Dictiornary-Farsi | نگهداری غشایی بتن | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (10 milliseconds)

English	Persian
membrane curing	نگهداری غشایی بتن


Other Matches

corrective maintenance	نگهداری همراه با تعمیروسیله نگهداری تعمیراتی ورفع عیب
velar	غشایی
membran	غشایی
membranous	غشایی
dermal	غشایی
zonary	غشایی
zonal	غشایی
cortical	غشایی قشری
zonation	ساختمان غشایی
involucre	پوشش غشایی
film resistor	مقاومت غشایی
septum	درپوش غشایی
membrance electrode	الکترود غشایی
maintenance	تعمیر و نگهداری نگهداری وسایل
liquid membrance electrode	الکترود مایع غشایی
gas sensing membrance electrode	الکترود غشایی گاز حس کن
septum	درپوش غشایی خودبند
membrance keyboard	صفحه کلید غشایی
glass membrance electrode	الکترود شیشه غشایی
thick film circuit	مدار غشایی ضخیم
thin film circuit	مدار غشایی نازک
thin film memory	حافظه غشایی نازک
frenum	چین غشایی لگام
membranaceous	دارای غشاء پرده پرده غشایی
conservation	نگهداری
maintenance	نگهداری
custody	نگهداری
detention	نگهداری
internment	نگهداری
detainer	نگهداری
guarding subsidy	حق نگهداری
upkeep	نگهداری
landing, storage, delivery	نگهداری
holding	نگهداری
detentions	نگهداری
storage	نگهداری
retention	نگهداری
retinue	نگهداری
sustenance	نگهداری
guardianship	نگهداری
retinues	نگهداری
preservation	نگهداری
protection	نگهداری
keeping	نگهداری
sustention	نگهداری
safe guard	نگهداری
safe keeping	نگهداری
sustentation	نگهداری
category	طبقه نگهداری
tenure	نگهداری اشغال
deffered maintenance	نگهداری مخصوص
manage	نگهداری کردن
depot maintenance	نگهداری امادگاهی
depot maintenance	نگهداری دپویی
categories of maintenance	انواع نگهداری
maintain	نگهداری کردن
interludes	نگهداری مقدماتی
energy preservation	نگهداری انرژی
interlude	نگهداری مقدماتی
maintenance cost	هزینه نگهداری
care of supplies	نگهداری اماد
categories of maintenance	طبقات نگهداری
keep track of <idiom>	نگهداری یاداشت
field capacity	فرفیت نگهداری
maintenance status	وضعیت نگهداری
maintenance support	پشتیبانی نگهداری
to maintain a road	نگهداری کردن
the keeping of a festival	نگهداری عید
maintrain	نگهداری کردن
tenability	قابلیت نگهداری
program maintenance	نگهداری برنامه
organizational maintenance	نگهداری سازمانی
preventive maintenance	نگهداری حفافتی
preventive maintenance	نگهداری پیشگیری
retentivity	قدرت نگهداری
preventive maintenance	نگهداری پیشگیرانه
maintenance period	دوره نگهداری
maintenance functions	کارکردهای نگهداری
maintenance cost	ارزش نگهداری
field maintenance	نگهداری صحرایی
field maintenance	نگهداری در صحرا
warehousing	نگهداری در انبار
granfather file	نگهداری می شوند
holding capacity	فرفیت نگهداری
holding costs	مخارج نگهداری
holding time	زمان نگهداری
to take keep	نگهداری کردن
levels of maintenance	ردههای نگهداری
to maintain one's family	نگهداری کردن
record keeping	نگهداری سوابق
conserving	نگهداری کردن
maintains	نگهداری کردن
hold	ایست نگهداری
holds	ایست نگهداری
maintenance	نگهداری و تعمیر
maintenance	تعمیر و نگهداری
keeps	نگهداری کردن
tend	نگهداری کردن از
tended	نگهداری کردن از
tending	نگهداری کردن از
LSD	نگهداری تحویل
cared	نگهداری موافبت
maintain	نگهداری کردن
maintained	نگهداری کردن
cares	نگهداری موافبت
maturing	نگهداری بتن
care	نگهداری موافبت
keep	نگهداری کردن
restraint	نگهداری خودداری
restraints	نگهداری خودداری
safeguard	نگهداری کردن
safeguarded	نگهداری کردن
upkeep	نگهداری کردن
conserves	نگهداری کردن
conserved	نگهداری کردن
conserve	نگهداری کردن
