English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (4 milliseconds)
English Persian
equalizing force نیروی برابر کننده
Other Matches
counterbalances نیروی برابر
counterbalanced نیروی برابر
counterbalance نیروی برابر
juggernauts نیروی عظیم منهدم کننده نیروی تخریبی مهیب
juggernaut نیروی عظیم منهدم کننده نیروی تخریبی مهیب
component command قرارگاه نیروی شرکت کننده درعملیات فرماندهی نیروی مسلح شرکت کننده درعملیات
army landing forces نیروی زمینی شرکت کننده درعملیات اب خاکی نیروی زمینی پیاده شونده در ساحل
attack force نیروی تک کننده به ساحل نیروی تک
equalizers برابر کننده
equalze برابر کننده
equalizer برابر کننده
doubler دو برابر کننده
leveller برابر کننده
leveler برابر کننده
phase equalizer برابر کننده فاز
voltage doubler دو برابر کننده ولتاژ
attenuation equalizer برابر کننده میرایی
delay equalizer برابر کننده تاخیر
striking force نیروی تک کننده یا کمین کننده
voltage multiplier چند برابر کننده ولت
multiplier افزایش دهنده چند برابر کننده
compressive strength قابلیت یک جسم برای مقاومت در برابر نیروی فشاری یانیرویی که گرایش به فشردن موتاه کردن و متراکم کردن ان دارد
blocking force نیروی سد کننده
components اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
component اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
threat force نیروی تهدید کننده
army of occupation نیروی اشغال کننده
magnetizing force نیروی مغناطیسی کننده
holding force نیروی تثبیت کننده
moving power نیروی جابجا کننده
counterpoise نیروی متعادل کننده
p force نیروی جلوبرنده یاپرت کننده
righting moment نیروی راست کننده ناو
reinforcing نیروی تقویتی تقویت کننده
air force component نیروی هوایی شرکت کننده در عملیات
service component نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات
component change order دستورالعمل تغییر یک نیروی شرکت کننده در عملیات
army component نیروی زمینی شرکت کننده درعملیات یکان زمینی شرکت کننده در عملیات مشترک قسمت زمینی
supporting arms نیروی پشتیبانی کننده یکانهای پشتیبانی کننده
navy component نیروی دریایی شرکت کننده درعملیات مشترک یا صحنه عملیات
air force component نیروی هوایی شرکت کننده درعملیات مشترک یا صحنه عملیات
remanence چگالی شار باقیمانده در یک ماده بعد از از بین رفتن نیروی مغناطیس کننده
howitzer توپی که طول لوله ان برابر با 02 تا03 برابر کالیبر باشد
electron multiplier چند برابر کننده الکترونی افزاینده الکترونی
doubled سیستمی که فرفیت ذخیره سازی دیسک را با دو برابر کردن تعداد بیتهای روی سطح دیسک دو برابر میکند
double سیستمی که فرفیت ذخیره سازی دیسک را با دو برابر کردن تعداد بیتهای روی سطح دیسک دو برابر میکند
doubled up سیستمی که فرفیت ذخیره سازی دیسک را با دو برابر کردن تعداد بیتهای روی سطح دیسک دو برابر میکند
densities سیستمی که حجم ذخیره سازی درایو دیسک را با دو برابر کردن تعداد بیتهایی که روی سطح دیسک می توان گذاشت دو برابر میکند
density سیستمی که حجم ذخیره سازی درایو دیسک را با دو برابر کردن تعداد بیتهایی که روی سطح دیسک می توان گذاشت دو برابر میکند
isodomon [بنایی با بلوک های سنگی برابر در طبقاطی با طول های برابر]
isodomun [بنایی با بلوک های سنگی برابر در طبقاطی با طول های برابر]
magneto electricity نیروی کهربایی که بوسیله نیروی اهن ربایی تولید میشود
reenforceŠetc نیروی تازه فرستادن برای با نیروی امدادی تقویت کردن
blue water school انانی که نیروی دریایی انگلیس راتنها نیروی کافی ان میدانند
torque نیروی گردنده درقسمتی از دستگاه ماشین نیروی گشتاوری
e.m.f force electromotive نیروی محرکه الکتریکی نیروی برقرانی
air force personnel with the army پرسنل نیروی هوایی ماموربه نیروی زمینی
expeditionary نیروی اعزامی به خارج نیروی سرکوبگر خارجی
electromotive force نیروی محرکه الکتریکی نیروی برقرانی
sensitive to corrosion حساس در برابر زنگ زدگی حساس در برابر خوردگی
task unit نیروی واگذار کننده ماموریت دریایی یکان یا بخشی ازگروه ماموریت دریایی که زیر امر فرمانده گروه قرارمی گیرد
army commander فرمانده نیروی زمینی شرکت کننده درعملیات فرمانده قسمت زمینی
triplicate سه برابر سه برابر کردن
