English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 223 (10 milliseconds)
English Persian
preservation نگهداری
sustenance نگهداری
guardianship نگهداری
keeping نگهداری
protection نگهداری
maintenance نگهداری
detention نگهداری
detentions نگهداری
upkeep نگهداری
internment نگهداری
retinue نگهداری
retinues نگهداری
retention نگهداری
custody نگهداری
conservation نگهداری
storage نگهداری
holding نگهداری
detainer نگهداری
landing, storage, delivery نگهداری
safe guard نگهداری
safe keeping نگهداری
sustentation نگهداری
sustention نگهداری
Other Matches
corrective maintenance نگهداری همراه با تعمیروسیله نگهداری تعمیراتی ورفع عیب
maintenance تعمیر و نگهداری نگهداری وسایل
guarding subsidy حق نگهداری
interlude نگهداری مقدماتی
interludes نگهداری مقدماتی
manage نگهداری کردن
to maintain a road نگهداری کردن
to maintain one's family نگهداری کردن
to take keep نگهداری کردن
maintain نگهداری کردن
warehousing نگهداری در انبار
tend نگهداری کردن از
tending نگهداری کردن از
tends نگهداری کردن از
cares نگهداری موافبت
cared نگهداری موافبت
care نگهداری موافبت
conserve نگهداری کردن
conserved نگهداری کردن
conserves نگهداری کردن
conserving نگهداری کردن
categories of maintenance انواع نگهداری
category طبقه نگهداری
tenure نگهداری اشغال
the keeping of a festival نگهداری عید
field capacity فرفیت نگهداری
field maintenance نگهداری صحرایی
levels of maintenance ردههای نگهداری
field maintenance نگهداری در صحرا
maintrain نگهداری کردن
maintenance support پشتیبانی نگهداری
maintenance status وضعیت نگهداری
granfather file نگهداری می شوند
holding capacity فرفیت نگهداری
holding costs مخارج نگهداری
maintenance period دوره نگهداری
holding time زمان نگهداری
maintenance functions کارکردهای نگهداری
energy preservation نگهداری انرژی
tended نگهداری کردن از
depot maintenance نگهداری دپویی
tenability قابلیت نگهداری
care of supplies نگهداری اماد
categories of maintenance طبقات نگهداری
maintenance cost هزینه نگهداری
retentivity قدرت نگهداری
record keeping نگهداری سوابق
program maintenance نگهداری برنامه
preventive maintenance نگهداری پیشگیرانه
preventive maintenance نگهداری پیشگیری
preventive maintenance نگهداری حفافتی
deffered maintenance نگهداری مخصوص
organizational maintenance نگهداری سازمانی
depot maintenance نگهداری امادگاهی
maintenance cost ارزش نگهداری
maintenance نگهداری و تعمیر
safeguards نگهداری کردن
maintenance تعمیر و نگهداری
keep track of <idiom> نگهداری یاداشت
safeguard نگهداری کردن
safeguarded نگهداری کردن
safeguarding نگهداری کردن
support نگهداری کردن
upkeep نگهداری کردن
account نگهداری حسابها
restraint نگهداری خودداری
maintain نگهداری کردن
maintained نگهداری کردن
maintains نگهداری کردن
maturing نگهداری بتن
keep نگهداری کردن
keeps نگهداری کردن
restraints نگهداری خودداری
holds ایست نگهداری
LSD نگهداری تحویل
hold ایست نگهداری
management اجرا و نگهداری شبکه
maintenance نگهداری از تاسیسات یاساختمان
schedule maintenance نگهداری زمانبندی شده
software maintenance نگهداری نرم افزار
managements اجرا و نگهداری شبکه
bestride نگهداری ودفاع کردن از
system maintenance تامین و نگهداری سیستم
depositery محل نگهداری سپرده
entertainable قابل پذیرائی و یا نگهداری
remote servicing نگهداری از راه دور
