Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 207 (11 milliseconds)
English
Persian
dynamic
نیروی درونی
dynamically
نیروی درونی
internal force
نیروی درونی
Search result with all words
dynamic
نیروی فعاله درونی فعالیت درونی
dynamically
نیروی فعاله درونی فعالیت درونی
internal torque
گشتاور نیروی درونی
psychogenesis
پیدایش نیروی درونی
Other Matches
internal furnace
کوره درونی بوته درونی اشتعال درونی
reenforceŠetc
نیروی تازه فرستادن برای با نیروی امدادی تقویت کردن
magneto electricity
نیروی کهربایی که بوسیله نیروی اهن ربایی تولید میشود
blue water school
انانی که نیروی دریایی انگلیس راتنها نیروی کافی ان میدانند
torque
نیروی گردنده درقسمتی از دستگاه ماشین نیروی گشتاوری
juggernauts
نیروی عظیم منهدم کننده نیروی تخریبی مهیب
juggernaut
نیروی عظیم منهدم کننده نیروی تخریبی مهیب
e.m.f
force electromotive نیروی محرکه الکتریکی نیروی برقرانی
air force personnel with the army
پرسنل نیروی هوایی ماموربه نیروی زمینی
expeditionary
نیروی اعزامی به خارج نیروی سرکوبگر خارجی
electromotive force
نیروی محرکه الکتریکی نیروی برقرانی
no man's land
زمین بلاصاحب و غیر مسکون باریکه زمین حد فاصل بین نیروی متخاصم و نیروی خودی
army landing forces
نیروی زمینی شرکت کننده درعملیات اب خاکی نیروی زمینی پیاده شونده در ساحل
buoyancy
نیروی بالابر نیروی شناوری
attack force
نیروی تک کننده به ساحل نیروی تک
threat force
نیروی دشمن نیروی مخالف
self propulsion
حرکت توسط نیروی خود پیشروی توسط نیروی خویش
counter force
نیروی مقابله با وسایل استراتژیکی دشمن استفاده ازنیروی هوایی و موشکهای استراتژیکی برای تخریب نیروی دشمن
naval aviation
قسمت هوایی نیروی دریایی هواپیمایی نیروی دریایی
free gyroscope
نیروی ژیروسکوپی ازاد نیروی جاذبه مغناطیسی ازاد
geomagnetism
نیروی اهن ربایی زمین نیروی جاذبه زمین
allocated manpower
نیروی انسانی واگذار شده سهمیه نیروی انسانی
indoor
درونی
insides
درونی
internal
درونی
inside
درونی
interior
درونی
intestines
درونی
tumble home
خم درونی
inmost
درونی
interiors
درونی
intestine
درونی
intrinsic
درونی
in-
درونی
innermost
درونی
inner
درونی
inward
درونی
subjective
درونی
infelt
درونی
civil
درونی
endogenous
درونی
in
درونی
in
:درونی
in-
:درونی
internal reflection
انعکاس درونی
subjectivity
درونی بودن
internalize
درونی کردن
internal secretion
ترشح درونی
internal temperature
دمای درونی
internalising
درونی کردن
pore pressure
فشار درونی
the inner layer
لایه درونی
the inner layer
چینه درونی
internalises
درونی کردن
internalised
درونی کردن
internal energy
انرژی درونی
internal pressure
فشار درونی
internalized
درونی کردن
internal vibrator
لرزاننده درونی
internal work
کار درونی
intrados
قوس درونی
intrados springing line
پاطاق درونی
spring of intrados
پاطاق درونی
springing of soffit
پاطاق درونی
innate
درونی چسبنده
intrinsic approach
رهیافت درونی
interpolations
براورد درونی
interpolation
براورد درونی
esoteric
رمزی درونی
loggia
ایوان درونی
interior
درونی درون
internalizing
درونی کردن
internalizes
درونی کردن
internalization
درونی ساختن
interiors
درونی درون
internality
درونی بودن
internal phase
فاز درونی
ductless gland
غده درونی
inherent viscosity
گرانروی درونی
logarithmic viscosity number
گرانروی درونی
inmost thoughts
اندیشههای درونی
aula
حیاط درونی
archivolt
قوس درونی
intrinsic motivation
انگیزش درونی
inner loop
حلقه درونی
indoor
درونی داخلی
ingrowth
رویش درونی
inflow
ریزش درونی
indravgnt
جریان درونی
endocardium
پرده درونی دل
endoderm
پرده درونی
endogenous event
رویداد درونی
endophasia
تکلم درونی
enteroceptor
گیرنده درونی
interoceptor
گیرنده درونی
entophyte
انگل درونی
bal badak
تیغ درونی پا
inner shell electron
الکترون درونی
inner speech
گفتار درونی
internal consistency
هماهنگی درونی
cooptation
انتخاب درونی
internal friction
سایش درونی
internal friction
اصطکاک درونی
internal font
فونت درونی
internal command
فرمان درونی
internal inhibition
بازداری درونی
interiority
درونی بودن
interior affairs
کارهای درونی
