English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English Persian
unified command نیروهای متحد فرماندهی متحده یکانهای متحده متشکل از چندنیرو یا کشور
Other Matches
United Kingdom کشور متحده پادشاهی
united states ایالات متحده
the united kingdom سلطنت متحده
federal council مجلس متحده
federal government حکومت متحده
USA ارتش ایالات متحده
united arab republic جمهوری متحده عربی
federal authorities قدرت دولت متحده
united states attorney دادستان کل ایالات متحده
United States of America ایالات متحده امریکا
federal council مجلس دولت متحده
ole glory پرچم ایالات متحده
United Arab Emirates امارات متحده عربی
federal constitution قانون اساسی دولت متحده
USA مخفف ایالات متحده امریکا
armed services قسمتهای نیروهای مسلح یکانهای مسلح یکانهای نیروهای مسلح
stars and bars نخستین پرچم ایالات متحده امریکا
U.S.A.F مخفف نیروی هوایی ایالات متحده
statehood یکی از ایالتهای متحده شدن یا بودن
texas استان تکزاس درکشورهای متحده امریکا
Midwestern وابسته به ایالتهای میانی ایالت متحده
department of state وزارت خارجه ایالات متحده امریکا
north-eastern وابسته به شمال شرق ایالات متحده
sherman anti trust act قانون ضد تراست شرمن درایالات متحده امریکا
girl scouts عضو پیشاهنگان دختر ایالات متحده آمریکا
girl scout عضو پیشاهنگان دختر ایالات متحده آمریکا
republican party یکی از دوحزب بزرگ ایالات متحده امریکا
f.b.i یکی از ادارات وزارت دادگستری ایالات متحده
Central Intelligence Agency مرکز اداره اطلاعات [ایالات متحده آمریکا]
illinois استان >ایلی نویز< در ایالت متحده امریکا
The passenger was admitted into the USA. به مسافر اجازه ورود به ایالات متحده آمریکا را دادند.
Uncle Sam لقب دولت ایالات متحده امریکا عمو سام
The US government agencies dropped the ball in preventing the attack. سازمان های دولتی ایالات متحده در جلوگیری از حمله ناکام شدند .
blue laws قوانین سخت و محدود کنندهی پیوریتانها که بر شمال ایالات متحده حاکم بود
blue law قوانین سخت و محدود کنندهی پیوریتانها که بر شمال ایالات متحده حاکم بود
liberty party حزب مخالف سیستم برده داری که در سال 0481 در ایالات متحده امریکاتشکیل شد
national crime information center شبکه کامپیوتری FBI که مربوط به جرائم رخ داده درسراسر ایالات متحده امریکا میباشد
Indian summer هوای ارام و خشک و صافی که در اواخر پاییز در شمال ایالات متحده امریکامشاهده میشود
Indian summers هوای ارام و خشک و صافی که در اواخر پاییز در شمال ایالات متحده امریکامشاهده میشود
new deal روش سیاسی جدیدی که از دوران روزولت اعمال ان از طرف دولت ایالات متحده امریکا شروع شد
member banks در ایالات متحده کلیه بانکها براساس اساسنامه خود بایستی عضونظام فدرال رزرو در ایند
unified command فرماندهی متحد
Ivy League نام گروهی از دانشگاههای قدیمی و نامور بخش شرقی ایالات متحده که با هماتحادیهی ورزشی و غیره دارند
establishing authority فرماندهی نیروهای اب خاکی
unified یکپارچه فرماندهی متحد
We planned to do a cross-country trip in the US, but our parents ruled that out/vetoed it. ما برنامه ریختیم سفری سرتاسری در ایالات متحده بکنیم اما پدر و مادرمان جلویمان را گرفتند [مخالفت کردند ] .
