Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (10 milliseconds)
English
Persian
record keeping
نگهداری سوابق
Search result with all words
accountability
ذیحسابی مسئولیت نگهداری سوابق پولی و مالی
accountable depot
مرکز نگهداری سوابق حسابداری
accountable supply distribution activity
سازمان نگهداری سوابق امادی
Other Matches
record book
دفترچه سوابق جنگ افزار پرونده سوابق
custodial record
پروندههای سوابق انبار سوابق انبار
corrective maintenance
نگهداری همراه با تعمیروسیله نگهداری تعمیراتی ورفع عیب
maintenance
تعمیر و نگهداری نگهداری وسایل
dossiers
سوابق
information
سوابق
case history
سوابق
references
سوابق
dossier
سوابق
reference
سوابق
records
سوابق
case histories
سوابق
data
سوابق دانسته ها
record book
دفتر ثتب سوابق
gun book
دفتریادداشت سوابق توپ
data
سوابق عناصر داده ها
logbook
کتاب سوابق هواپیما
contract record
سوابق نحوه پیشرفت قرارداد
please send me the p papers
خواهشندم سوابق یاپرونده انرابرای من بفرستید
past performances
سوابق چاپی نتایج مسابقات اسب یا گرگ
exempt player
بازیگر معاف از انجام مراحل مقدماتی به علت سوابق او
judge made law
نظام حقوقی مبتنی بر سوابق قضایی و ارا محاکم
court of record
دادگاهی که پرونده و سوابق دعاوی مطروحه را حفظ میکند
approved data
سوابق و اطلاعاتی که میتوانندبرای تعیین مراحل تعمیرات یاتغییرات هواپیمای ویژهای بکارروند
dogmatism
دگماتیسم روش فکری که به موجب ان "دگمها" یا سنن و سوابق مسلمه باید بدون پرسش وکورکورانه مورد تبعیت قرارگیرند
wild cord
تیم انتخاب شده برای مسابقه اضافی در وضع تساوی طرفین براساس سوابق ان تیم
service records
سوابق خدمتی پرسنل خلاصه وضعیت خدمتی
devil's advocate
کشیشی که اعمال و سوابق مردهای را که قرار است تقدیس شده و saint شود به طور انتقادی بررسی میکند تامبادا عیبی از قلم افتاده باشد
devil's advocates
کشیشی که اعمال و سوابق مردهای را که قرار است تقدیس شده و saint شود به طور انتقادی بررسی میکند تامبادا عیبی از قلم افتاده باشد
landing, storage, delivery
نگهداری
retention
نگهداری
keeping
نگهداری
upkeep
نگهداری
safe keeping
نگهداری
safe guard
نگهداری
sustention
نگهداری
internment
نگهداری
sustentation
نگهداری
custody
نگهداری
detentions
نگهداری
detention
نگهداری
retinue
نگهداری
retinues
نگهداری
guardianship
نگهداری
protection
نگهداری
sustenance
نگهداری
preservation
نگهداری
detainer
نگهداری
guarding subsidy
حق نگهداری
storage
نگهداری
conservation
نگهداری
holding
نگهداری
maintenance
نگهداری
tenure
نگهداری اشغال
conserving
نگهداری کردن
tended
نگهداری کردن از
conserves
نگهداری کردن
conserved
نگهداری کردن
conserve
نگهداری کردن
deffered maintenance
نگهداری مخصوص
categories of maintenance
انواع نگهداری
categories of maintenance
طبقات نگهداری
depot maintenance
نگهداری دپویی
organizational maintenance
نگهداری سازمانی
maintrain
نگهداری کردن
tends
نگهداری کردن از
tending
نگهداری کردن از
care of supplies
نگهداری اماد
maintenance support
پشتیبانی نگهداری
granfather file
نگهداری می شوند
cares
نگهداری موافبت
maintenance cost
هزینه نگهداری
holding costs
مخارج نگهداری
levels of maintenance
ردههای نگهداری
holding time
زمان نگهداری
interlude
نگهداری مقدماتی
interludes
نگهداری مقدماتی
field maintenance
نگهداری در صحرا
field maintenance
نگهداری صحرایی
maintenance status
وضعیت نگهداری
energy preservation
نگهداری انرژی
maintenance period
دوره نگهداری
maintenance cost
ارزش نگهداری
depot maintenance
نگهداری امادگاهی
maintenance functions
کارکردهای نگهداری
field capacity
فرفیت نگهداری
category
طبقه نگهداری
holding capacity
فرفیت نگهداری
restraints
نگهداری خودداری
LSD
نگهداری تحویل
hold
ایست نگهداری
holds
ایست نگهداری
to take keep
نگهداری کردن
maintenance
نگهداری و تعمیر
to maintain one's family
نگهداری کردن
maintenance
تعمیر و نگهداری
safeguard
نگهداری کردن
safeguarded
نگهداری کردن
safeguarding
نگهداری کردن
safeguards
نگهداری کردن
restraint
