English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (15 milliseconds)
English Persian
explosive force نیروی انفجار
Search result with all words
impact action عمل انفجار نیروی ترکش
Other Matches
contact burst preclusion ضامن ضد انفجار ضربتی وسیله ممانعت از انفجار دراثر اصابت
blast line مسیرموج انفجار خط موج انفجار
explosive train مدار انفجار مسیر انفجار
burning train مسیر انفجار سیکل انفجار
chemical horn مکانیسم انفجار مین صوتی مکانیسم انفجار شیمیایی
magneto electricity نیروی کهربایی که بوسیله نیروی اهن ربایی تولید میشود
blue water school انانی که نیروی دریایی انگلیس راتنها نیروی کافی ان میدانند
reenforceŠetc نیروی تازه فرستادن برای با نیروی امدادی تقویت کردن
juggernauts نیروی عظیم منهدم کننده نیروی تخریبی مهیب
juggernaut نیروی عظیم منهدم کننده نیروی تخریبی مهیب
e.m.f force electromotive نیروی محرکه الکتریکی نیروی برقرانی
torque نیروی گردنده درقسمتی از دستگاه ماشین نیروی گشتاوری
air force personnel with the army پرسنل نیروی هوایی ماموربه نیروی زمینی
expeditionary نیروی اعزامی به خارج نیروی سرکوبگر خارجی
electromotive force نیروی محرکه الکتریکی نیروی برقرانی
early time زمان حداقل انفجار اتمی زمان اولیه انفجار اتمی
no man's land زمین بلاصاحب و غیر مسکون باریکه زمین حد فاصل بین نیروی متخاصم و نیروی خودی
army landing forces نیروی زمینی شرکت کننده درعملیات اب خاکی نیروی زمینی پیاده شونده در ساحل
buoyancy نیروی بالابر نیروی شناوری
threat force نیروی دشمن نیروی مخالف
attack force نیروی تک کننده به ساحل نیروی تک
crater analysis تجزیه و تحلیل قیف انفجار تجزیه و تحلیل قیف حاصله از انفجار گلوله ها
self propulsion حرکت توسط نیروی خود پیشروی توسط نیروی خویش
counter force نیروی مقابله با وسایل استراتژیکی دشمن استفاده ازنیروی هوایی و موشکهای استراتژیکی برای تخریب نیروی دشمن
allocated manpower نیروی انسانی واگذار شده سهمیه نیروی انسانی
naval aviation قسمت هوایی نیروی دریایی هواپیمایی نیروی دریایی
free gyroscope نیروی ژیروسکوپی ازاد نیروی جاذبه مغناطیسی ازاد
geomagnetism نیروی اهن ربایی زمین نیروی جاذبه زمین
blast انفجار
blow up انفجار
blasts انفجار
blasting انفجار
blow-up انفجار
blow-ups انفجار
plosion انفجار
explosion انفجار
detonations انفجار
explosions انفجار
brisance انفجار
detonation انفجار
eruption انفجار
burst انفجار
popped انفجار
bursts انفجار
displosion انفجار
blow out انفجار
blastment انفجار
pop انفجار
pops انفجار
army aircraft هواپیمایی نیروی زمینی هواپیماهای نیروی زمینی
Marine Corps نیروی تکاوران دریایی نیروی تفنگداران دریایی
detonation انفجار ناگهانی
explosion proof پوشش ضد انفجار
explosion hazard خطر انفجار
detonation انفجار ضربهای
explosimeter انفجار سنج
detonations انفجار ناگهانی
sympathetic detonation انفجار القایی
detonations انفجار ضربهای
bust انفجار ترکیدگی
POWs صدای انفجار
POW صدای انفجار
time of disintegration زمان انفجار
crater قیف انفجار
craters قیف انفجار
crackle صدای انفجار پی در پی
crackles صدای انفجار پی در پی
fire time زمان انفجار
explosiveness قابلیت انفجار
explosive force قدرت انفجار
explosive energy قدرت انفجار
blast صدای انفجار
explosion proof ازمایش- انفجار
blast ضربه انفجار
blasts صدای انفجار
blasts ضربه انفجار
sonic boom انفجار صوتی
sonic booms انفجار صوتی
busting انفجار ترکیدگی
busted انفجار ترکیدگی
busts انفجار ترکیدگی
crepitation انفجار مکرر
countermining انفجار ضد مین
inexplosive غیرقابل انفجار
information explosion انفجار اطلاعات
combustion chamber اطاق انفجار
combustiblity قابلیت انفجار
bursting set محل انفجار
burst wave موج انفجار
blow out سوختن انفجار
blasting machine دستگاه انفجار
blast wave موج انفجار
atom samshing انفجار اتمی
blast effect اثر انفجار
lead in مداررابط انفجار
population explosion انفجار جمعیت
dead center ignition نقطه انفجار
implosion انفجار از داخل
ignitor وسیله انفجار
impact action اثر انفجار
detonation cord سیم انفجار
detonating slab مسیر انفجار
detonatable قابل انفجار
detonable قابل انفجار
high order detonation انفجار شدید
swooper انفجار دار
destruct system سیستم انفجار
detonation charge خرج انفجار
detonative اماده انفجار