peace force نیروهای حافظ صلح سازمان ملل متحد
federal reserve system ایالات متحده علیرغم تقسیم به ایالات مختلف دارای پشتوانه ارزی واحد است
democratic party یکی از دو حزب بزرگ سیاسی ایالات متحده امریکا که به صورت فعلیش از 8281 تاسیس شده لیکن از 7871 عملا" موجود بوده است
component forces نیروهای تشکیل دهنده یک یکان یکانهای تابعه قسمتهای تابعه یک عملیات مشترک
communications stallite corporation یک شرکت تحت مالکیت خصوصی است که امتیاز ان توسط کنگره ایالات متحده امریکا به منظور مخابره سیگنالهای صوتی وتلویزیونی و تصویری ماهواره صادر شده است
federal state دولت متحده یا دولت اتحادی
combined arms army ارتش مختلط ارتش متشکل از نیروهای مرکب
oversea command یکان خارج از کشور فرماندهی برون مرزی
point four چهارمین ماده از مواد اصلی نطق افتتاحیه ترومن رئیس جمهور امریکادر ژانویه 9491 در کنگره که در ان پیشنهاد شده بود که ایالات متحده امریکا به وسیله تامین کمکها و مساعدتهای فنی در کشورهای توسعه نیافته جهان
central treaty organization پاکستان وترکیه که ایالات متحده امریکانیز در ان نظارت دارد و درمانورهایش شرکت میکند .این سازمان به سال 9591تاسیس یافته و دو سازمان دفاعی دیگر غرب یعنی Natoو Seato را به هم متصل میکند
army forces نیروهای ارتشی یکانهای ارتشی
ibi Informatics of IntergovermentalBureauسازمانی متشکل از اعضای سازمان ملل UNESCO یانمایندگی سازمان ملل متحد
combined staff ستاد مختلط ستاد متشکل از پرسنل نظامی چند کشور در عملیات
supreme commander فرماندهی عالی ارتش فرماندهی کل قوا فرماندهی کل
barrier forces نیروهای مامور سد کردن راه دشمن نیروهای حفافت ازموانع
fire coordination line خط هماهنگی اتش هلی کوپترها و نیروهای هوابردو نیروهای الحاقی
reference position محل پاسگاه فرماندهی تاکتیکی دریایی موضع فرماندهی
assume در دست گرفتن فرماندهی تقبل کردن فرماندهی
command axis محورحرکت قرارگاه فرماندهی محور ارتباط فرماندهی
assumes در دست گرفتن فرماندهی تقبل کردن فرماندهی
military services نیروهای نظامی وابسته به نیروهای مسلح
resume command به دست گرفتن فرماندهی شروع فرماندهی
transient forces نیروهای در حال عبور یا نقل و انتقال نیروهای در حال توقف موقت در منطقه عملیات
assigned forces نیروهای مامور به نیروهای واگذارشده به
islands پل فرماندهی ناو هواپیمابر پل فرماندهی
island پل فرماندهی ناو هواپیمابر پل فرماندهی
second in command معاون فرماندهی جانشین فرماندهی
package forces نیروهای پیش بینی شده نیروهای برش داده شده ازقبل
republics حکومتی که در ان سمت رئیس کشور بالوراثه منتقل نمیشود و مدت ریاست کشور نیز غالب اوقات محدود است و انتخاب رئیس کشور از طریق مراجعه به اراء عمومی صورت می گیرد
republic حکومتی که در ان سمت رئیس کشور بالوراثه منتقل نمیشود و مدت ریاست کشور نیز غالب اوقات محدود است و انتخاب رئیس کشور از طریق مراجعه به اراء عمومی صورت می گیرد
direct command فرماندهی مستقیم فرماندهی بلاواسطه تیراندازی به روش فرمان مستقیم
demarkation line خط تقسیم نیروهای متخاصم خط مرز نیروهای متخاصم خط تحدید خط تحدید حدودنظامی طرفین
regional forces نیروهای چریکی منطقهای نیروهای جوانمردان منطقهای
blue commander فرمانده نیروهای خودی فرمانده نیروهای ابی
Burundi کشور بروندی در مرکز خاوری افریقا و شرق کشور زئیر
secession تجزیه جدایی یک قسمت از خاک کشور و خروج ان از حاکمیت کشور منفصل منه
extraditing مقصرین را پس دادن مجرمین مقیم کشور بیگانه رابه کشور اصلیشان تسلیم کردن
extradite مقصرین را پس دادن مجرمین مقیم کشور بیگانه رابه کشور اصلیشان تسلیم کردن
extradited مقصرین را پس دادن مجرمین مقیم کشور بیگانه رابه کشور اصلیشان تسلیم کردن
extradites مقصرین را پس دادن مجرمین مقیم کشور بیگانه رابه کشور اصلیشان تسلیم کردن
provincialism اعتقاد به لزوم عدم تمرکز دراداره کشور و تقسیم اختیارات و مسئولیتها بین ایالات ونواحی کشور
alert force نیروهای اماده باش نیروهای اماده
innocent passage مثل حالتی که دولتی قوای خود را جهت سوار کردن به کشتی از خاک کشور دیگری با رضایت ان کشور بدون حالت تهاجمی عبور دهد
specified command فرماندهی اختصاصی فرماندهی نیروی اختصاصی
combat , elements یکانهای رزمی
chopline خط حد یکانهای دریایی
corps troops یکانهای سپاه
covering troops یکانهای پوششی
subunits یکانهای وابسته
