English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
tractive effort نیروی کشنده
Other Matches
reenforceŠetc نیروی تازه فرستادن برای با نیروی امدادی تقویت کردن
blue water school انانی که نیروی دریایی انگلیس راتنها نیروی کافی ان میدانند
magneto electricity نیروی کهربایی که بوسیله نیروی اهن ربایی تولید میشود
juggernauts نیروی عظیم منهدم کننده نیروی تخریبی مهیب
juggernaut نیروی عظیم منهدم کننده نیروی تخریبی مهیب
torque نیروی گردنده درقسمتی از دستگاه ماشین نیروی گشتاوری
e.m.f force electromotive نیروی محرکه الکتریکی نیروی برقرانی
expeditionary نیروی اعزامی به خارج نیروی سرکوبگر خارجی
air force personnel with the army پرسنل نیروی هوایی ماموربه نیروی زمینی
electromotive force نیروی محرکه الکتریکی نیروی برقرانی
no man's land زمین بلاصاحب و غیر مسکون باریکه زمین حد فاصل بین نیروی متخاصم و نیروی خودی
army landing forces نیروی زمینی شرکت کننده درعملیات اب خاکی نیروی زمینی پیاده شونده در ساحل
threat force نیروی دشمن نیروی مخالف
buoyancy نیروی بالابر نیروی شناوری
attack force نیروی تک کننده به ساحل نیروی تک
lethal کشنده
drainer اب کشنده
delineator کشنده
murderers کشنده
murderer کشنده
pestilent کشنده
sorbent کشنده
tensioner کشنده
death ful کشنده
deathy کشنده
tractive کشنده
attractive کشنده
killers کشنده
lethiferous کشنده
murderous کشنده
tensor کشنده
killer کشنده
assassinator کشنده
fatal کشنده
prepossessing کشنده
enticing کشنده
inviting کشنده
suicidal کشنده
trackers کشنده
tracker کشنده
puller کشنده
plotter کشنده
deadly کشنده
inhalant بو کشنده
deadliest کشنده
deadlier کشنده
alluring کشنده
perishing کشنده
plotters کشنده
mortals کشنده
mortal کشنده
pernicious کشنده
killer whale وال کشنده
killings کشنده دلربا
death blow ضربت کشنده
killer whales وال کشنده
it is mortal to him کشنده اوست
stertorous خرناس کشنده
introversive بدرون کشنده
hauling part قسمت کشنده
introvertive بدرون کشنده
herbicidal کشنده گیاهان
killing کشنده دلربا
lancinating تیر کشنده
ovicidal کشنده تخم
nonlethal غیر کشنده
fungicidal کشنده قارچ
dragman میکشد کشنده
mortally بطور کشنده
pestilently بطور کشنده
drawers کشنده برات یا چک
drawer کشنده برات یا چک
howling جیغ کشنده
howling زوزه کشنده
lethality کشنده بودن
inhaul به داخل کشنده
drum plotter کشنده طبله
lethal وابسته به مرگ کشنده
pesticide کشنده حشره موذی
adducent بداخل کشنده مقرب
median lethal dose دوز متوسط کشنده
ejector پوکه کش بیرون کشنده
downhaul طناب پایین کشنده
nitrogen mustard گاز کشنده خردل
disinfestant ماده کشنده حشرات
invitingly بطور جالب یا کشنده
pesticides کشنده حشره موذی
dead ground اتصال به زمین کشنده
attractively بطور کشنده یا جاذب
self propulsion حرکت توسط نیروی خود پیشروی توسط نیروی خویش
raymond hook قلاب بالا کشنده قایق
biocid قاطع حیات کشنده حشرات
slaughterous مبنی بر خونریزی و کشتار کشنده
adductive استشهادی بسوی محور کشنده
boat falls طناب بالا کشنده قایق
to cach one's death دچار سرماخوردگی کشنده شدن
electron withdrawing substituent گروه استخلافی الکترون کشنده
It is murder driving on this freeway ( motorway , highway ) . رانندگی دراین بزرگراه کشنده است
caricaturist کشنده تصویرهای مضحک واغراق امیز
caricaturists کشنده تصویرهای مضحک واغراق امیز
rodenticide دارو یا عامل کشنده جانوران جونده
counter force نیروی مقابله با وسایل استراتژیکی دشمن استفاده ازنیروی هوایی و موشکهای استراتژیکی برای تخریب نیروی دشمن