intercorrelation
وابستگی درونی
in-fighting
کشمکش درونی
interflow
جریان اب درونی
pectoral
صدری درونی
pectorals
صدری درونی
internal conversion
تبدیل درونی
endometritis
اماس درونی زهدان
endometrium
پرده درونی زهدان
internal sort
مرتب کردن درونی
endocarp
حلقه درونی میوه
endocarditis
اماس غشاء درونی دل
inner work function
انرژی خروج درونی
endo arterities
اماس درونی شریان
dynamic pressure
فشار محرکه درونی
midland
بین الارضین درونی
mesophyll
بافت درونی برگ
internist
متخصص داروهای درونی
inside berm
سکوی شیببر درونی
internal hard disk
دیسک سخت درونی
internal consistency coefficient
ضریب همسانی درونی
autotelic
دارای قصد درونی
inwarness
بطون درونی بودن
internal evidence
مدارک یاگواه درونی
enostosis
اماس درونی استخوان
endosporium
غشاء درونی تخم
endospore
غشاء درونی تخم
internal resisting moment
لنگر مقاوم درونی
endocrane
سطح درونی جمجمه
thermionic arc
قوس گرمیونایی درونی
internalization
درونی یا باطنی کردن
Internal energy
انرژی درونی
[فیزیک]
scarp
دیوار درونی خندق
sacrp
دیوار درونی خندق
inherent
[in]
<adj.>
درونی
[ماندگار]
[ذاتی]
Marine Corps
نیروی تکاوران دریایی نیروی تفنگداران دریایی
army aircraft
هواپیمایی نیروی زمینی هواپیماهای نیروی زمینی
escarp
سرازیری درونی خندق یاخاکریز
interoceptive
وابسته به انگیزش وتحریک درونی
inside
نزدیک به مرکز بخش درونی
insides
نزدیک به مرکز بخش درونی
extruded corner
[پیش آمدگی گوشه درونی]
endoskeleton
استخوان بندی درونی حیوان
internal modem
تلفیق و تفکیک کننده درونی
endosarc
قسمت درونی سفیده سلول
internal friction
مالش درونی سایش داخلی
endocardial
وابسته به پرده درونی دلhypoblast
internal ophthalmia
اماس درونی تخم چشم
integrated
مودمی که بخش درونی سیستم باشد
entoptics
شناسایی وفایف اجزای درونی چشم
to protect home industry
صنایع درونی را حفظ وتشویق کردن
intramural
واقع در این سوی دیوارها درونی
auscultator
گوش کننده صداهای درونی بدن
field glass
عدسی درونی دوربین یاذره بین
lock
همسان کردن ساعت درونی با سیگنال دریافتی
locks
همسان کردن ساعت درونی با سیگنال دریافتی
smoke consumer
اسباب استفاده از دود برای مصرف درونی ماشین
intima
درونی ترین غشاء پوششی رگها و سایررباطهای بدن
gutter
فضای خالی یا حاشیه درونی بین در صفحه مقابل
gutters
فضای خالی یا حاشیه درونی بین در صفحه مقابل
proprioceptive
تحریک شده در اثر تحریکات درونی عضو موجود زنده
The way the robbery was committed speaks of inside knowledge.
روشی که سرقت مرتکب شده بود منجر از آگاهی درونی می شود .
psychogenesis
ایجاددر اثر فعل وانفعالات درونی منشافعالیت ذهنی روان زایش
epicanthus
لایه کوچکی از پوست که گاهی گوشه درونی چشم رامی پوشاند
commandant of marine corps
فرمانده نیروی تکاوران دریایی فرمانده نیروی تفنگداران دریایی
component command
قرارگاه نیروی شرکت کننده درعملیات فرماندهی نیروی مسلح شرکت کننده درعملیات
eagle flight
نیروی هوا روی در حال اماده باش نیروی هوا روی اماده
Marxists
طرفدار مکتب مارکس براساس اعتقاد انهاسرمایه داری به علت تناقض درونی موجود در ان سقوط خواهد کرد
Marxist
طرفدار مکتب مارکس براساس اعتقاد انهاسرمایه داری به علت تناقض درونی موجود در ان سقوط خواهد کرد
attached strength
استعداد نیروی زیر امر نیروی زیر امر
metallography
شرح فلزات بررسی در ساختمان درونی فلزات
cpu
ساعت درونی پردازنده که سیگنال با قاعده را ایجاد میکند که برای کنترل عملیات و ارسال داده در پردازنده است
incretion
ترشح درونی یا داخلی تراوش داخلی
total force
نیروی کل
jetting
نیروی جت
jet
نیروی جت
jet propulsion
نیروی جت
jetted
نیروی جت
jets
نیروی جت
internal shield
زره درونی زره داخلی
internal voltage
نیروی الکتروموتوری
gravitational force
نیروی جاذبه
active force
نیروی فعال
he acted from impluse
نیروی ناگهانی یا
ground forces
نیروی زمینی
ground force
نیروی زمینی
generalized force
نیروی کلی
gravitational force
نیروی گرانشی
the electromagnetic force
نیروی الکترومغناطیسی
exchange force
نیروی تبادلی
explosive force
نیروی انفجار
external force
نیروی بیرونی
external force
نیروی خارجی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com