tends	نگهداری کردن از
account	نگهداری حسابها
safeguarding	نگهداری کردن
safeguards	نگهداری کردن
support	نگهداری کردن
upkeep	هزینه نگهداری و تعمیر
gurantee period	دوره نگهداری تاسیسات
system maintenance	تامین و نگهداری سیستم
moist curing	نگهداری مرطوب بتن
upkeep	هزینه نگهداری وتعمیر
custody of goods	حفافت یا نگهداری کالا
poor law	قانون نگهداری از تهیدستان
maintenance routine	روال تعمیر و نگهداری
mewing	دراصطبل نگهداری کردن
software maintenance	نگهداری نرم افزار
depositery	محل نگهداری سپرده
power of reservation	حق نگهداری وذخیره کردن
mewed	دراصطبل نگهداری کردن
support	تایید کردن نگهداری
mew	دراصطبل نگهداری کردن
entertainable	قابل پذیرائی و یا نگهداری
maintenance	نگهداری از تاسیسات یاساختمان
schedule maintenance	نگهداری زمانبندی شده
bestride	نگهداری ودفاع کردن از
baby farm	محل نگهداری کودکان
ammunition depot	محل نگهداری مهمات
remote servicing	نگهداری از راه دور
remote maintenance	نگهداری از راه دور
hold something back <idiom>	نگهداری اطلاعات از کسی
managements	اجرا و نگهداری شبکه
management	اجرا و نگهداری شبکه
keep time <idiom>	نگهداری میزان و وزن
gasholders	محل نگهداری بنزین
maintenance work	کار تعمیر و نگهداری
to bear up	نا امیدنشدن نگهداری کردن
gasholder	محل نگهداری بنزین
serviced	بررسی یا تعمیر یا نگهداری سیستم
maintenance shop	کارگاه تعمیر و نگهداری تعمیرگاه
remote maintenance	تعمیر و نگهداری از راه دور
remote servicing	تعمیر و نگهداری از راه دور
to safeguard [against]	نگهداری کردن [علیه] [در برابر]
customers	نگهداری و تعمیر یک وسیله مشتری
tape library	اتاق مخصوص نگهداری نوار
to have custody of	نگهداری یا امانت داری کردن از
bee-keeper	متصدی نگهداری از زنبور عسل
bee-keepers	متصدی نگهداری از زنبور عسل
stickboy	متصدی نگهداری چوبهای هاکی
carry over <idiom>	برای بعد نگهداری کردن
confessio	[محل نگهداری جسد شهید]
service	بررسی یا تعمیر یا نگهداری سیستم
customer	نگهداری و تعمیر یک وسیله مشتری
patronizes	نگهداری کردن مشتری شدن
accountable supply distribution activity	سازمان نگهداری سوابق امادی
columbarium	جای نگهداری خاکستر مردگان
administrator	تنظیم و نگهداری شبکه دارد
accountable depot	مرکز نگهداری سوابق حسابداری
administrators	تنظیم و نگهداری شبکه دارد
patronised	نگهداری کردن مشتری شدن
patronized	نگهداری کردن مشتری شدن
warrens	محل نگهداری حیوانات وحشی
warren	محل نگهداری حیوانات وحشی
patronize	نگهداری کردن مشتری شدن
patronises	نگهداری کردن مشتری شدن
fit call	رده یکم تعمیر و نگهداری
administrative crypto account	نگهداری اسناد و مدارک محرمانه
preventive	ماده نگهدارنده وسایل نگهداری
hold at disposal	در اختیار دیگری نگهداری کردن
three	سیستم نگهداری و مدیریت اقلام دریایی
magazine area	محل نگهداری مواد منفجره یامهمات
white paternoster	دعای نگهداری ازشر روح پلید
conservancy	نگهداری جنگلهاوشیلات ومنابع طبیعی دیگر
cost of maintenance	هزینه نگهداری و ترمیم نفقه و خرجی
keep in trust	به عنوان امانت نگهداری کردن چیزی
buffer	کل حروفی که قابل نگهداری در بافر هستند
spoin bank	محل نگهداری وسایل مازاد بر احتیاج
gross negligence	تقصیر در نگهداری مال تعدی و تفریط
sacrist	متصدی نگهداری فروف مقدسه کلیسا
file maintenaee	اصلاح و نگهداری پرونده پشتیبانی فایل
threes	سیستم نگهداری و مدیریت اقلام دریایی
for keeps	برای نگهداری همیشگی بعنوان یادگار
bone-house	[جایی برای نگهداری استخوان مردگان]
bonded store	انباری که کالاهای وارداتی در ان نگهداری میشود
lay up <idiom>	گذاشتن درگاراژ یا محل نگهداری قایق
maintenance float	شارژ انباراضافی وسایل نگهداری اضافی