poor law قانون نگهداری از تهیدستان
power of reservation حق نگهداری وذخیره کردن
membrane curing نگهداری غشایی بتن
gurantee period دوره نگهداری تاسیسات
moist curing نگهداری مرطوب بتن
custody of goods حفافت یا نگهداری کالا
remote maintenance نگهداری از راه دور
support تایید کردن نگهداری
baby farm محل نگهداری کودکان
upkeep هزینه نگهداری وتعمیر
maintenance routine روال تعمیر و نگهداری
to bear up نا امیدنشدن نگهداری کردن
upkeep هزینه نگهداری و تعمیر
keep time <idiom> نگهداری میزان و وزن
mewing دراصطبل نگهداری کردن
mewed دراصطبل نگهداری کردن
maintenance work کار تعمیر و نگهداری
mew دراصطبل نگهداری کردن
ammunition depot محل نگهداری مهمات
hold something back <idiom> نگهداری اطلاعات از کسی
gasholders محل نگهداری بنزین
gasholder محل نگهداری بنزین
customer نگهداری و تعمیر یک وسیله مشتری
fit call رده یکم تعمیر و نگهداری
carry over <idiom> برای بعد نگهداری کردن
bee-keepers متصدی نگهداری از زنبور عسل
patronizes نگهداری کردن مشتری شدن
maintenance shop کارگاه تعمیر و نگهداری تعمیرگاه
customers نگهداری و تعمیر یک وسیله مشتری
remote maintenance تعمیر و نگهداری از راه دور
to safeguard [against] نگهداری کردن [علیه] [در برابر]
remote servicing تعمیر و نگهداری از راه دور
patronised نگهداری کردن مشتری شدن
patronises نگهداری کردن مشتری شدن
hold at disposal در اختیار دیگری نگهداری کردن
patronize نگهداری کردن مشتری شدن
patronized نگهداری کردن مشتری شدن
preventive ماده نگهدارنده وسایل نگهداری
bee-keeper متصدی نگهداری از زنبور عسل
warrens محل نگهداری حیوانات وحشی
tape library اتاق مخصوص نگهداری نوار
columbarium جای نگهداری خاکستر مردگان
accountable depot مرکز نگهداری سوابق حسابداری
stickboy متصدی نگهداری چوبهای هاکی
service بررسی یا تعمیر یا نگهداری سیستم
serviced بررسی یا تعمیر یا نگهداری سیستم
accountable supply distribution activity سازمان نگهداری سوابق امادی
warren محل نگهداری حیوانات وحشی
administrators تنظیم و نگهداری شبکه دارد
administrator تنظیم و نگهداری شبکه دارد
administrative crypto account نگهداری اسناد و مدارک محرمانه
confessio [محل نگهداری جسد شهید]
to have custody of نگهداری یا امانت داری کردن از
lay up <idiom> ذخیره کردن ،نگهداری برای آینده
sacrist متصدی نگهداری فروف مقدسه کلیسا
maintenance float شارژ انباراضافی وسایل نگهداری اضافی
bone-house [جایی برای نگهداری استخوان مردگان]
white paternoster دعای نگهداری ازشر روح پلید
lay up <idiom> گذاشتن درگاراژ یا محل نگهداری قایق
maintenance calibration تنظیمات مربوط به نگهداری تنظیم تعمیراتی
magazine area محل نگهداری مواد منفجره یامهمات
cost of maintenance هزینه نگهداری و ترمیم نفقه و خرجی
conservancy نگهداری جنگلهاوشیلات ومنابع طبیعی دیگر
keep in trust به عنوان امانت نگهداری کردن چیزی
three سیستم نگهداری و مدیریت اقلام دریایی
threes سیستم نگهداری و مدیریت اقلام دریایی
bonded store انباری که کالاهای وارداتی در ان نگهداری میشود
buffer کل حروفی که قابل نگهداری در بافر هستند
apicultural مربوط به پرورش و نگهداری زنبور عسل
file maintenaee اصلاح و نگهداری پرونده پشتیبانی فایل
spoin bank محل نگهداری وسایل مازاد بر احتیاج
hand-held آنچه قابل نگهداری در دست است
for keeps برای نگهداری همیشگی بعنوان یادگار
gross negligence تقصیر در نگهداری مال تعدی و تفریط
archive کپی ای که در محیط ذخیره سازی نگهداری میشود.
