Total search result: 201 (4 milliseconds) |
|
|
|
English |
Persian |
equalizing force |
نیروی برابر کننده |
|
|
Other Matches |
|
counterbalances |
نیروی برابر |
counterbalanced |
نیروی برابر |
counterbalance |
نیروی برابر |
juggernauts |
نیروی عظیم منهدم کننده نیروی تخریبی مهیب |
juggernaut |
نیروی عظیم منهدم کننده نیروی تخریبی مهیب |
component command |
قرارگاه نیروی شرکت کننده درعملیات فرماندهی نیروی مسلح شرکت کننده درعملیات |
army landing forces |
نیروی زمینی شرکت کننده درعملیات اب خاکی نیروی زمینی پیاده شونده در ساحل |
attack force |
نیروی تک کننده به ساحل نیروی تک |
equalizers |
برابر کننده |
equalze |
برابر کننده |
equalizer |
برابر کننده |
doubler |
دو برابر کننده |
leveller |
برابر کننده |
leveler |
برابر کننده |
phase equalizer |
برابر کننده فاز |
voltage doubler |
دو برابر کننده ولتاژ |
attenuation equalizer |
برابر کننده میرایی |
delay equalizer |
برابر کننده تاخیر |
striking force |
نیروی تک کننده یا کمین کننده |
voltage multiplier |
چند برابر کننده ولت |
multiplier |
افزایش دهنده چند برابر کننده |
compressive strength |
قابلیت یک جسم برای مقاومت در برابر نیروی فشاری یانیرویی که گرایش به فشردن موتاه کردن و متراکم کردن ان دارد |
blocking force |
نیروی سد کننده |
components |
اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات |
component |
اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات |
threat force |
نیروی تهدید کننده |
army of occupation |
نیروی اشغال کننده |
magnetizing force |
نیروی مغناطیسی کننده |
holding force |
نیروی تثبیت کننده |
moving power |
نیروی جابجا کننده |
counterpoise |
نیروی متعادل کننده |
p force |
نیروی جلوبرنده یاپرت کننده |
righting moment |
نیروی راست کننده ناو |
reinforcing |
نیروی تقویتی تقویت کننده |
air force component |
نیروی هوایی شرکت کننده در عملیات |
service component |
نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات |
component change order |
دستورالعمل تغییر یک نیروی شرکت کننده در عملیات |
army component |
نیروی زمینی شرکت کننده درعملیات یکان زمینی شرکت کننده در عملیات مشترک قسمت زمینی |
supporting arms |
نیروی پشتیبانی کننده یکانهای پشتیبانی کننده |
navy component |
نیروی دریایی شرکت کننده درعملیات مشترک یا صحنه عملیات |
air force component |
نیروی هوایی شرکت کننده درعملیات مشترک یا صحنه عملیات |
remanence |
چگالی شار باقیمانده در یک ماده بعد از از بین رفتن نیروی مغناطیس کننده |
howitzer |
توپی که طول لوله ان برابر با 02 تا03 برابر کالیبر باشد |
electron multiplier |
چند برابر کننده الکترونی افزاینده الکترونی |
doubled |
سیستمی که فرفیت ذخیره سازی دیسک را با دو برابر کردن تعداد بیتهای روی سطح دیسک دو برابر میکند |
double |
سیستمی که فرفیت ذخیره سازی دیسک را با دو برابر کردن تعداد بیتهای روی سطح دیسک دو برابر میکند |
doubled up |
سیستمی که فرفیت ذخیره سازی دیسک را با دو برابر کردن تعداد بیتهای روی سطح دیسک دو برابر میکند |
densities |
سیستمی که حجم ذخیره سازی درایو دیسک را با دو برابر کردن تعداد بیتهایی که روی سطح دیسک می توان گذاشت دو برابر میکند |
density |
سیستمی که حجم ذخیره سازی درایو دیسک را با دو برابر کردن تعداد بیتهایی که روی سطح دیسک می توان گذاشت دو برابر میکند |
isodomon |
[بنایی با بلوک های سنگی برابر در طبقاطی با طول های برابر] |
isodomun |
[بنایی با بلوک های سنگی برابر در طبقاطی با طول های برابر] |
magneto electricity |
نیروی کهربایی که بوسیله نیروی اهن ربایی تولید میشود |
reenforceŠetc |
نیروی تازه فرستادن برای با نیروی امدادی تقویت کردن |
blue water school |
انانی که نیروی دریایی انگلیس راتنها نیروی کافی ان میدانند |
torque |
نیروی گردنده درقسمتی از دستگاه ماشین نیروی گشتاوری |
e.m.f |
force electromotive نیروی محرکه الکتریکی نیروی برقرانی |
air force personnel with the army |
پرسنل نیروی هوایی ماموربه نیروی زمینی |
expeditionary |
نیروی اعزامی به خارج نیروی سرکوبگر خارجی |
electromotive force |
نیروی محرکه الکتریکی نیروی برقرانی |
sensitive to corrosion |
حساس در برابر زنگ زدگی حساس در برابر خوردگی |
task unit |
نیروی واگذار کننده ماموریت دریایی یکان یا بخشی ازگروه ماموریت دریایی که زیر امر فرمانده گروه قرارمی گیرد |
army commander |
فرمانده نیروی زمینی شرکت کننده درعملیات فرمانده قسمت زمینی |
triplicate |
سه برابر سه برابر کردن |
no man's land |
زمین بلاصاحب و غیر مسکون باریکه زمین حد فاصل بین نیروی متخاصم و نیروی خودی |
threat force |
نیروی دشمن نیروی مخالف |
