Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
nato forces
نیروهای پیمان ناتو
Other Matches
NATO
مخفف ناتو سازمان پیمان اتلانتیک شمالی
seato forces
نیروهای کشورهای پیمان جنوب شرقی اسیا
barrier forces
نیروهای مامور سد کردن راه دشمن نیروهای حفافت ازموانع
fire coordination line
خط هماهنگی اتش هلی کوپترها و نیروهای هوابردو نیروهای الحاقی
military services
نیروهای نظامی وابسته به نیروهای مسلح
transient forces
نیروهای در حال عبور یا نقل و انتقال نیروهای در حال توقف موقت در منطقه عملیات
assigned forces
نیروهای مامور به نیروهای واگذارشده به
brucsels treaty organization
سازمان پیمان بروکسل پیمان دفاعی منعقده بین بلژیک و بریتانیا و فرانسه وهلند و لوکزامبورگ در 8491
package forces
نیروهای پیش بینی شده نیروهای برش داده شده ازقبل
North Atlantic Treaty Organization
ناتو
snafu
ناتو
smarter
ناتو
smartest
ناتو
smarting
ناتو
smarts
ناتو
smart
ناتو
smarted
ناتو
concordat
پیمان دولت با جماعت مذهبی پیمان رسمی میان دو فرقه مذهبی
demarkation line
خط تقسیم نیروهای متخاصم خط مرز نیروهای متخاصم خط تحدید خط تحدید حدودنظامی طرفین
blue commander
فرمانده نیروهای خودی فرمانده نیروهای ابی
regional forces
نیروهای چریکی منطقهای نیروهای جوانمردان منطقهای
alert force
نیروهای اماده باش نیروهای اماده
contract
پیمان مقاطعه عقد و پیمان بستن تعهد کردن مقاطعه کردن
armed services
قسمتهای نیروهای مسلح یکانهای مسلح یکانهای نیروهای مسلح
friendly forces
نیروهای خودی
enemy forces
نیروهای دشمن
forces of production
نیروهای تولید
frontalier
نیروهای مرزی
market forces
نیروهای بازار
naval forces
نیروهای دریایی
nuclear forces
نیروهای هستهای
opposing forces
نیروهای متخاصم
lateral forces
نیروهای عرضی
irregular forces
نیروهای نامنطم
political forces
نیروهای سیاسی
irregular forces
نیروهای چریکی
ground forces
نیروهای زمینی
garrison forces
نیروهای پادگانی
screening forces
نیروهای پاسیور
services
نیروهای سه گانه
armed forces
نیروهای مسلح
blue forces
نیروهای ابی
blue forces
نیروهای خودی
component forces
نیروهای مولفه
army of occupation
نیروهای اشغالی
army forces
نیروهای زمینی
battalions
نیروهای ارتشی
battalion
نیروهای ارتشی
services
نیروهای مسلح
differential forces
نیروهای دیفرانسیلی
combined forces
نیروهای مرکب
combat forces
نیروهای رزمی
irregular
نیروهای نامنطم
paramilitaries
نیروهای شبه نظامی
armed forces courier
پیک نیروهای مسلح
armed forces police
دژبان نیروهای مسلح
establishing authority
فرماندهی نیروهای اب خاکی
action
اشغال نیروهای جنگی
actions
اشغال نیروهای جنگی
assigned forces
نیروهای زیر امر
landing forces
نیروهای پیاده شونده
balance collective forces
نیروهای کلی متعادل
dipole dipole forces
نیروهای دو قطبی- دوقطبی
amphibious striking forces
نیروهای ضربتی اب خاکی
conventional forces
نیروهای رزمی معمولی
paramilitary
نیروهای شبه نظامی
fundamental interactions
نیروهای بنیادی
[فیزیک]
tactical reserve
نیروهای احتیاط تاکتیکی
restraining forces
نیروهای مهار کننده
reserve mobilization
بسیج نیروهای احتیاط
fundamental forces
نیروهای بنیادی
[فیزیک]
van der waals forces
نیروهای وان در والس
castrum
[کمپ نیروهای رومی]
opposing forces
نیروهای درگیر نبرد
special forces
نیروهای ویژه ضد چریک
[ارتشی ]
joint
مشترک بین نیروهای مسلح
residual force
نیروهای ته مانده یاباقیمانده در محل
establishing authority
مقام مسئول نیروهای اب خاکی
attack carrier striking forces
نیروهای ضربتی ناوهواپیمابر نیروی تک
contingencey forces
نیروهای مخصوص عملیات احتمالی
We were surrounded ( encircled ) by the enemy forces .
