Dictiornary-Farsi | نیروگاه فشار ضعیف | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 202 (11 milliseconds)

English	Persian
low voltage power station	نیروگاه فشار ضعیف


Search result with all words

low head plant	نیروگاه ابی فشار ضعیف تاسیسات فشار ضعیف
Other Matches

low voltage distribution system	شبکه پخش فشار ضعیف تاسیسات پخش فشار ضعیف
high voltage plant	نیروگاه فشار قوی
high tension power plant	نیروگاه فشار قوی
low tension	فشار ضعیف
low voltage line	خط فشار ضعیف
low voltage	فشار ضعیف
low potential	فشار ضعیف
low pressure boiler	دیگ فشار ضعیف
low voltage engineering	تکنیک فشار ضعیف
low pressure turbine	توربین فشار ضعیف
low voltage distribution	پخش فشار ضعیف
low pressure plasma	پلاسمای فشار ضعیف
low voltage projection lamp	لامپ فشار ضعیف
low voltage lamp	لامپ فشار ضعیف
low pressure lamp	لامپ فشار ضعیف
low pressure discharge	تخلیه ی فشار ضعیف
low pressure casing	محفظه ی فشار ضعیف
low voltage engineering	مهندسی فشار ضعیف
low voltage fuse	فیوز فشار ضعیف
low voltage heating	گرمایش فشار ضعیف
low voltage voltmeter	ولتمتر فشار ضعیف
low voltage transformer	ترانسفورماتور فشار ضعیف
low voltage system	سیستم فشار ضعیف
low voltage switch	کلید فشار ضعیف
low voltage supply	منبع فشار ضعیف
low voltage side	سمت فشار ضعیف
low voltage relay	رله فشار ضعیف
low voltage current	جریان فشار ضعیف
low voltage operation	کاردر فشار ضعیف
low voltage network	شبکه ی فشار ضعیف
low voltage installation	تاسیسات فشار ضعیف
low voltage insulator	ایزولاتور فشار ضعیف
low voltage plant	تاسیسات فشار ضعیف
low tension battery	باتری فشار ضعیف رادیو
low tension winding	سیم پیچ فشار ضعیف
low voltage arc	قوس نوری فشار ضعیف
low voltage operation	فرایند کار فشار ضعیف
p	سیم پیچ فشار ضعیف
low voltage supply system	سیستم تغذیه فشار ضعیف
low pressure mercury lamp	لامپ فشار ضعیف جیوهای
low voltage wiring	سیم کشی فشار ضعیف
low voltage winding	سیم پیچی فشار ضعیف
low voltage system	شبکه ی فشار ضعیف تاسیسات فشارضعیف
hypotension	فشار خیلی ضعیف وغیرعادی رگها
low tension	دارای فشار ضعیف دارای ولتاژکم
softie	پسر ضعیف وزن نما ادم ضعیف وسست عنصر
softy	پسر ضعیف وزن نما ادم ضعیف وسست عنصر
softies	پسر ضعیف وزن نما ادم ضعیف وسست عنصر
palls	ضعیف شدن ضعیف کردن
pall	ضعیف شدن ضعیف کردن
palled	ضعیف شدن ضعیف کردن
palling	ضعیف شدن ضعیف کردن
generating plant	نیروگاه
power plant	نیروگاه
energy plant	نیروگاه
electric plant	نیروگاه
power plants	نیروگاه
power station	نیروگاه
power stations	نیروگاه
powerhouse	نیروگاه
powerhouses	نیروگاه
nukes	نیروگاه اتمی
power plant	نیروگاه برق
power plants	نیروگاه برق
central station	نیروگاه مرکزی
nuking	نیروگاه اتمی
nuke	نیروگاه اتمی
nuked	نیروگاه اتمی
nuclear power station	نیروگاه هستهای
isolated electric plant	نیروگاه روستایی
nuclear power plant	نیروگاه هسته ای
atomic power station [plant]	نیروگاه هسته ای
nuclear power station	نیروگاه هسته ای
hydroelectric station	نیروگاه ابی
power plants	نیروگاه موتور مولدنیرو
generating station	پست نیرو نیروگاه
power plant	نیروگاه موتور مولدنیرو
cabin pressure	فشار مطلق داخل هواپیما اختلاف فشار بین کابین واتمسفر پیرامون
weak constitution	بنیه ضعیف ضعف بنیه مزاج ضعیف