no man's land زمین بلاصاحب و غیر مسکون باریکه زمین حد فاصل بین نیروی متخاصم و نیروی خودی
threat force نیروی دشمن نیروی مخالف
buoyancy نیروی بالابر نیروی شناوری
without recourse عبارتی که درفهر نویسی اسناد قابل انتقال بکار می رود و به وسیله ان فهر نویس مسئوولیت خودرا در برابر فهر نویسان بعدی نفی میکند و تنها خودرا در برابر کسی که سند رابرایش صادر کرده است مسئول قرار میدهد
self propulsion حرکت توسط نیروی خود پیشروی توسط نیروی خویش
counter force نیروی مقابله با وسایل استراتژیکی دشمن استفاده ازنیروی هوایی و موشکهای استراتژیکی برای تخریب نیروی دشمن
allocated manpower نیروی انسانی واگذار شده سهمیه نیروی انسانی
free gyroscope نیروی ژیروسکوپی ازاد نیروی جاذبه مغناطیسی ازاد
geomagnetism نیروی اهن ربایی زمین نیروی جاذبه زمین
naval aviation قسمت هوایی نیروی دریایی هواپیمایی نیروی دریایی
splash proof enclosure حفافت در برابر قطرات اب حفافت در برابر باران حفافت در مقابل ریزش قطرات اب
corrector جبرانگر تعدیل کننده تصحیح کننده تنظیم کننده
army aircraft هواپیمایی نیروی زمینی هواپیماهای نیروی زمینی
Marine Corps نیروی تکاوران دریایی نیروی تفنگداران دریایی
commandant of marine corps فرمانده نیروی تکاوران دریایی فرمانده نیروی تفنگداران دریایی
tripling سه برابر
paripassu برابر
decuple ده برابر
equaled برابر
triples سه برابر
tripled سه برابر
triple سه برابر
equalling برابر
vs در برابر
one hundred times as many صد برابر
one fold یک برابر
equaling برابر
homological برابر
equal برابر
equalled برابر
equals برابر
eq برابر با
sextuple شش برابر
sixfold شش برابر
he is twice the man he was دو برابر
as much a دو برابر
for در برابر
symmetric برابر
breasts برابر
doubled up دو برابر
breast برابر
doubled دو برابر
abreast برابر
identical برابر
squaring برابر
double دو برابر
squares برابر
square برابر
opposite برابر
opposites برابر
versus در برابر
tenfold ده برابر
even <adj.> برابر
equipollent برابر
ninefold نه برابر
three fold سه برابر
threefold سه برابر
bracketed برابر
euqal برابر
two fold دو برابر
tantamount برابر
squared برابر
level with each other برابر
eagle flight نیروی هوا روی در حال اماده باش نیروی هوا روی اماده
double اندازه دو برابر
mustn't برابر است با not must
equivalent برابر مشابه
peering برابر بودن با
double دو برابر بزرگتر
equivalents برابر مشابه
equal برابر مساوی
doubled : دو برابر دوتا
doubled دو برابر کردن
equaled برابر مساوی
level out برابر کردن
reduplicate دو برابر کردن
doubled دو برابر بزرگتر
peered برابر بودن با
peer برابر بودن با
EC پیشوند برابر با ex-
manifold چند برابر
money worth برابر پول
treble سه برابر کردن
equality gate برابر سازی
counterweights وزنه برابر
septuple هفت برابر
plain صاف برابر
against payment در برابر پول
sextuple شش برابر کردن
equalization برابر کردن
sevenfold هفت برابر
double : دو برابر دوتا
lifelong برابر یک عمر
double دو برابر کردن
parallels برابر خط موازی
doubled اندازه دو برابر
equals برابر مساوی
doubled up اندازه دو برابر
paralleled برابر خط موازی
triply بطور سه برابر
parallel برابر خط موازی
triplex سه برابر کردن
triple precision با دقت سه برابر
octuple هشت برابر
antithesis برابر نهاده
antitheses برابر نهاده
plainest صاف برابر
triple precision دقت سه برابر
plainer صاف برابر
multiple چند برابر
doubled up دو برابر بزرگتر
doubled up : دو برابر دوتا
parallelling برابر خط موازی
doubled up دو برابر کردن
equaling برابر مساوی
parallelize برابر کردن
parallelled برابر خط موازی
treble our casualties سه برابر تلفات ما
nip and tuck تقریبا برابر
plains صاف برابر
equalled برابر مساوی
paralleling برابر خط موازی
equalling برابر مساوی
trebly بطور سه برابر
fair play شرایط برابر
quadraple چهار برابر
ge بزرگتر از یا برابر با
life long برابر با یک عمر
dead even دقیقا برابر
peer to each other برابر با یکدیگر
deuce برابر درامتیاز 04
anti thesis برابر نهاد
tie برابر شدن
prallelize برابر کردن
fivefold پنج برابر
senary شش برابر ششگانه
equilateral دو پهلو برابر
Recent search history
Search history is off. Activate
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com