درمحاصره نیروهای دشمن بودیم
international date line
خط تقسیم نیروهای بین المللی
opposing
مخالف درگیر نبرد نیروهای متخاصم
operating force
نیروهای حاضر به کار نیروی فعال
counter vailing power
تقارن دو نیروی اقتصادی نیروهای متقارن
diffraction loading
منتجه نیروهای وارد بیک شیئی
armed forces
مجموع نیروهای زمینی وهوایی و دریایی
orange forces
علامت نیروهای دشمن درتمرینات جنگی
international peace force
نیروهای حافظ صلح سازمان ملل
joint exercise
تمرین مشترک بین نیروهای مسلح
sum of all external forces
حاصل جمع تمام نیروهای خارجی
m day force
نیروهای تشکیل شونده درهنگام بسیج
center of thrust
امتداد اثر برایند تمام نیروهای جلوبرنده
to rally scattered troops
جمع آوری کردن نیروهای نظامی پراکنده
joint servicing
دفتر خدمات و پشتیبانی مشترک از نیروهای مسلح
joint operations
عملیات مشترک مابین نیروهای مسلح ارتش
peace force
نیروهای حافظ صلح سازمان ملل متحد
peace keeping forces
نیروهای بازدارنده و حافظ صلح سازمان ملل
group dynamics
مطالعه عوامل و نیروهای موثر در یک گروه بشری
service element
عنصری از نیروهای مسلح که در عملیات شرکت دارد
monroe effect
اصل مونرو متمرکز کردن نیروهای انفجاری در یک مسیر
warned protected
قابلیت حفافت نیروهای خودی در مقابل انفجار اتمی
treaties
پیمان
allegiant
هم پیمان
lague
پیمان
obstriction
پیمان
treaty
پیمان
troth
پیمان
deed of covenant
پیمان
in league
هم پیمان
compaction
پیمان
convenant
پیمان
avowing
پیمان
avow
پیمان
allied
هم پیمان
promises
پیمان
promise
پیمان
covenant
پیمان
avows
پیمان
federate
هم پیمان
confederates
هم پیمان
confederate
هم پیمان
leagues
پیمان
league
پیمان
federating
هم پیمان
federates
هم پیمان
federated
هم پیمان
vows
پیمان
contract
پیمان
covenants
پیمان
testaments
پیمان
testament
پیمان
compact
پیمان
vowing
پیمان
vowed
پیمان
vow
پیمان
compacts
پیمان
compacting
پیمان
compacted
پیمان
hand
پیمان
handing
پیمان
oaths
پیمان
agreement
پیمان
ally
هم پیمان
allying
هم پیمان
agreements
پیمان
pact
پیمان
pacts
پیمان
oath
پیمان
acted
پیمان
act
پیمان
national infrastructure
سازمان بندی داخلی نیروهای هر ملت در عملیات چند ملیتی
warned exposed
قابلیت اسیب پذیری نیروهای خودی نسبت به انفجار اتمی
national component
هر کدام از نیروهای مسلح مربوط به هر ملت در عملیات چند کشوری
jan grid
سیستم مختصات مشترک نقشههای مورد استفاده نیروهای سه گانه
contractor
پیمان کار
renewal of the convention
تجدید پیمان
contractors
پیمان کار
reneger
پیمان شکن
treason
پیمان شکنی
perjured
پیمان شکن
peace pact
پیمان صلح
perfidiousness
پیمان شکنی
covenants
پیمان بستن
affiance
پیمان ازدواج
purchase notice agreements
پیمان خرید
perfidy
پیمان شکنی
to give ones faith
پیمان دادن
to pawn one's word
پیمان بستن
abjuration
پیمان شکنی
compacted
پیمان معاهده
compacting
پیمان معاهده
contract
: پیمان بستن
contract
کنترات پیمان .
covenant
پیمان بستن
accords
مصالحه پیمان
compact
پیمان معاهده
abjurer or abjuror
پیمان شکن
compacts
پیمان معاهده
tripartite pact
پیمان سه جانبه
concord
یکجوری پیمان
violaor
پیمان شکن
warlock
پیمان شکن
accord
مصالحه پیمان
accorded
مصالحه پیمان
warsaw treaty
پیمان ورشو
written contract
پیمان نامه
faiths
دین پیمان
faith
دین پیمان
nonaligned
ناهم پیمان
locarno treaty
پیمان لوکارنو
conspiring
هم پیمان شدن
conspires
هم پیمان شدن
conspired
هم پیمان شدن
conspire
هم پیمان شدن
handfast
پیمان عروسی
dunkrik treaty
پیمان دونکرک
perfidious
پیمان شکن
allied
کشورهای هم پیمان
violation
پیمان شکنی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com