نگهداری خودداری
warehousing
نگهداری در انبار
manage
نگهداری کردن
maintain
نگهداری کردن
care
نگهداری موافبت
cared
نگهداری موافبت
keep track of
<idiom>
نگهداری یاداشت
support
نگهداری کردن
to maintain a road
نگهداری کردن
preventive maintenance
نگهداری پیشگیری
preventive maintenance
نگهداری حفافتی
maintained
نگهداری کردن
keep
نگهداری کردن
maturing
نگهداری بتن
keeps
نگهداری کردن
maintain
نگهداری کردن
maintains
نگهداری کردن
preventive maintenance
نگهداری پیشگیرانه
program maintenance
نگهداری برنامه
the keeping of a festival
نگهداری عید
tenability
قابلیت نگهداری
account
نگهداری حسابها
upkeep
نگهداری کردن
tend
نگهداری کردن از
retentivity
قدرت نگهداری
custody of goods
حفافت یا نگهداری کالا
remote servicing
نگهداری از راه دور
remote maintenance
نگهداری از راه دور
depositery
محل نگهداری سپرده
maintenance work
کار تعمیر و نگهداری
entertainable
قابل پذیرائی و یا نگهداری
power of reservation
حق نگهداری وذخیره کردن
software maintenance
نگهداری نرم افزار
schedule maintenance
نگهداری زمانبندی شده
maintenance routine
روال تعمیر و نگهداری
to bear up
نا امیدنشدن نگهداری کردن
gurantee period
دوره نگهداری تاسیسات
membrane curing
نگهداری غشایی بتن
hold something back
<idiom>
نگهداری اطلاعات از کسی
moist curing
نگهداری مرطوب بتن
keep time
<idiom>
نگهداری میزان و وزن
poor law
قانون نگهداری از تهیدستان
system maintenance
تامین و نگهداری سیستم
baby farm
محل نگهداری کودکان
ammunition depot
محل نگهداری مهمات
gasholder
محل نگهداری بنزین
bestride
نگهداری ودفاع کردن از
maintenance
نگهداری از تاسیسات یاساختمان
support
تایید کردن نگهداری
mewed
دراصطبل نگهداری کردن
mew
دراصطبل نگهداری کردن
managements
اجرا و نگهداری شبکه
management
اجرا و نگهداری شبکه
mewing
دراصطبل نگهداری کردن
gasholders
محل نگهداری بنزین
upkeep
هزینه نگهداری وتعمیر
upkeep
هزینه نگهداری و تعمیر
customer
نگهداری و تعمیر یک وسیله مشتری
customers
نگهداری و تعمیر یک وسیله مشتری
carry over
<idiom>
برای بعد نگهداری کردن
confessio
[محل نگهداری جسد شهید]
maintenance shop
کارگاه تعمیر و نگهداری تعمیرگاه
warren
محل نگهداری حیوانات وحشی
bee-keepers
متصدی نگهداری از زنبور عسل
preventive
ماده نگهدارنده وسایل نگهداری
patronizes
نگهداری کردن مشتری شدن
bee-keeper
متصدی نگهداری از زنبور عسل
administrators
تنظیم و نگهداری شبکه دارد
tape library
اتاق مخصوص نگهداری نوار
stickboy
متصدی نگهداری چوبهای هاکی
patronised
نگهداری کردن مشتری شدن
administrator
تنظیم و نگهداری شبکه دارد
patronises
نگهداری کردن مشتری شدن
to have custody of
نگهداری یا امانت داری کردن از
patronize
نگهداری کردن مشتری شدن
patronized
نگهداری کردن مشتری شدن
warrens
محل نگهداری حیوانات وحشی
hold at disposal
در اختیار دیگری نگهداری کردن
to safeguard
[against]
نگهداری کردن
[علیه]
[در برابر]
fit call
رده یکم تعمیر و نگهداری
remote maintenance
تعمیر و نگهداری از راه دور
remote servicing
تعمیر و نگهداری از راه دور
serviced
بررسی یا تعمیر یا نگهداری سیستم
service
بررسی یا تعمیر یا نگهداری سیستم
columbarium
جای نگهداری خاکستر مردگان
administrative crypto account
نگهداری اسناد و مدارک محرمانه
white paternoster
دعای نگهداری ازشر روح پلید
conservancy
نگهداری جنگلهاوشیلات ومنابع طبیعی دیگر
sacrist
متصدی نگهداری فروف مقدسه کلیسا
bonded store
انباری که کالاهای وارداتی در ان نگهداری میشود
three
سیستم نگهداری و مدیریت اقلام دریایی
threes
سیستم نگهداری و مدیریت اقلام دریایی
spoin bank
محل نگهداری وسایل مازاد بر احتیاج
cost of maintenance
هزینه نگهداری و ترمیم نفقه و خرجی
apicultural
مربوط به پرورش و نگهداری زنبور عسل
lay up
<idiom>
گذاشتن درگاراژ یا محل نگهداری قایق
bone-house
[جایی برای نگهداری استخوان مردگان]
gross negligence
تقصیر در نگهداری مال تعدی و تفریط
keep in trust
به عنوان امانت نگهداری کردن چیزی
buffer
کل حروفی که قابل نگهداری در بافر هستند
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com