after bay	[مجرائی که آب را از نیروگاه تخلیه میکند.]
pressurized cabin	اطاق فشار هوای هواپیما کابین فشار
compensating relief valve	شیر رها کننده فشار با شیرترمواستاتیک برای کاهش فشار تنظیم شده هنگامیکه روغن داغ است
pitot static system	سیستم نشان دهندهای که باترکیبی از فشار محلی تغذیه میشود اختلاف این دو فشار باسرعت نسبی فاهری متناسب است
pore pressure	فشارمنفذی فشار اب منفذی فشار خنثی
cabin pressurization safety valve	شیری مرکب از شیر خلاص فشار و خلاء و شیر تخلیه برای جلوگیری از افزایش بیش از حد فشار داخل کابین
compressor pressure ratio	نسبت فشار سیال بعد ازکمپرسوز یا در خروجی ان به فشار سیال قبل از ورودیا در ورودی ان
isopiestic	دارای فشار یکسان خط هم فشار
piezoelectric	ویژگی برخی کریستالها که به هنگام اعمال ولتاژ به انهاتحت فشار قرار می گیرند یابه هنگام قرار گرفتن درمعرض فشار مکانیکی یک ولتاژ تولید می کنند
energy absorber	مکانیسم ضربه گیری مکانیسم دفع فشار حرکت دستگاه دفع فشار
high voltage transformer	ترانسفورماتور فشار قوی مبدل فشار قوی
impluse level	سطح فشار ضربهای استحکام فشار ضربهای
pitot pressure	فشار وارد به انتن فشارسنج هواپیما یا ناو فشار انتن فشارسنج
clear one's ears	متعادل کردن فشار نسبت به پرده گوشها هنگام شیرجه فشار متعادل در طرفین هنگام شیرجه در اب
faintest	ضعیف
faints	ضعیف
fainter	ضعیف
sappy	ضعیف
infirm	ضعیف
slender	ضعیف
weakest	ضعیف
defective	ضعیف
weak	ضعیف
faintish	ضعیف
pusillanimous	ضعیف
faint	ضعیف
feeblish	ضعیف
fainted	ضعیف
languid	ضعیف
weakling	ضعیف
weaklings	ضعیف
slacks	ضعیف
wonky	ضعیف
soft	ضعیف
softer	ضعیف
languorous	ضعیف
langorous	ضعیف
softest	ضعیف
lean	ضعیف
leaned	ضعیف
leans	ضعیف
puny	ضعیف
asthenic	ضعیف
anile	ضعیف
anemic	ضعیف
slackest	ضعیف
slack	ضعیف
weakly	ضعیف
amateur	ضعیف
amateurs	ضعیف
swipes	ضعیف
defenceless	ضعیف
adynamic	ضعیف
weaker	ضعیف
weaknesses	ضعیف
fragile	ضعیف
poverty-stricken	ضعیف
poverty stricken	ضعیف
poorest	ضعیف
poorer	ضعیف
poor	ضعیف
lowered	ضعیف کردن
gleam	نور ضعیف
gleaming	نور ضعیف
gleams	نور ضعیف
imbecile	ضعیف العقل
imbeciles	ضعیف العقل
lower	ضعیف کردن
sap	ضعیف کردن
die down <idiom>	ضعیف تر شدن
lowering	ضعیف کردن
lowers	ضعیف کردن
water down <idiom>	ضعیف شدن
victims	حریف ضعیف
victim	حریف ضعیف
dub	بازیگر ضعیف
dubbed	بازیگر ضعیف
dubs	بازیگر ضعیف
weak currency	پول ضعیف
poorish	نسبتا ضعیف
low	پایین ضعیف
sapped	ضعیف کردن
saps	ضعیف کردن
unnerve	ضعیف کردن
poor lime	اهک ضعیف
puisne	ضعیف نارسا
weaken	ضعیف شدن
weakened	ضعیف شدن
soft money	پول ضعیف
weakens	ضعیف شدن
fray	ضعیف کردن
frayed	ضعیف کردن
frays	ضعیف کردن
glimmers	روشنایی ضعیف
glimmered	روشنایی ضعیف
shakier	سست ضعیف
shakiest	سست ضعیف
unnerved	ضعیف کردن
unnerves	ضعیف کردن
unnerving	ضعیف کردن
rickety	سست ضعیف
attenuate	ضعیف کردن
attenuated	ضعیف کردن
shaky	سست ضعیف
attenuates	ضعیف کردن
attenuating	ضعیف کردن
glimmer	روشنایی ضعیف
enfeeble	ضعیف کردن
low current	جریان ضعیف
weak current	جریان ضعیف
low field	میدان ضعیف
low level signal	سیگنال ضعیف
weakhearted	ضعیف النفس
weak tradition	حدیث ضعیف
banjo hitter	توپزن ضعیف
weak point	نقطه ضعیف
loose coupling	جفتگری ضعیف
cachectic	ضعیف البنیه
light current	جریان ضعیف
feeblish	ضعیف نما
hen hearted	ضعیف القلب