Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (12 milliseconds)
English
Persian
task force
نیروی اجرای عملیات
task forces
نیروی اجرای عملیات
Other Matches
time resolution
جزییات زمان اجرای عملیات نشان دادن جزییات اجرای زمانی عملیات
farmgate type operations
رهبری اموزش و عملیات نیروی هوایی یک کشور تامرحله عملیات جنگی
concept of operations
روش اجرای عملیات
task element
عنصر اجرای عملیات
components
اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
component
اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
launches
اجرای حمله شروع عملیات
launched
اجرای حمله شروع عملیات
operators
ترتیب اجرای عملیات ریاضی
task element
قسمت مامور اجرای عملیات
launch
اجرای حمله شروع عملیات
precedence
ترتیب اجرای عملیات ریاضی
operator
ترتیب اجرای عملیات ریاضی
launching
اجرای حمله شروع عملیات
army operations center
مرکز عملیات نیروی زمینی مرکز عملیات ارتش
interdict
ممانعت کردن اجرای عملیات ممانعتی
task fleet
ناوگان مامور اجرای عملیات یا ماموریت
task group
ناو گروه مامور اجرای عملیات
e hour
وقت مخصوص اجرای عملیات ستادی
delay position
موضع مخصوص اجرای عملیات تاخیری
aircraft turn around
اماده کردن هواپیما برای پرواز یا اجرای عملیات
force rendezvous
نقطه الحاق هواپیماها یاکشتیها برای اجرای عملیات
theater army
نیروی زمینی صحنه عملیات
army in the field
نیروی زمینی درصحنه عملیات
cycle
تمام مراحل لازم برای اجرای یک فرآیند یا عملیات روی داده
cycled
تمام مراحل لازم برای اجرای یک فرآیند یا عملیات روی داده
duplication check
بررسی ای که لازمه اش یکسان بودن نتایج دو اجرای مستقل یک عملیات میباشد
cycles
تمام مراحل لازم برای اجرای یک فرآیند یا عملیات روی داده
air force component
نیروی هوایی شرکت کننده در عملیات
army personnel system
سیستم عملیات پرسنلی نیروی زمینی
army personnel center
مرکز عملیات پرسنلی نیروی زمینی
service component
نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات
processes
برنامهای که زمان اجرای دستورات آن در CPU بیشتر از عملیات ورودی و خروجی است
process
برنامهای که زمان اجرای دستورات آن در CPU بیشتر از عملیات ورودی و خروجی است
component change order
دستورالعمل تغییر یک نیروی شرکت کننده در عملیات
hand
سیستم جاری که عملوند عملیات را با اجرای دستورات از طریق صفحه کلید کنترل میکند
handing
سیستم جاری که عملوند عملیات را با اجرای دستورات از طریق صفحه کلید کنترل میکند
chief army censor
افسر نافر فرماندهی عملیات مشترک نیروی زمینی
navy component
نیروی دریایی شرکت کننده درعملیات مشترک یا صحنه عملیات
air force component
نیروی هوایی شرکت کننده درعملیات مشترک یا صحنه عملیات
naval landing party
تیم اب خاکی نیروی دریایی تیم اماده کردن ساحل برای عملیات اب خاکی
chaining
اجرای یک برنامه خیلی بزرگ که با اجرای بخشهای کوچکتر در یک زمان
real time
اجرای چندین کار بلا درنگ همزمان بدون کاهش سرعت اجرای فرایندی
Sound Recorder
امکانی در ویندوز ماکروسافت که به کاربر امکان اجرای فایلهای صورت ای دیجیتالی یا ضبط صوت روی دیسک و اجرای ویرایش ابتدایی میدهد
run duration
خطایی که هنگام اجرای برنامه یا وقوع خطا در حین اجرای برنامه تشخیص داده شود
pipeline
اجرای پردازش دستور دوم در حالی که هنوز پردازش اولی تمام نشده است برای سرعت اجرای برنامه
pipelines
اجرای پردازش دستور دوم در حالی که هنوز پردازش اولی تمام نشده است برای سرعت اجرای برنامه
buffered computer
کامپیوتری که عملیات ورودی و خروجی و عملیات پردازشی را بطور همزمان ارائه میدهد
army component
نیروی زمینی شرکت کننده درعملیات یکان زمینی شرکت کننده در عملیات مشترک قسمت زمینی
anticrop operations
عملیات کاربرد افات کشاورزی در عملیات نظامی
counter air
عملیات ضدهواپیمایی عملیات ضد فعالیت هوایی دشمن
counter air operations
عملیات ضد هواپیمایی عملیات ضد برتری هوایی دشمن
blue water school
انانی که نیروی دریایی انگلیس راتنها نیروی کافی ان میدانند
