Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (23 milliseconds)
English
Persian
conservancy
نگهداری جنگلهاوشیلات ومنابع طبیعی دیگر
Other Matches
braced
گره فشاری که اجزاء دیگر ساختمان را نگهداری یابار انها را تحمل میکنند
brace
گره فشاری که اجزاء دیگر ساختمان را نگهداری یابار انها را تحمل میکنند
corrective maintenance
نگهداری همراه با تعمیروسیله نگهداری تعمیراتی ورفع عیب
maintenance
تعمیر و نگهداری نگهداری وسایل
physiographic
وابسته به اوضاع طبیعی یاجغرافیای طبیعی
naturalism
فلسفه طبیعی مذهب طبیعی
feelings indigenous to man
احساسات طبیعی انسان احساساتی که در انسان بومی یا طبیعی هستند
chip
قطعهای که حاوی مدارهایی برای بررسی آزمایش روی مدارهای دیگر یا قط عات دیگر است
chips
قطعهای که حاوی مدارهایی برای بررسی آزمایش روی مدارهای دیگر یا قط عات دیگر است
otherwise
<adv.>
به ترتیب دیگری
[طور دیگر]
[جور دیگر]
conversions
وسیلهای که داده را از یک فرمت به فرمت دیگر تبدیل میکند. مناسب برای سیستم دیگر بدون تغییر محتوای
conversion
وسیلهای که داده را از یک فرمت به فرمت دیگر تبدیل میکند. مناسب برای سیستم دیگر بدون تغییر محتوای
references
نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
reference
نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
some other time
دفعه دیگر
[وقت دیگر]
tunnelling
روش بستن یک بسته داده از یک نوع شبکه دربسته دیگر به طوری که روی شبکه دیگر و ناسازگار قابل ارسال باشد
he was otherwise ordered
جور دیگر مقدر شده بود سرنوشت چیز دیگر بود
shift
تغییر از یک مجموعه حروف به دیگر , که امکان استفاده از حروف دیگر
shifted
تغییر از یک مجموعه حروف به دیگر , که امکان استفاده از حروف دیگر
shifts
تغییر از یک مجموعه حروف به دیگر , که امکان استفاده از حروف دیگر
metafile
1-فایلی که حاوی فایلهای دیگر باشد. 2-فایلی که داده مربوط به فایلهای دیگر را معرفی کند یا شامل شود
he had no more no to say
دیگر سخنی نداشت که بگوید دیگر حرفی نداشت
HTML
مجموعهای از کدهای مخصوص که نحوه و نوعی که برای نمایش متن به کار می رود نشان میدهد و امکان ارتباط از طریق کلمات خاص درون متن به بخشهای دیگر متن یا متنهای دیگر میدهد
keeping
نگهداری
retention
نگهداری
holding
نگهداری
sustenance
نگهداری
guardianship
نگهداری
retinues
نگهداری
custody
نگهداری
conservation
نگهداری
storage
نگهداری
sustention
نگهداری
sustentation
نگهداری
preservation
نگهداری
maintenance
نگهداری
landing, storage, delivery
نگهداری
guarding subsidy
حق نگهداری
detention
نگهداری
safe guard
نگهداری
protection
نگهداری
retinue
نگهداری
internment
نگهداری
detainer
نگهداری
upkeep
نگهداری
detentions
نگهداری
safe keeping
نگهداری
trans shipment
انتقال بکشتی دیگر انتقال بنقلیه دیگر
warehousing
نگهداری در انبار
record keeping
نگهداری سوابق
tending
نگهداری کردن از
energy preservation
نگهداری انرژی
tends
نگهداری کردن از
retentivity
قدرت نگهداری
program maintenance
نگهداری برنامه
preventive maintenance
نگهداری پیشگیرانه
preventive maintenance
نگهداری پیشگیری
organizational maintenance
نگهداری سازمانی
account
نگهداری حسابها
field maintenance
نگهداری در صحرا
field maintenance
نگهداری صحرایی
field capacity
فرفیت نگهداری
keep track of
<idiom>
نگهداری یاداشت
conserving
نگهداری کردن
conserves
نگهداری کردن
conserved
نگهداری کردن
conserve
نگهداری کردن
preventive maintenance
نگهداری حفافتی
care
نگهداری موافبت
cared
نگهداری موافبت
cares
نگهداری موافبت
maturing
نگهداری بتن
maintains
نگهداری کردن
maintained
نگهداری کردن
maintain
نگهداری کردن
the keeping of a festival
نگهداری عید
categories of maintenance
انواع نگهداری
tenability
قابلیت نگهداری
care of supplies
نگهداری اماد
keep
نگهداری کردن
keeps
نگهداری کردن
tended
نگهداری کردن از
tend
نگهداری کردن از
depot maintenance
نگهداری دپویی
depot maintenance
نگهداری امادگاهی
deffered maintenance
نگهداری مخصوص
to take keep
نگهداری کردن
to maintain one's family
نگهداری کردن
upkeep
نگهداری کردن
to maintain a road
نگهداری کردن
