English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 206 (3 milliseconds)
English Persian
friendlier نیروی خودی
friendlies نیروی خودی
friendliest نیروی خودی
friendly نیروی خودی
Search result with all words
ingross جمع اوری کردن نیروی خودی
no man's land زمین بلاصاحب و غیر مسکون باریکه زمین حد فاصل بین نیروی متخاصم و نیروی خودی
Other Matches
battery قرارداشتن یک مهره خودی بین مهره مهاجم خودی و شاه حریف
batteries قرارداشتن یک مهره خودی بین مهره مهاجم خودی و شاه حریف
line crosser فراری از منطقه دشمن به خطوط خودی نفوذکننده به منطقه خودی
blue water school انانی که نیروی دریایی انگلیس راتنها نیروی کافی ان میدانند
reenforceŠetc نیروی تازه فرستادن برای با نیروی امدادی تقویت کردن
magneto electricity نیروی کهربایی که بوسیله نیروی اهن ربایی تولید میشود
e.m.f force electromotive نیروی محرکه الکتریکی نیروی برقرانی
juggernauts نیروی عظیم منهدم کننده نیروی تخریبی مهیب
juggernaut نیروی عظیم منهدم کننده نیروی تخریبی مهیب
torque نیروی گردنده درقسمتی از دستگاه ماشین نیروی گشتاوری
expeditionary نیروی اعزامی به خارج نیروی سرکوبگر خارجی
air force personnel with the army پرسنل نیروی هوایی ماموربه نیروی زمینی
friendly خودی
friendliest خودی
friendlies خودی
friendlier خودی
we group گروه خودی
spontaneous خود به خودی
chicks هواپیمای خودی
insider خودی خودمانی
insiders خودی خودمانی
self directed پیش خودی
spontaneity خود به خودی
friendly forces نیروهای خودی
friendly state کشور خودی
blue forces نیروهای خودی
own goal گل به دروازه خودی
own goals گل به دروازه خودی
in group گروه خودی
internal heating گرمایش خودی
familiar مانوس خودی
homeling بازیگر خودی
upcourt سبد خودی
homes زمین خودی
home زمین خودی
relative خودی نسبی
electromotive force نیروی محرکه الکتریکی نیروی برقرانی
To assert oneself . To display ones merit . خودی را نشان دادن
spontaneous recovery بهبود خود به خودی
spontaneous remission بهبود خود به خودی
interference مزاحمت مهرههای خودی شطرنج
critical build up resistance مقاومت بحرانی برای تحریک خودی
shore duty ماموریت کار در ساحل یاپایگاه خودی
army landing forces نیروی زمینی شرکت کننده درعملیات اب خاکی نیروی زمینی پیاده شونده در ساحل
threat force نیروی دشمن نیروی مخالف
buoyancy نیروی بالابر نیروی شناوری
attack force نیروی تک کننده به ساحل نیروی تک
smoke screen پرده پوشش دودبرای استتار یکانهای خودی
warned protected قابلیت حفافت نیروهای خودی در مقابل انفجار اتمی
short round گلولهای که اشتباها روی قوای خودی فرود می اید
positive control کنترل عملی عبور و مرورهواپیماهای خودی در فضای هوایی
mix up, caution موافب باشید هواپیماهای دشمن و خودی درگیر شدند
icing ضربه خطای مدافع از نیمه زمین خودی به خط دروازه حریف
warned exposed قابلیت اسیب پذیری نیروهای خودی نسبت به انفجار اتمی
self propulsion حرکت توسط نیروی خود پیشروی توسط نیروی خویش
dispatch route جاده تحت کنترل خودی درزمان مشخص مسیر اعزام پرسنل
squawking در رهگیری هوایی یعنی روشن کردن دستگاه شناسایی دشمن و خودی و کار با ان
counter force نیروی مقابله با وسایل استراتژیکی دشمن استفاده ازنیروی هوایی و موشکهای استراتژیکی برای تخریب نیروی دشمن
squawk در رهگیری هوائی یعنی دستگاه شناسائی خودی و دشمن را روی کنترل معمولی بگذارید
squawked در رهگیری هوائی یعنی دستگاه شناسائی خودی و دشمن را روی کنترل معمولی بگذارید
squawks در رهگیری هوائی یعنی دستگاه شناسائی خودی و دشمن را روی کنترل معمولی بگذارید
allocated manpower نیروی انسانی واگذار شده سهمیه نیروی انسانی
geomagnetism نیروی اهن ربایی زمین نیروی جاذبه زمین
free gyroscope نیروی ژیروسکوپی ازاد نیروی جاذبه مغناطیسی ازاد
naval aviation قسمت هوایی نیروی دریایی هواپیمایی نیروی دریایی
hovering acts قوانینی که بر رفت و امد کشتیهای خودی و اجنبی در محدوده معینی ازابهای کشور حکمفرمایی میکند
manipulative deception تغییر فرکانس یا دستکاری دروسایل فرستنده خودی برای گول زدن دشمن فریب رادیویی عمدی
army aircraft هواپیمایی نیروی زمینی هواپیماهای نیروی زمینی
Marine Corps نیروی تکاوران دریایی نیروی تفنگداران دریایی
touchdown حالت فرود امدن توپ درمنطقه خودی کسب 6 امتیازبا بردن توپ به ان سوی خط دروازه حریف
touchdowns حالت فرود امدن توپ درمنطقه خودی کسب 6 امتیازبا بردن توپ به ان سوی خط دروازه حریف
enemy alien طرفداران دشمن در خاک خودی هواداران دشمن
