English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 255 (42 milliseconds)
English Persian
tend نگهداری کردن از
tended نگهداری کردن از
tending نگهداری کردن از
tends نگهداری کردن از
Search result with all words
ward نگهداری کردن توجه کردن
wards نگهداری کردن توجه کردن
safeguard نگهداری کردن
safeguarded نگهداری کردن
safeguarding نگهداری کردن
safeguards نگهداری کردن
support نگهداری کردن
support تایید کردن نگهداری
mew دراصطبل نگهداری کردن
mewed دراصطبل نگهداری کردن
mewing دراصطبل نگهداری کردن
upkeep نگهداری کردن
protect نیکداشت کردن نگهداری کردن
protecting نیکداشت کردن نگهداری کردن
protects نیکداشت کردن نگهداری کردن
maintain نگهداری کردن
maintained نگهداری کردن
maintains نگهداری کردن
keep نگهداری کردن
keeps نگهداری کردن
patronised نگهداری کردن مشتری شدن
patronises نگهداری کردن مشتری شدن
patronize نگهداری کردن مشتری شدن
patronized نگهداری کردن مشتری شدن
patronizes نگهداری کردن مشتری شدن
conserve نگهداری کردن
conserved نگهداری کردن
conserves نگهداری کردن
conserving نگهداری کردن
mind نگهداری کردن رسیدگی کردن به
minding نگهداری کردن رسیدگی کردن به
minds نگهداری کردن رسیدگی کردن به
bestride نگهداری ودفاع کردن از
cryptocustodian مسئول نگهداری یا کار کردن یا انهدام وسایل رمز
deletion روشی برای دوباره ایجاد کردن فایلهای حذف شده وقتی فایلی حذف میشود سکتورهای دیسک نگهداری می شوند چون ممکن است حذف با اشتباه صورت گرفته باشد
hold at disposal در اختیار دیگری نگهداری کردن
keep in trust به عنوان امانت نگهداری کردن چیزی
maintrain نگهداری کردن
power of reservation حق نگهداری وذخیره کردن
streaming tape drive دستگاهی که یک کارتریج نوارپیوسته را نگهداری کردن واساسا" به عنوان پشتیبان گردانندههای دیسک سخت بکار می رود
to bear up نا امیدنشدن نگهداری کردن
to have custody of نگهداری یا امانت داری کردن از
to maintain a road نگهداری کردن
to maintain one's family نگهداری کردن
to take keep نگهداری کردن
carry over <idiom> برای بعد نگهداری کردن
lay up <idiom> ذخیره کردن ،نگهداری برای آینده
stair rod گیره فرش [از این گیره های برنزی جهت نگهداری فرش های کناره در پله ها و یا آویزان کردن فرش استفاده می کنند.]
to safeguard [against] نگهداری کردن [علیه] [در برابر]
maintain نگهداری کردن
manage نگهداری کردن
Other Matches
corrective maintenance نگهداری همراه با تعمیروسیله نگهداری تعمیراتی ورفع عیب
maintenance تعمیر و نگهداری نگهداری وسایل
guarding subsidy حق نگهداری
detention نگهداری
storage نگهداری
holding نگهداری
detainer نگهداری
detentions نگهداری
maintenance نگهداری
sustention نگهداری
internment نگهداری
upkeep نگهداری
landing, storage, delivery نگهداری
sustenance نگهداری
guardianship نگهداری
protection نگهداری
keeping نگهداری
custody نگهداری
conservation نگهداری
retinue نگهداری
sustentation نگهداری
retinues نگهداری
preservation نگهداری
safe keeping نگهداری
retention نگهداری
safe guard نگهداری
categories of maintenance انواع نگهداری
categories of maintenance طبقات نگهداری
preventive maintenance نگهداری پیشگیرانه
interlude نگهداری مقدماتی
program maintenance نگهداری برنامه
hold ایست نگهداری
care نگهداری موافبت
cared نگهداری موافبت
cares نگهداری موافبت
category طبقه نگهداری
retentivity قدرت نگهداری
interludes نگهداری مقدماتی
tenure نگهداری اشغال
field maintenance نگهداری در صحرا
levels of maintenance ردههای نگهداری
depot maintenance نگهداری دپویی
LSD نگهداری تحویل
record keeping نگهداری سوابق
tenability قابلیت نگهداری
depot maintenance نگهداری امادگاهی
keep track of <idiom> نگهداری یاداشت
restraints نگهداری خودداری
care of supplies نگهداری اماد
maturing نگهداری بتن
holds ایست نگهداری
field capacity فرفیت نگهداری
restraint نگهداری خودداری
field maintenance نگهداری صحرایی
the keeping of a festival نگهداری عید
deffered maintenance نگهداری مخصوص
maintenance period دوره نگهداری
warehousing نگهداری در انبار
energy preservation نگهداری انرژی
account نگهداری حسابها
granfather file نگهداری می شوند
holding time زمان نگهداری
holding costs مخارج نگهداری