vivary جای نگهداری حیوانات یا محل صید ماهی
housekeeping امور لازم برای نگهداری سیستم کامپیوتری
accountability ذیحسابی مسئولیت نگهداری سوابق پولی و مالی
reliquaries فرف مخصص نگهداری اثار مقدس یا باستانی
bonded goods کالاهایی که تحت کنترل گمرک نگهداری میشود
reliquary فرف مخصص نگهداری اثار مقدس یا باستانی
maternal school اموزشگاهی که درانجا مانند مادرازکودک نگهداری میشود
database ول اجرا نگهداری سیستم پایگاه داده ها است
databases ول اجرا نگهداری سیستم پایگاه داده ها است
holding station محوطه نگهداری زخمیها وبیماران بطور موقت
fe فردمسئول نگهداری و تعمیرسخت افزار و نرم افزارکامپیوتر
deep cycling روشی برای نگهداری باطریهای نیکل- کادمیم
DBA ول اجزا و نگهداری سیستم پایگاه داده ها است
holdup بازگشت یا نگهداری یک مقدار یا خط ارتباطی یا بخشی از حافظه
maintenance window [زمان تعیین شده برای تعمیر و نگهداری]
service time window [زمان تعیین شده برای تعمیر و نگهداری]
cycle stock موجودی که جهت تولید در انبار نگهداری میشود
bit map ناحیهای در کامپیوتر که برای گرافیک نگهداری شده است
cryptocustodian مسئول نگهداری یا کار کردن یا انهدام وسایل رمز
microprogram وسیله ذخیره سازی برای نگهداری ریز کامپیوتر
fog curing room اطاق نمداری که نمونههای بتن ازمایشی را در ان نگهداری میکنند
cassette پوشش مقاوم برای نگهداری و محافظت نوار نغناطیسی
damp land pit curing نگهداری رطوبت بتن برای نمونههای ازمایشی درازمایشگاه
cassettes پوشش مقاوم برای نگهداری و محافظت نوار نغناطیسی
watershed management کلیه عملیات مربوط به اصلاح و نگهداری و بهره برداری از انجیرها
references فایل داده که طوری نگهداری میشود که قابل ارجاع باشد
topping lift طناب وصل به دکل برای نگهداری تیر اصلی افقی
administrator شخصی که مسول اجرا و نگهداری سیستم پایگاه داده ها است
administrators شخصی که مسول اجرا و نگهداری سیستم پایگاه داده ها است
communication security custodian مسئول شمارش و تحویل و تحول و نگهداری وسایل تامین مخابراتی
pontage مالیات یا عوارضی که برای مرمت و نگهداری پلها وصول میشود
oxygen bottle محفظهای برای نگهداری اکسیژن گازی تحت فشار زیاد
reference فایل داده که طوری نگهداری میشود که قابل ارجاع باشد
CD جعبه پلاستیکی مسط ح که برای نگهداری دیسک فشرده به کار می رود
pounding محل محصور برای نگهداری گله یا سایر اموال توقیف شده
pound محل محصور برای نگهداری گله یا سایر اموال توقیف شده
pounded محل محصور برای نگهداری گله یا سایر اموال توقیف شده
cinerarium [گلدان یا ظرف زیبا شبیه جعبه برای نگهداری خاکستر مردگان]
CDs جعبه پلاستیکی مسط ح که برای نگهداری دیسک فشرده به کار می رود
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com