمی کننده
rivalled هم چشمی کننده
rivaling هم چشمی کننده
vies هم چشمی کردن
bridled بند چشمی
bridle بند چشمی
eye چشمی طناب
flemish eye چشمی بافته
emulative هم چشمی کننده
emulous هم چشمی کننده
emulously ازروی هم چشمی
entoptic درون چشمی
eyes چشمی طناب
eyeing چشمی طناب
eye splice پیوند چشمی
eyes of the ship چشمی ناو
emolously از روی هم چشمی
all eyes چهار چشمی
binocular deprivation محرومیت دو چشمی
eying چشمی طناب
bollard eye چشمی موت
reduced eye چشمی باریک شده
outrival در هم چشمی پیش افتادن از
swivelled چشمی خود گرد
swivels چشمی خود گرد
eye bolt مهره چشمی دار
loup ذره بین چشمی
eyebolt پیچ چشمی دار
eyeplate صفحه چشمی دار
eyes in the back of one's head <idiom> چهار چشمی پاییدن
swivel چشمی خود گرد
parsimoniously بزفتی باتنگ چشمی
running bow line چشمی زدن به طناب
suborbital زیر کاسه چشمی
binocular disparity ناهمخوانی دید دو چشمی
competition هم چشمی سبقت جویی
competitions هم چشمی سبقت جویی
binocular fusion در هم امیزی دید دو چشمی
ophthalmic چشمی وابسته به چشم
chock چشمی فلزی روی پل
british antilewisite نوعی پماد چشمی
bull nose چشمی سینه ناو
foul house چشمی گرفته لنگر
keep up with the Joneses <idiom> چشم وهم چشمی
union plate صفحه چند چشمی
runner طناب چشمی دار
runners طناب چشمی دار
roller clock چشمی بسته قرقره دار
optical نشانه روی بصری چشمی
dip the eye وصل کردن چشمی طنابهابهم
external rectus عضله مستقیم برون چشمی
wall eye چشمی که سفیدی ان زیادوعنبیه ان کمرنگ باشد
To try to keep up with the joneses. چشم وهم چشمی کردن ( رقابت )
borescope ابزار چشمی برای بازرسی قطعات
To be all eyes. To watch like a hawk. چهار چشمی پاییدن ( مراقب بودن )
pelorus دستگاه سمت یاب چشمی نسبت به اجرام سماوی
stadia points تارهای فاصله سنج دردوربینهای چشمی و نقشه برداری
eyestrings ضمائم چشمی که سابقا معتقد بودند هنگام کوری ومرگ از هم گسیخته می گردد
eye-witnesses گواهی مستقیم گواهی چشمی شاهدبرای العین
eyewitness گواهی مستقیم گواهی چشمی شاهدبرای العین
eyewitnesses گواهی مستقیم گواهی چشمی شاهدبرای العین
gloatingly با نگاه
slanted نگاه کج
leer نگاه کج
slants نگاه کج
leer نگاه چپ
leered نگاه کج
glimpse نگاه کم
regards نگاه
view نگاه
glimpsed نگاه کم
glimpses نگاه کم
slant نگاه کج
regard نگاه
regarded نگاه
glimpsing نگاه کم
gander : نگاه
leered نگاه چپ
leering نگاه چپ
ganders : نگاه
look here نگاه کن
looked نگاه
looks نگاه
look نگاه
i say نگاه کن
by sight از نگاه
leering نگاه کج
observantion نگاه
leers نگاه چپ
leers نگاه کج
glimpse نگاه انی
leontief table نگاه کنید به :
gape seed نگاه خیره
at first sight بیک نگاه
glaringly با نگاه خیره
an am or ous glance یک نگاه عاشقانه
retrospect نگاه به گذشته
keek نگاه دزدانه
leered نگاه دزدکی
leer نگاه کج کردن
gapeseed نگاه خیره
oeillade نگاه عاشقانه
leer نگاه دزدکی
leers نگاه دزدکی
leering نگاه کج کردن
leers نگاه کج کردن
gloatingly با نگاه خیره
leered نگاه کج کردن
glimpse نگاه سریع
leering نگاه دزدکی
glimpsed نگاه انی
glimpsing نگاه انی
glimpsing نگاه سریع
upholder نگاه دارنده
gaze نگاه خیره
gazed نگاه خیره
gazing نگاه خیره
i say نگاه کنید
voyeur نگاه کننده
voyeurs نگاه کننده
kept نگاه داشته
holder نگاه دارنده
an intent look یک نگاه مشتاقانه
upholders نگاه دارنده
glimpsed نگاه سریع
look down با نگاه از رو بردن
glimpses نگاه انی
holders نگاه دارنده
glimpses نگاه سریع
at a glance بیک نگاه
tenable نگاه داشتنی
looker نگاه کننده
an upward glance نگاه سربالا
gazes نگاه خیره
to look daggers چپ چپ نگاه کردن
to set eyes on نگاه کردن
peeks نگاه دزدانه
Recent search history
Search history is off. Activate
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com