commandant of marine corps فرمانده نیروی تکاوران دریایی فرمانده نیروی تفنگداران دریایی
component command قرارگاه نیروی شرکت کننده درعملیات فرماندهی نیروی مسلح شرکت کننده درعملیات
eagle flight نیروی هوا روی در حال اماده باش نیروی هوا روی اماده
levee en masse عبارت است از مسلح شدن افراد یک مملکت جهت مبارزه با دشمن پیش از رسیدن قوای خصم به خاک خودی این افراد که اشکارا سلاح حمل می کنندملزم به رعایت قوانین جنگ هستند
attached strength استعداد نیروی زیر امر نیروی زیر امر
blue commander فرمانده نیروهای خودی فرمانده نیروهای ابی
total force نیروی کل
jet propulsion نیروی جت
jets نیروی جت
jetted نیروی جت
jetting نیروی جت
jet نیروی جت
which transponder علامت رمزی است به معنی چه نوع دستگاه گیرنده وفرستنده رمزی روی دستگاه شناسایی دشمن و خودی پدافند هوایی یا برج مراقبت یا برج رادار شناسایی سوارشده است
resutant نیروی برایند
navy نیروی دریایی
navies نیروی دریایی
tractive power نیروی کشش
amphibious force نیروی اب خاکی
pulling power نیروی کشش
albedo نیروی بازتابش
marine forces نیروی تفنگدار
psychic force نیروی روحی
mechanized force نیروی مکانیزه
air force نیروی هوایی
mana نیروی جادویی
magnemotive force نیروی مغناطیسرانی
repulsion force نیروی دافعه
naval نیروی دریایی
mmf نیروی مغناطیسرانی
magnetic force نیروی مغناطیسی
virile strength نیروی مردانه
radiant energy نیروی موجی
purchase element نیروی منتجه
mailed fist نیروی مسلح
man power نیروی مردانه
man power نیروی انسانی
air forces نیروی هوایی
people forces نیروی پایداری
paratroop نیروی چترباز
osmotic force نیروی راند
osmotic force نیروی اسمزی
nuclear power نیروی هستهای
resutant force نیروی برایند
advance force نیروی پیشروی
adhesiveness نیروی چسبندگی
normal force نیروی عمودی
adhesive stress نیروی چسبندگی
nonaxial force نیروی غیرمحوری
resutant force نیروی خالص
adhesive force نیروی چسبنده
yogurts نیروی ذخیره
yoghurts نیروی ذخیره
psychic energy نیروی روانی
muscularly با نیروی ماهیچه
propelling force نیروی پیشران
propellent نیروی محرکه
naval forces نیروی دریایی
net force نیروی برایند
net force نیروی خالص
power of production نیروی تولید
police power نیروی پلیس
police power نیروی انتظامی
yoghourts نیروی ذخیره
yoghurt نیروی ذخیره
resutant نیروی خالص
adhesive force نیروی چسبندگی
lorentz force نیروی لورنتس
coulomb force نیروی کولنی
coulombic force نیروی کولنی
gravitational force نیروی جاذبه
counterpoise نیروی مقاوم
countervailing power نیروی همسنگ
covering force نیروی پوششی
cutting thrust نیروی برش
damping force نیروی میران
destrudo نیروی ویرانگری
fire power نیروی اتش
gravitational force نیروی گرانشی
coriolis force نیروی کوریولیس
holding force نیروی بازدارنده
hoisting power نیروی صعودی
compressive force نیروی تراکمی
concurrent force نیروی همرس
conservation force نیروی باقی
he acted from impluse نیروی ناگهانی یا
contractile force نیروی انقباضی
ground forces نیروی زمینی
ground force نیروی زمینی
dispersion force نیروی پاشیدگی
dissipative force نیروی اتلافی
field force نیروی میدانی
explosive force نیروی انفجار
elanvital نیروی حیاتی
elastic force نیروی ارتجاع
electric force نیروی الکتریکی
electromotive force نیروی برقرانی
electromotive force نیروی الکتروموتوری
exchange force نیروی تبادلی
electrostatic force نیروی الکتروستاتیکی
economic potential نیروی اقتصادی
eccentric force نیروی برونگرا
drag force نیروی کششی
external force نیروی خارجی
drifting force نیروی وزش
drifting force نیروی رانش
driving force نیروی محرکه
driving force نیروی محرک
dymanic نیروی جنباننده
external force نیروی بیرونی
e. power نیروی اجرایی
equilibrant نیروی متعادل
cohesive force نیروی چسبندگی
london force نیروی لاندنی
assault force نیروی هجومی
assault force نیروی هجوم
emf نیروی برقرانی
atomic energy نیروی اتمی
capillarity نیروی موئینهای
internal voltage نیروی الکتروموتوری
attraction force نیروی جاذبه
attraction force نیروی ربایش
attractive force نیروی جاذبه
joint force نیروی مشترک
juvenility نیروی جوانی
lifting power نیروی خیزش
lifting power نیروی بالابری
army of occupation نیروی اشغالگر
land forces نیروی زمینی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com