holding capacity فرفیت نگهداری
maintenance cost هزینه نگهداری
maintenance cost ارزش نگهداری
maintenance تعمیر و نگهداری
maintenance functions کارکردهای نگهداری
preventive maintenance نگهداری پیشگیری
maintenance support پشتیبانی نگهداری
maintenance نگهداری و تعمیر
maintenance status وضعیت نگهداری
organizational maintenance نگهداری سازمانی
preventive maintenance نگهداری حفافتی
membrane curing نگهداری غشایی بتن
software maintenance نگهداری نرم افزار
gasholders محل نگهداری بنزین
gasholder محل نگهداری بنزین
management اجرا و نگهداری شبکه
managements اجرا و نگهداری شبکه
upkeep هزینه نگهداری و تعمیر
upkeep هزینه نگهداری وتعمیر
moist curing نگهداری مرطوب بتن
schedule maintenance نگهداری زمانبندی شده
keep time <idiom> نگهداری میزان و وزن
hold something back <idiom> نگهداری اطلاعات از کسی
depositery محل نگهداری سپرده
custody of goods حفافت یا نگهداری کالا
ammunition depot محل نگهداری مهمات
entertainable قابل پذیرائی و یا نگهداری
system maintenance تامین و نگهداری سیستم
maintenance routine روال تعمیر و نگهداری
baby farm محل نگهداری کودکان
gurantee period دوره نگهداری تاسیسات
poor law قانون نگهداری از تهیدستان
maintenance work کار تعمیر و نگهداری
remote servicing نگهداری از راه دور
remote maintenance نگهداری از راه دور
maintenance نگهداری از تاسیسات یاساختمان
stickboy متصدی نگهداری چوبهای هاکی
confessio [محل نگهداری جسد شهید]
administrators تنظیم و نگهداری شبکه دارد
warrens محل نگهداری حیوانات وحشی
accountable supply distribution activity سازمان نگهداری سوابق امادی
columbarium جای نگهداری خاکستر مردگان
bee-keeper متصدی نگهداری از زنبور عسل
fit call رده یکم تعمیر و نگهداری
customer نگهداری و تعمیر یک وسیله مشتری
accountable depot مرکز نگهداری سوابق حسابداری
administrator تنظیم و نگهداری شبکه دارد
tape library اتاق مخصوص نگهداری نوار
remote maintenance تعمیر و نگهداری از راه دور
administrative crypto account نگهداری اسناد و مدارک محرمانه
maintenance shop کارگاه تعمیر و نگهداری تعمیرگاه
warren محل نگهداری حیوانات وحشی
bee-keepers متصدی نگهداری از زنبور عسل
service بررسی یا تعمیر یا نگهداری سیستم
preventive ماده نگهدارنده وسایل نگهداری
remote servicing تعمیر و نگهداری از راه دور
serviced بررسی یا تعمیر یا نگهداری سیستم
customers نگهداری و تعمیر یک وسیله مشتری
lay up <idiom> گذاشتن درگاراژ یا محل نگهداری قایق
for keeps برای نگهداری همیشگی بعنوان یادگار
buffer کل حروفی که قابل نگهداری در بافر هستند
maintenance calibration تنظیمات مربوط به نگهداری تنظیم تعمیراتی
maintenance float شارژ انباراضافی وسایل نگهداری اضافی
three سیستم نگهداری و مدیریت اقلام دریایی
gross negligence تقصیر در نگهداری مال تعدی و تفریط
threes سیستم نگهداری و مدیریت اقلام دریایی
cost of maintenance هزینه نگهداری و ترمیم نفقه و خرجی
white paternoster دعای نگهداری ازشر روح پلید
conservancy نگهداری جنگلهاوشیلات ومنابع طبیعی دیگر
hand-held آنچه قابل نگهداری در دست است
bone-house [جایی برای نگهداری استخوان مردگان]
file maintenaee اصلاح و نگهداری پرونده پشتیبانی فایل
apicultural مربوط به پرورش و نگهداری زنبور عسل
bonded store انباری که کالاهای وارداتی در ان نگهداری میشود
magazine area محل نگهداری مواد منفجره یامهمات
sacrist متصدی نگهداری فروف مقدسه کلیسا
spoin bank محل نگهداری وسایل مازاد بر احتیاج
bonded goods کالاهایی که تحت کنترل گمرک نگهداری میشود
database ول اجرا نگهداری سیستم پایگاه داده ها است
maintenance window [زمان تعیین شده برای تعمیر و نگهداری]
housekeeping امور لازم برای نگهداری سیستم کامپیوتری
accountability ذیحسابی مسئولیت نگهداری سوابق پولی و مالی
service time window [زمان تعیین شده برای تعمیر و نگهداری]
databases ول اجرا نگهداری سیستم پایگاه داده ها است
vivary جای نگهداری حیوانات یا محل صید ماهی
DBA ول اجزا و نگهداری سیستم پایگاه داده ها است
deep cycling روشی برای نگهداری باطریهای نیکل- کادمیم
holdup بازگشت یا نگهداری یک مقدار یا خط ارتباطی یا بخشی از حافظه
fe فردمسئول نگهداری و تعمیرسخت افزار و نرم افزارکامپیوتر
archive کپی ای که در محیط ذخیره سازی نگهداری میشود.