field commands یکانهای رزمی
tactical troops یکانهای تاکتیکی
subunits یکانهای جزء
special troops یکانهای مخصوص
individual units یکانهای مستقل
mountain troops یکانهای کوهستانی
letter of recall نامهای است که رئیس یک کشور به رئیس کشور دیگرنوشته و از او تقاضای مرخص کردن سفیری را که کارش در مملکت مرسل الیه پایان یافته میکند
advancing units یکانهای پیشروی کننده
combat support troops یکانهای پشتیبانی رزمی
practical system دستگاه یکانهای عملی
army troops یکانهای رده ارتش
covering troops یکانهای پوشش کننده
individual units یکانهای منفرد یا مجزا
inactive installation تاسیسات یا یکانهای بلااستفاده
force basis یکانهای مبنای هر قسمت
sea tail دنباله دریایی یکانهای هوارو
subordinated تحت امر یکانهای تابعه
subordinate تحت امر یکانهای تابعه
field commands یکانهای صحرایی فرماندهیهای رزمی
subordinates تحت امر یکانهای تابعه
subordinating تحت امر یکانهای تابعه
army troops عدههای ارتشی یکانهای نیروی زمینی
combined communication board هیئت ارتباطات ستاد یکانهای مرکب
special troops یکانهای مخصوصی که به لشگرمامور شده باشند
supply arms یکانهای تدارکاتی یا ادارات وقسمتهای امادی
supporting range شعاع عمل یکانهای پشتیبانی کننده
formant متشکل
organized متشکل
satellization زیر امرقراردادن یکانهای غیرمشابه ازنظر رستهای
army training and evaluation program برنامه اموزش و ارزیابی یکانهای نیروی زمینی
smoke screen پرده پوشش دودبرای استتار یکانهای خودی
mounting area منطقه سوار شدن یکانهای اب خاکی یا هوابرد
organizing متشکل کردن
organize متشکل کردن
organising متشکل کردن
organises متشکل کردن
organizes متشکل کردن
unaligned غیر متشکل
endarch متشکل در خارج
sea tail بنه دریایی یکانهای هواروکه با کشتی حمل میشود
overwatch مراقبت کردن پوشاندن حرکت یکانهای دیگربا اتش
nonaligned کشور غیر متعهد از نظرسیاسی کشور غیر وابسته
airlift command فرماندهی ترابری هوایی قسمت حمل و نقل هوایی فرماندهی حمل و نقل هوایی
reorganizes دوباره متشکل کردن
reorganising دوباره متشکل کردن
bitty متشکل از قطعات ریز
party دسته متشکل جمعیت
reorganises دوباره متشکل کردن
reorganizing دوباره متشکل کردن
reorganized دوباره متشکل کردن
reorganize دوباره متشکل کردن
gimmal متشکل ازقطعات مرتبط
reorganised دوباره متشکل کردن
garrison forces قوای پادگانی کلیه یکانهای مستقردر یک پایگاه یا منطقه یاتاسیسات
stanzaic متشکل از چند بند شعر
council of entent متشکل از جمهوریهای افریقایی داهومی
e c s c (european coal & steel commissio سازمان متشکل ازنمایندگان بلژیک
nation-states حکومت متشکل از یک قوم یا یک ملت
tetraspore گروهی متشکل ازچهار هاگ
nation state حکومت متشکل از یک قوم یا یک ملت
geodesic dome گنبد متشکل ازسطوح هندسی
nation-state حکومت متشکل از یک قوم یا یک ملت
lignocellulose مواد سلولزی متشکل بافتهای چوبی
diarchy سیستم حکومت متشکل از دو رکن مستقل
beam column framing ساختمان با قابهای متشکل ازتیر و ستون
nordic council شورای اسکاندیناوی مجمع متشکل ازنمایندگان دانمارک
craft union اتحادیه متشکل از متخصصین فن یاصنعت یا حرفه خاص
DNA double helix [یک ساختار دو رشته ایی متشکل از ۴ نوکلئوتید است. ]
recombinant موجود دارای صفات ارثی متشکل جدید
jo bolt نوعی پرچ با دندانههای داخلی متشکل از سه قسمت
technical observer بازرس یا نافر فنی کارخانه در یکانهای رزمی که نافربه طرز استفاده از وسیله میباشد
associated متحد
associate متحد
federate متحد
in league متحد
federated متحد
associates متحد
associating متحد
conjunct متحد
federates متحد
federating متحد
confederate متحد
confederates متحد
allied متحد
one متحد
unified متحد
married متحد
united متحد
corporate متحد
federal متحد
ones متحد
association for women in computing متشکل از افرادی که پردازش کامپیوتر علاقه مند هستند
bilateral infrastructure سازمان داخلی متشکل ازاعضای دو جانبه تشکیلات دوجانبه
strategies فن فرماندهی
strategy فن فرماندهی
leadership فرماندهی
wheelhouses پل فرماندهی
wheelhouse پل فرماندهی
commandership فرماندهی
commandantship فرماندهی
pilot house پل فرماندهی
bridges پل فرماندهی
command فرماندهی
executive branch فرماندهی
centre castle پل فرماندهی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com