categories of maintenance
طبقات نگهداری
safeguard
نگهداری کردن
maintenance cost
هزینه نگهداری
levels of maintenance
ردههای نگهداری
maintain
نگهداری کردن
interlude
نگهداری مقدماتی
maintenance
نگهداری و تعمیر
holding time
زمان نگهداری
holding costs
مخارج نگهداری
interludes
نگهداری مقدماتی
category
طبقه نگهداری
safeguarding
نگهداری کردن
safeguards
نگهداری کردن
maintrain
نگهداری کردن
safeguarded
نگهداری کردن
tenure
نگهداری اشغال
maintenance
تعمیر و نگهداری
maintenance period
دوره نگهداری
maintenance functions
کارکردهای نگهداری
maintenance cost
ارزش نگهداری
holding capacity
فرفیت نگهداری
hold
ایست نگهداری
maintenance support
پشتیبانی نگهداری
maintenance status
وضعیت نگهداری
restraint
نگهداری خودداری
restraints
نگهداری خودداری
granfather file
نگهداری می شوند
LSD
نگهداری تحویل
support
نگهداری کردن
manage
نگهداری کردن
holds
ایست نگهداری
system maintenance
تامین و نگهداری سیستم
ammunition depot
محل نگهداری مهمات
depositery
محل نگهداری سپرده
moist curing
نگهداری مرطوب بتن
baby farm
محل نگهداری کودکان
custody of goods
حفافت یا نگهداری کالا
to bear up
نا امیدنشدن نگهداری کردن
remote servicing
نگهداری از راه دور
remote maintenance
نگهداری از راه دور
maintenance
نگهداری از تاسیسات یاساختمان
software maintenance
نگهداری نرم افزار
bestride
نگهداری ودفاع کردن از
schedule maintenance
نگهداری زمانبندی شده
managements
اجرا و نگهداری شبکه
support
تایید کردن نگهداری
mewing
دراصطبل نگهداری کردن
mewed
دراصطبل نگهداری کردن
power of reservation
حق نگهداری وذخیره کردن
poor law
قانون نگهداری از تهیدستان
hold something back
<idiom>
نگهداری اطلاعات از کسی
gurantee period
دوره نگهداری تاسیسات
mew
دراصطبل نگهداری کردن
maintenance work
کار تعمیر و نگهداری
gasholders
محل نگهداری بنزین
gasholder
محل نگهداری بنزین
upkeep
هزینه نگهداری وتعمیر
management
اجرا و نگهداری شبکه
maintenance routine
روال تعمیر و نگهداری
membrane curing
نگهداری غشایی بتن
entertainable
قابل پذیرائی و یا نگهداری
upkeep
هزینه نگهداری و تعمیر
keep time
<idiom>
نگهداری میزان و وزن
service
بررسی یا تعمیر یا نگهداری سیستم
fit call
رده یکم تعمیر و نگهداری
remote servicing
تعمیر و نگهداری از راه دور
maintenance shop
کارگاه تعمیر و نگهداری تعمیرگاه
columbarium
جای نگهداری خاکستر مردگان
customers
نگهداری و تعمیر یک وسیله مشتری
remote maintenance
تعمیر و نگهداری از راه دور
administrator
تنظیم و نگهداری شبکه دارد
hold at disposal
در اختیار دیگری نگهداری کردن
administrators
تنظیم و نگهداری شبکه دارد
customer
نگهداری و تعمیر یک وسیله مشتری
to safeguard
[against]
نگهداری کردن
[علیه]
[در برابر]
patronizes
نگهداری کردن مشتری شدن
stickboy
متصدی نگهداری چوبهای هاکی
serviced
بررسی یا تعمیر یا نگهداری سیستم
tape library
اتاق مخصوص نگهداری نوار
bee-keeper
متصدی نگهداری از زنبور عسل
preventive
ماده نگهدارنده وسایل نگهداری
warren
محل نگهداری حیوانات وحشی
confessio
[محل نگهداری جسد شهید]
accountable depot
مرکز نگهداری سوابق حسابداری
administrative crypto account
نگهداری اسناد و مدارک محرمانه
warrens
محل نگهداری حیوانات وحشی
accountable supply distribution activity
سازمان نگهداری سوابق امادی
to have custody of
نگهداری یا امانت داری کردن از
bee-keepers
متصدی نگهداری از زنبور عسل
patronized
نگهداری کردن مشتری شدن
patronize
نگهداری کردن مشتری شدن
patronises
نگهداری کردن مشتری شدن
patronised
نگهداری کردن مشتری شدن
carry over
<idiom>
برای بعد نگهداری کردن
innate
طبیعی
natural right
حق طبیعی
silvan
طبیعی
homebred
طبیعی
home born
طبیعی
indigenous
طبیعی
physical
طبیعی
naturals
طبیعی
natural
طبیعی
natural bridge
پل طبیعی
natural foundation
پی طبیعی
crude copper
مس طبیعی
normal
طبیعی
hand-held
آنچه قابل نگهداری در دست است
maintenance float
شارژ انباراضافی وسایل نگهداری اضافی
maintenance calibration
تنظیمات مربوط به نگهداری تنظیم تعمیراتی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com