explosive قابل انفجار
aerial burst انفجار هوایی
big bang انفجار بزرگ
misfire گیر در انفجار
yields بازده انفجار
yield بازده انفجار
outburst انفجار غضب
gusts انفجار فوت
gust انفجار فوت
misfired گیر در انفجار
yielded بازده انفجار
crackled صدای انفجار پی در پی
misfires گیر در انفجار
outbursts انفجار غضب
the force of the explosion شدت انفجار
bursts منفجر کردن انفجار
bursts انفجار منفجر شدن
powder kegs چیز قابل انفجار
detonating ترکاننده وابسته به انفجار
subsidiary عمق دهنده به انفجار
subsidiaries عمق دهنده به انفجار
explosives مواد قابل انفجار
atom samsher دستگاه انفجار اتمی
tnt equivalent معادل با قدرت انفجار تی ان تی
atomic time زمان انفجار اتمی
crepitate انفجار پی درپی کردن
high order detonation انفجار انی وکامل
low order انفجار کند یا ناقص
late time زمان سکته انفجار
poised mine مین اماده انفجار
burst انفجار منفجر شدن
burst منفجر کردن انفجار
service mine مین قابل انفجار
flex x خرج انفجار کتابی
powder keg چیز قابل انفجار
breech chamber محفظه خرج انفجار
armed ammunition مهمات اماده انفجار
armed mine مین اماده انفجار
blastment تاثیرونفوذ انفجار بادخوردگی
impact اثر ترکش انفجار
blast effect اثر موج انفجار
explosive range گستره انفجار پذیری
contact fire انفجار در اثر تماس
afterwinds باد بعد از انفجار
flex x خرج انفجار ورقهای
impacts اثر ترکش انفجار
ice mine مین مخصوص انفجار زیریخی
strip تخلیه موادخطرناک یا قابل انفجار
countermining distance فاصله ضد انفجار زنجیری مین
sofar دستگاه ثبت انفجار در زیردریا
contingent effects اثرات احتمالی انفجار هستهای
fire time زمان اجرای اتش یا انفجار
proximity fuze فیوز مخصوص انفجار مرمی
exudation مواد پخش شونده در یک انفجار
predictor دستگاه محاسب زمان انفجار
piezometer دستگاه سنجش شدت انفجار
acoustic circuit مدار عکس العمل انفجار صوتی
discriminating circuit مدارتشخیص دهنده انرژیهای عامل انفجار
countermining زنجیری کردن ترتیب انفجار مینها
drag loading نتیجه کشش بادیا موج انفجار
ice mining انفجار یخ رودخانه یا دریاچه ها به وسیله مین
afterwinds باد مخالف جهت انفجار اتمی
fire in the hole انفجار نزدیک است به جان پناه
crackle صدای انفجار وشکستگی تولید کردن شکستن
firing area نقطه شروع انفجار مین میدان تیر
crackled صدای انفجار وشکستگی تولید کردن شکستن
crackles صدای انفجار وشکستگی تولید کردن شکستن
yield قدرت انفجار گلوله تسلیم شدن پس دادن
yields قدرت انفجار گلوله تسلیم شدن پس دادن
yielded قدرت انفجار گلوله تسلیم شدن پس دادن
sticky charge خرج انفجاری قابل چسباندن در محل انفجار
commandant of marine corps فرمانده نیروی تکاوران دریایی فرمانده نیروی تفنگداران دریایی
shock wave موج ضربتی انفجار گلوله معمولی یا بمب اتمی
sympathetic detonation انفجاری که دراثر انفجار مواد منفجره دیگررخ میدهد
zero point نقطه مرکزی گلوله اتشین اتمی در لحظه انفجار
late time زمان بین سقوط بمب تا شروع انفجار اتمی
warned protected قابلیت حفافت نیروهای خودی در مقابل انفجار اتمی
shock waves موج ضربتی انفجار گلوله معمولی یا بمب اتمی
component command قرارگاه نیروی شرکت کننده درعملیات فرماندهی نیروی مسلح شرکت کننده درعملیات
warned exposed قابلیت اسیب پذیری نیروهای خودی نسبت به انفجار اتمی
war head قسمت قابل انفجار اژدر که هنگام مشق کردن برداشته میشود
looks زمانی که مدار مین نسبت به عامل انفجار حساسیت نشان میدهد
looked زمانی که مدار مین نسبت به عامل انفجار حساسیت نشان میدهد
look زمانی که مدار مین نسبت به عامل انفجار حساسیت نشان میدهد
eagle flight نیروی هوا روی در حال اماده باش نیروی هوا روی اماده
anti knock ماده ایکه به سوخت اضافه شده و احتمال انفجار واحتراق نامنظم ان را کاهش میدهد
shell shock اختلال روحی در اثر صدای افنجار نارنجک وامثال ان وحشت واضطراب حاصله ازصدای انفجار
shell-shock اختلال روحی در اثر صدای افنجار نارنجک وامثال ان وحشت واضطراب حاصله ازصدای انفجار
attached strength استعداد نیروی زیر امر نیروی زیر امر
water injection پاشیدن اب مقطر خالص به داخل سیلندر و موتورپیستونی به منظور سرد کردن مخلوط قابل انفجار و کاهش احتمال بدسوزی
anticountermining device وسیله ضد انفجار مین دریایی در اثر ضربه ضامن انفجارضربتی مین
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com