reenforceŠetc
نیروی تازه فرستادن برای با نیروی امدادی تقویت کردن
magneto electricity
نیروی کهربایی که بوسیله نیروی اهن ربایی تولید میشود
application of fire
اجرای اتش روی هدفهای مورد نظر اجرای اتش
feasibility study
مطالعه قابلیت اجرای کار بررسی امکان اجرای کار
e.m.f
force electromotive نیروی محرکه الکتریکی نیروی برقرانی
juggernaut
نیروی عظیم منهدم کننده نیروی تخریبی مهیب
juggernauts
نیروی عظیم منهدم کننده نیروی تخریبی مهیب
torque
نیروی گردنده درقسمتی از دستگاه ماشین نیروی گشتاوری
air force personnel with the army
پرسنل نیروی هوایی ماموربه نیروی زمینی
expeditionary
نیروی اعزامی به خارج نیروی سرکوبگر خارجی
possession money
حق الحفظ دستمزدی که در برای اجرای حکم تملیک یا صیانت ملک تملیک شده از طریق اجرای حکم به مامور اجراداده میشود
electromotive force
نیروی محرکه الکتریکی نیروی برقرانی
statement
2-دستور برنامه که CPU را هدایت میکند تا عملیات کنترلی انجام دهد یا عملیات CPU را کنترل کند
statements
2-دستور برنامه که CPU را هدایت میکند تا عملیات کنترلی انجام دهد یا عملیات CPU را کنترل کند
propagated
خطایی که در یک محل یا عملیات رخ دهد و سایر عملیات و فرآیند را تحت تاثیر قرار دهد
propagate
خطایی که در یک محل یا عملیات رخ دهد و سایر عملیات و فرآیند را تحت تاثیر قرار دهد
propagates
خطایی که در یک محل یا عملیات رخ دهد و سایر عملیات و فرآیند را تحت تاثیر قرار دهد
propagating
خطایی که در یک محل یا عملیات رخ دهد و سایر عملیات و فرآیند را تحت تاثیر قرار دهد
land control operation
عملیات کنترل زمین عملیات
code panel
رمز ارتباطات در عملیات هوایی و زمینی کلید رمزارتباطات در عملیات هوایی وزمینی
no man's land
زمین بلاصاحب و غیر مسکون باریکه زمین حد فاصل بین نیروی متخاصم و نیروی خودی
housekeeping
عملیات کامپیوتری که مستقیما" کمکی برای بدست اوردن نتایج مطلوب نمیکنداما قسمت ضروری یک برنامه مانند راه اندازی مقدمه چینی و عملیات پاکسازی است خانه داری
army landing forces
نیروی زمینی شرکت کننده درعملیات اب خاکی نیروی زمینی پیاده شونده در ساحل
buoyancy
نیروی بالابر نیروی شناوری
attack force
نیروی تک کننده به ساحل نیروی تک
threat force
نیروی دشمن نیروی مخالف
air sea rescue
عملیات نجات هوا دریایی عملیات نجات هوایی ودریایی
air-sea rescue
عملیات نجات هوا دریایی عملیات نجات هوایی ودریایی
self propulsion
حرکت توسط نیروی خود پیشروی توسط نیروی خویش
m
مگا عملیات اعشاری در ثانیه . معیار اندازه گیری توان و سرعت معادل یک میلیون عملیات اعشاری در ثانیه
performance standard
معیارهای عملکرد معیارهای اجرای کار یاعملکرد یکان یا دستگاه معیارهای اجرای کار
counter force
نیروی مقابله با وسایل استراتژیکی دشمن استفاده ازنیروی هوایی و موشکهای استراتژیکی برای تخریب نیروی دشمن
geomagnetism
نیروی اهن ربایی زمین نیروی جاذبه زمین
free gyroscope
نیروی ژیروسکوپی ازاد نیروی جاذبه مغناطیسی ازاد
allocated manpower
نیروی انسانی واگذار شده سهمیه نیروی انسانی
naval aviation
قسمت هوایی نیروی دریایی هواپیمایی نیروی دریایی
beachmaster's unit
یکان عملیات بارانداز یکان عملیات اسکله
Marine Corps
نیروی تکاوران دریایی نیروی تفنگداران دریایی
army aircraft
هواپیمایی نیروی زمینی هواپیماهای نیروی زمینی
airhead operations
عملیات مخصوص گرفتن سرپل هوایی عملیات تهیه سرپل هوایی
post attack
بعد از اجرای حمله یا تک وقایع بعد از اجرای حمله
operation
1-عملیات روی دو عملوند. 2-عملیات روی عملوند به صورت دودویی
combined operations
عملیات رستههای مرکب عملیات مرکب
commandant of marine corps
فرمانده نیروی تکاوران دریایی فرمانده نیروی تفنگداران دریایی
component command
قرارگاه نیروی شرکت کننده درعملیات فرماندهی نیروی مسلح شرکت کننده درعملیات
Sound Blaster
و پس اجرای آن
runs
اجرای
run
اجرای
armistise
متارکه جنگ عبارت است از توقف عملیات جنگی با موافقت طرفین محاربه اتش بس ممکن است کامل یعنی شامل کلیه عملیات جنگی و در جمیع میدانهای نبرد باشد و نیز ممکن است محلی یعنی فقط مربوط به قسمت معینی از میدان جنگ وبه مدت محدود باشد