cycle stock موجودی که جهت تولید در انبار نگهداری میشود
holding station محوطه نگهداری زخمیها وبیماران بطور موقت
reliquaries فرف مخصص نگهداری اثار مقدس یا باستانی
reliquary فرف مخصص نگهداری اثار مقدس یا باستانی
maternal school اموزشگاهی که درانجا مانند مادرازکودک نگهداری میشود
damp land pit curing نگهداری رطوبت بتن برای نمونههای ازمایشی درازمایشگاه
microprogram وسیله ذخیره سازی برای نگهداری ریز کامپیوتر
fog curing room اطاق نمداری که نمونههای بتن ازمایشی را در ان نگهداری میکنند
cassettes پوشش مقاوم برای نگهداری و محافظت نوار نغناطیسی
bit map ناحیهای در کامپیوتر که برای گرافیک نگهداری شده است
cassette پوشش مقاوم برای نگهداری و محافظت نوار نغناطیسی
administrators شخصی که مسول اجرا و نگهداری سیستم پایگاه داده ها است
reference فایل داده که طوری نگهداری میشود که قابل ارجاع باشد
topping lift طناب وصل به دکل برای نگهداری تیر اصلی افقی
oxygen bottle محفظهای برای نگهداری اکسیژن گازی تحت فشار زیاد
pontage مالیات یا عوارضی که برای مرمت و نگهداری پلها وصول میشود
references فایل داده که طوری نگهداری میشود که قابل ارجاع باشد
communication security custodian مسئول شمارش و تحویل و تحول و نگهداری وسایل تامین مخابراتی
watershed management کلیه عملیات مربوط به اصلاح و نگهداری و بهره برداری از انجیرها
administrator شخصی که مسول اجرا و نگهداری سیستم پایگاه داده ها است
pounding محل محصور برای نگهداری گله یا سایر اموال توقیف شده
multivolume file نوارمغناطیسی یا فلاپی دیسک جهت نگهداری ان میباشد پرونده چند حجمی
pounded محل محصور برای نگهداری گله یا سایر اموال توقیف شده
cinerarium [گلدان یا ظرف زیبا شبیه جعبه برای نگهداری خاکستر مردگان]
pound محل محصور برای نگهداری گله یا سایر اموال توقیف شده
CD جعبه پلاستیکی مسط ح که برای نگهداری دیسک فشرده به کار می رود
CDs جعبه پلاستیکی مسط ح که برای نگهداری دیسک فشرده به کار می رود
off screen buffer فضای RAM برای نگهداری تصویر پیش از نمایش آن روی صفحه
pounds محل محصور برای نگهداری گله یا سایر اموال توقیف شده
air-conditioned اتاقی که هوای آن توسط دستگاه conditioner Air خنک و خشک نگهداری میشود
custodian فرد یا سازمانی که مسئول نگهداری و تعمیر داده ذخیره روی فلاپی دیسک ها
custodians فرد یا سازمانی که مسئول نگهداری و تعمیر داده ذخیره روی فلاپی دیسک ها
braced گره فشاری که اجزاء دیگر ساختمان را نگهداری یابار انها را تحمل میکنند
brace گره فشاری که اجزاء دیگر ساختمان را نگهداری یابار انها را تحمل میکنند
Recycle Bin نشانهای روی صفحه نمایش ویندوزکه مانند محل نگهداری کاغذهای بیهوده است
electronic bulletin board یک سیستم کامپیوتری که لیستی از پیام های تلفن زده شده مردم را نگهداری میکند
storing حافظه یا بخشی از سیستم کامپیوتری که داده و برنامه برای استفادههای بعدی نگهداری می شوند
data integrety ثبات و کامل بودن دادهای که توسط یک سیستم کامپیوتری نگهداری میشود بی نقصی داده ها
fishnet نوعی تور که برای نگهداری یاکاشتن وسایل استتار در محل خود به کار می رود
archive فایلی که حاوی داده قدیمی است ولی برای مراجعه در آینده نگهداری میشود
record تعداد موضوعات دادههای مبوطه که در حافظه موقت نگهداری می شوند و اماده پردازش هستند
maintenance ابزار تشخیص نرم افزاری که مهندسان در حین عملیات نگهداری سیستم انجام می دهند
store حافظه یا بخشی از سیستم کامپیوتری که داده و برنامه برای استفادههای بعدی نگهداری می شوند
control unit قسمتی از یک کامپیوتر که عملکرد صحیح واحدهای اریتمتیک نگهداری و انتقال اطلاعات را کنترل میکند
areas بخشی از حافظه اصلی که داده ها را از فضای ذخیره سازی در خود نگهداری میکند تا پردازش شوند
area بخشی از حافظه اصلی که داده ها را از فضای ذخیره سازی در خود نگهداری میکند تا پردازش شوند
Q Channel یکی از هشت کانال اطلاعاتی که داده مشخص کننده شیار و زمان گردش مطلق را نگهداری میکند
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com