buoyancy |
نیروی بالابر نیروی شناوری |
without recourse |
عبارتی که درفهر نویسی اسناد قابل انتقال بکار می رود و به وسیله ان فهر نویس مسئوولیت خودرا در برابر فهر نویسان بعدی نفی میکند و تنها خودرا در برابر کسی که سند رابرایش صادر کرده است مسئول قرار میدهد |
self propulsion |
حرکت توسط نیروی خود پیشروی توسط نیروی خویش |
counter force |
نیروی مقابله با وسایل استراتژیکی دشمن استفاده ازنیروی هوایی و موشکهای استراتژیکی برای تخریب نیروی دشمن |
allocated manpower |
نیروی انسانی واگذار شده سهمیه نیروی انسانی |
free gyroscope |
نیروی ژیروسکوپی ازاد نیروی جاذبه مغناطیسی ازاد |
geomagnetism |
نیروی اهن ربایی زمین نیروی جاذبه زمین |
naval aviation |
قسمت هوایی نیروی دریایی هواپیمایی نیروی دریایی |
splash proof enclosure |
حفافت در برابر قطرات اب حفافت در برابر باران حفافت در مقابل ریزش قطرات اب |
corrector |
جبرانگر تعدیل کننده تصحیح کننده تنظیم کننده |
army aircraft |
هواپیمایی نیروی زمینی هواپیماهای نیروی زمینی |
Marine Corps |
نیروی تکاوران دریایی نیروی تفنگداران دریایی |
commandant of marine corps |
فرمانده نیروی تکاوران دریایی فرمانده نیروی تفنگداران دریایی |
tripling |
سه برابر |
paripassu |
برابر |
decuple |
ده برابر |
equaled |
برابر |
triples |
سه برابر |
tripled |
سه برابر |
triple |
سه برابر |
equalling |
برابر |
vs |
در برابر |
one hundred times as many |
صد برابر |
one fold |
یک برابر |
equaling |
برابر |
homological |
برابر |
equal |
برابر |
equalled |
برابر |
equals |
برابر |
eq |
برابر با |
sextuple |
شش برابر |
sixfold |
شش برابر |
he is twice the man he was |
دو برابر |
as much a |
دو برابر |
for |
در برابر |
symmetric |
برابر |
breasts |
برابر |
doubled up |
دو برابر |
breast |
برابر |
doubled |
دو برابر |
abreast |
برابر |
identical |
برابر |
squaring |
برابر |
double |
دو برابر |
squares |
برابر |
square |
برابر |
opposite |
برابر |
opposites |
برابر |
versus |
در برابر |
tenfold |
ده برابر |
even <adj.> |
برابر |
equipollent |
برابر |
ninefold |
نه برابر |
three fold |
سه برابر |
threefold |
سه برابر |
bracketed |
برابر |
euqal |
برابر |
two fold |
دو برابر |
tantamount |
برابر |
squared |
برابر |
level with each other |
برابر |
eagle flight |
نیروی هوا روی در حال اماده باش نیروی هوا روی اماده |
double |
اندازه دو برابر |
mustn't |
برابر است با not must |
equivalent |
برابر مشابه |
peering |
برابر بودن با |
double |
دو برابر بزرگتر |
equivalents |
برابر مشابه |
equal |
برابر مساوی |
doubled |
: دو برابر دوتا |
doubled |
دو برابر کردن |
equaled |
برابر مساوی |
level out |
برابر کردن |
reduplicate |
دو برابر کردن |
doubled |
دو برابر بزرگتر |
peered |
برابر بودن با |
peer |
برابر بودن با |
EC |
پیشوند برابر با ex- |
manifold |
چند برابر |
money worth |
برابر پول |
treble |
سه برابر کردن |
equality gate |
برابر سازی |
counterweights |
وزنه برابر |
septuple |
هفت برابر |
plain |
صاف برابر |
against payment |
در برابر پول |
sextuple |
شش برابر کردن |
equalization |
برابر کردن |
sevenfold |
هفت برابر |
double |
: دو برابر دوتا |
lifelong |
برابر یک عمر |
double |
دو برابر کردن |
parallels |
برابر خط موازی |
doubled |
اندازه دو برابر |
equals |
برابر مساوی |
doubled up |
اندازه دو برابر |
paralleled |
برابر خط موازی |
triply |
بطور سه برابر |
parallel |
برابر خط موازی |
triplex |
سه برابر کردن |
triple precision |
با دقت سه برابر |
octuple |
هشت برابر |
antithesis |
برابر نهاده |
antitheses |
برابر نهاده |
plainest |
صاف برابر |
triple precision |
دقت سه برابر |
plainer |
صاف برابر |
multiple |
چند برابر |
doubled up |
دو برابر بزرگتر |
doubled up |
: دو برابر دوتا |
parallelling |
برابر خط موازی |
doubled up |
دو برابر کردن |
equaling |
برابر مساوی |
parallelize |
برابر کردن |
parallelled |
برابر خط موازی |
treble our casualties |
سه برابر تلفات ما |
nip and tuck |
تقریبا برابر |
plains |
صاف برابر |
equalled |
برابر مساوی |
paralleling |
برابر خط موازی |
equalling |
برابر مساوی |
trebly |
بطور سه برابر |
fair play |
شرایط برابر |
quadraple |
چهار برابر |
ge |
بزرگتر از یا برابر با |
life long |
برابر با یک عمر |
dead even |
دقیقا برابر |
peer to each other |
برابر با یکدیگر |
deuce |
برابر درامتیاز 04 |
anti thesis |
برابر نهاد |
tie |
برابر شدن |
prallelize |
برابر کردن |
fivefold |
پنج برابر |
senary |
شش برابر ششگانه |
equilateral |
دو پهلو برابر |