eagle flight
نیروی هوا روی در حال اماده باش نیروی هوا روی اماده
carry out the obligations
اجرای تعهدات
enforcement of a judgment
اجرای حکم
uses
اجرای چیزی
rerun
اجرای مجدد
test run
اجرای ازماینده
budget execution
اجرای بودجه
machine run
اجرای ماشین
administer justice
اجرای عدالت
parallel run
اجرای موازی
fulfilment of an obligation
اجرای تعهد
concurrently
اجرای همزمان
ground work
اجرای فن در خاک
plan implementation
اجرای برنامه
auto da fe
اجرای رای
performance of a contract
اجرای قرارداد
use
اجرای چیزی
execution of wills
اجرای وصایا
execution of judgments
اجرای احکام
dry run
اجرای ازمایشی
conduct of fire
اجرای تیراندازی
post strike
بعد از اجرای تک
conduct of fire
اجرای اتش
administration of justice
اجرای عدالت
test run
اجرای ازمایشی
concurrent execution
اجرای همزمان
program execution
اجرای برنامه
wargaming
اجرای بازی جنگ
legal enforcement
اجرای حکم دادگاه
insubordination
سرپیچی از اجرای دستور
policy instrument
ابزار اجرای سیاست
enforcement by writ
اجرای حکم دادگاه
involving
آغاز با اجرای یک برنامه
transattack period
زمان اجرای تک اتمی
involves
آغاز با اجرای یک برنامه
reprieving
تعلیق اجرای مجازات
methode of fire
روش اجرای تیراندازی
reprieves
تعلیق اجرای مجازات
checks
اجرای خشک یک برنامه
apply a correct holt
اجرای فن صحیح کشتی
check
اجرای خشک یک برنامه
technique
روش یا فن اجرای کار
techniques
روش یا فن اجرای کار
administration of a will
اجرای وصیت نامه
multitasking
اجرای چندین کار
checked
اجرای خشک یک برنامه
reprieve
تعلیق اجرای مجازات
war game
اجرای بازی جنگ
multi tasking
اجرای چندین کار
reprieved
تعلیق اجرای مجازات
pursuance of a plan
اجرای نقشه یا طرحی
law enforcement
اجرای قوانین
[حقوقی]
involve
آغاز با اجرای یک برنامه
enforcement of a judment
اجرای حکم دادگاه
desk
اجرای خشک برنامه
operated
دستورات اجرای کامپیوتر
class i activity
اجرای اماد طبقه 1
launching
شروع یا اجرای یک برنامه
operate
دستورات اجرای کامپیوتر
final process
دستور اجرای حکم
desks
اجرای خشک برنامه
launches
شروع یا اجرای یک برنامه
launched
شروع یا اجرای یک برنامه
launch
شروع یا اجرای یک برنامه
by the number
اجرای فرمان با شماره
implementation of the decisions
اجرای قرار
[رای]
class ii activity
اجرای اماد طبقه 2
self aid
اجرای کمکهای اولیه
concurrent program execution
اجرای همزمان برنامه
operates
دستورات اجرای کامپیوتر
enforcement of judgement
اجرای احکام قضایی
launch an attack
اجرای حمله شروع تک
aerospace projection operations
عملیات مخصوص گسترش منطقه فضای هوایی عملیات مخصوص توسعه منطقه فضای هوایی
attached strength
استعداد نیروی زیر امر نیروی زیر امر
passive
وقت کشی بدون اجرای فن
specific performance
نحوه اجرای معین در قرارداد
passives
وقت کشی بدون اجرای فن
phases
دوره زمانی اجرای برنامه
execute
اجرای برنامه کامپیوتری یا فرآیند
passes
1-اجرای حلقه یک بار. 2-یک عمل
execution
اجرای برنامه کامپیوتری یا فرآیند
mission request
درخواست اجرای ماموریت هوایی
concept
تدبیر روش اجرای یک چیز
executed
اجرای برنامه کامپیوتری یا فرآیند
passed
1-اجرای حلقه یک بار. 2-یک عمل
enterprises
اقدام به اجرای قوانین کردن
enterprise
اقدام به اجرای قوانین کردن
suspends
به عقب انداختن اجرای حکم
suspending
به عقب انداختن اجرای حکم
suspend
به عقب انداختن اجرای حکم
overlap processing
اجرای همزمان فعالیتهای ورودی
concepts
تدبیر روش اجرای یک چیز
high angle pit
چاله مخصوص اجرای تیرقائم
textbook
اجرای حرکت کامل و فنی
textbooks
اجرای حرکت کامل و فنی
executing
اجرای برنامه کامپیوتری یا فرآیند
phased
دوره زمانی اجرای برنامه
executes
اجرای برنامه کامپیوتری یا فرآیند
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com