counter check چکی که فقط کشنده چک میتواند ان را از بانک بگیرد
lanciation سوراخ کردن یا تیر کشیدن دردتیر کشنده
allocated manpower نیروی انسانی واگذار شده سهمیه نیروی انسانی
naval aviation قسمت هوایی نیروی دریایی هواپیمایی نیروی دریایی
free gyroscope نیروی ژیروسکوپی ازاد نیروی جاذبه مغناطیسی ازاد
geomagnetism نیروی اهن ربایی زمین نیروی جاذبه زمین
army aircraft هواپیمایی نیروی زمینی هواپیماهای نیروی زمینی
Marine Corps نیروی تکاوران دریایی نیروی تفنگداران دریایی
commandant of marine corps فرمانده نیروی تکاوران دریایی فرمانده نیروی تفنگداران دریایی
component command قرارگاه نیروی شرکت کننده درعملیات فرماندهی نیروی مسلح شرکت کننده درعملیات
downhaul پایین کشیدن رشته پایین کشنده
eagle flight نیروی هوا روی در حال اماده باش نیروی هوا روی اماده
attached strength استعداد نیروی زیر امر نیروی زیر امر
total force نیروی کل
jet propulsion نیروی جت
jetting نیروی جت
jetted نیروی جت
jets نیروی جت
jet نیروی جت
nonaxial force نیروی غیرمحوری
dymanic نیروی جنباننده
advance force نیروی پیشروی
driving force نیروی محرک
driving force نیروی محرکه
adhesive force نیروی چسبندگی
adhesive stress نیروی چسبندگی
adhesive force نیروی چسبنده
adhesiveness نیروی چسبندگی
drifting force نیروی رانش
resutant force نیروی خالص
gravitational force نیروی گرانشی
gravitational force نیروی جاذبه
marine forces نیروی تفنگدار
mechanized force نیروی مکانیزه
amphibious force نیروی اب خاکی
drag force نیروی کششی
albedo نیروی بازتابش
muscularly با نیروی ماهیچه
naval forces نیروی دریایی
net force نیروی برایند
net force نیروی خالص
resutant نیروی برایند
resutant نیروی خالص
labor force نیروی کار
resutant force نیروی برایند
mana نیروی جادویی
normal force نیروی عمودی
nuclear power نیروی هستهای
electrostatic force نیروی الکتروستاتیکی
external force نیروی خارجی
external force نیروی بیرونی
emf نیروی برقرانی
explosive force نیروی انفجار
equilibrant نیروی متعادل
police power نیروی انتظامی
police power نیروی پلیس
power of production نیروی تولید
propellent نیروی محرکه
propelling force نیروی پیشران
psychic energy نیروی روانی
air forces نیروی هوایی
field force نیروی میدانی
electromotive force نیروی الکتروموتوری
electromotive force نیروی برقرانی
osmotic force نیروی اسمزی
osmotic force نیروی راند
e. power نیروی اجرایی
paratroop نیروی چترباز
people forces نیروی پایداری
eccentric force نیروی برونگرا
yogurts نیروی ذخیره
yoghurts نیروی ذخیره
yoghurt نیروی ذخیره
yoghourts نیروی ذخیره
economic potential نیروی اقتصادی
effective force نیروی موثر
elanvital نیروی حیاتی
elastic force نیروی ارتجاع
fire power نیروی اتش
electric force نیروی الکتریکی
air force نیروی هوایی
cohesive force نیروی همچسبی
burst force نیروی انفجاری
buoyant force نیروی شناورسازی
internal force نیروی درونی
brake pressure نیروی ترمز
brake horsepower نیروی ترمز
body force نیروی حجمی
contractile force نیروی انقباضی
hoisting power نیروی صعودی
coriolis force نیروی کوریولیس
blocking force نیروی سد کننده
coulomb force نیروی کولنی
coulombic force نیروی کولنی
exchange force نیروی تبادلی
internal voltage نیروی الکتروموتوری
burst force نیروی ناگهانی
by military force با نیروی نظامی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com