English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
semierect نیمه ایستاده
Other Matches
overlapped نیمه نیمه رویهم افتادن نیمه نیمه پوشاندن
overlap نیمه نیمه رویهم افتادن نیمه نیمه پوشاندن
overlaps نیمه نیمه رویهم افتادن نیمه نیمه پوشاندن
vertical retort tar قطران کورههای ایستاده قطران قرعهای ایستاده
interlap چگونگی چند چیز که نیمه نیمه روی هم قرار میگیرند
seahorse رجوع شود بهwalrus جانور نیمه اسب و نیمه ماهی
seahorses رجوع شود بهwalrus جانور نیمه اسب و نیمه ماهی
cmos روشی برای ساخت تراشههای نیمه هادی نیمه هادی اکسید فلزی تکمیلی osentary
pmos ترانزیستور نیمه هادی اکسید آهن که از طریق ناحیه کوچکی از نیمه هادی P هدایت میشود
splice نیمه نیمه رویهم گذاشتن
spliced نیمه نیمه رویهم گذاشتن
semipublic نیمه عمومی نیمه دولتی
splices نیمه نیمه رویهم گذاشتن
splicing نیمه نیمه رویهم گذاشتن
semilustrous نیمه درخشان نیمه مجلل
imbricate نیمه نیمه روی هم گذاشتن
static ایستاده
standing ایستاده
upright spin چرخش ایستاده
stationary state حالت ایستاده
stationary wave موج ایستاده
standing wave موج ایستاده
standing start استارت ایستاده
he is on his legs بر پا ایستاده است
on stilts بالا ایستاده بل
stalled tank تانک ایستاده
standee شخص ایستاده
stationary لایتغیر ایستاده
offhand تیراندازی ایستاده
stand-up روی پا ایستادن ایستاده
erectly بطور ایستاده یا عمودی
perpendicular ستون وار ایستاده
stand up روی پا ایستادن ایستاده
to set گذاشتن [در حالت ایستاده]
quasi stationary state شبه حالت ایستاده
statically در حال ایستاده یا ساکن
standup goalie دروازه بانی ایستاده
semi naufragium نیمه غرق شده گی کشتی نیمه کشتی شکستگی
to set جای دادن [در حالت ایستاده]
power form تیراندازی ایستاده با تیر وکمان
offhand position حالت ایستاده در تیر اندازی
step through method تیراندازی ایستاده با تیر وکمان
kick turn دور زدن در حالت ایستاده
I was standing at the street corner . درگوشه خیابان ایستاده بودم
corner-post [پایه ایستاده در سنگ نبش]
pointsman عبور و مرور که دریک نقطه ایستاده
witness stand محلی که شاهد درانجا ایستاده و شهادت میدهد
ashlering [مجموعه ای از سنگ های ساختمانی کوتاه و ایستاده]
chest roll چرخیدن ژیمناست از حالت ایستاده بروی سینه
half life نیمه عمر تشعشعی موادرادیواکتیو نیمه عمر
the taxis are on their rank اتومبیلهای کرایهای درایستگاه خود ردیف ایستاده اند
joysticks با حرکت دادن دسته ایستاده در پورت ورودی /خروجی کامپیوتر
vorticel جانور ذره بینی حلقهای شکل که در اب ایستاده زندگی میکند
joystick با حرکت دادن دسته ایستاده در پورت ورودی /خروجی کامپیوتر
beneficial occupancy اشغال ساختمان نیمه تمام استفاده از ساختمان نیمه تمام
from mid may to mid june از نیمه ماه تا نیمه ماه جون
semifinal مربوط به دوره نیمه نهایی دوره نیمه نهایی
semi نیمه
mid- نیمه
mid نیمه
moiety نیمه
semis نیمه
half deck نیمه پل
division line خط نیمه
midnight نیمه شب
part way نیمه
stiffish نیمه شق
in noon of night در نیمه شب
semidetached نیمه مجزا
semidivine نیمه خدا
semicolonial نیمه مستعمره
semicrystalline نیمه متبلور
semicrystalline نیمه بلورین
semi literate نیمه نویسا
semidivine نیمه الهی
semiconscious نیمه بیهوش
semiconscious نیمه هوشیار
semiconscious نیمه اگاه
semi mechanization نیمه مکانیزه
semicolonialism نیمه مستعمراتی
semicolonial نیمه ازاد
semi independent نیمه مستقل
semi conductor نیمه هادی
quasi commercial نیمه بازرگانی
semi-precious نیمه گرانبها
quasi public نیمه دولتی
quasi public نیمه عمومی
quasi private نیمه خصوصی
preconscious نیمه هشیار
inchoate نیمه تمام
partially sighted نیمه بینا
partially hearing نیمه شنوا
partial fixing نیمه گیرداری
nocturn عبادت نیمه شب
quasi concave نیمه مقعر
quasi convex نیمه محدب
second half نیمه دوم
semicivilized نیمه متمدن
semicinductor نیمه رسانا
semicinductor نیمه هادی
semiautomatic نیمه خودکار
semiarid نیمه خشک
semiarboreal نیمه درختی
semiaquatic نیمه ابزی
semiactive نیمه فعال
semi trailer نیمه یدک
semi skilled نیمه ماهر
semi official نیمه رسمی
middle watch نگهبانی نیمه شب
semidome نیمه گنبد
half-column نیمه ستون
subfossil نیمه سنگواره
subarid نیمه خشک
subadult نیمه بالغ
subacute نیمه حاد
solid state نیمه هادی
shaly clay رس نیمه بلوری
semivitrified نیمه شیشهای
semitropic نیمه گرمسیری
semitransparent نیمه شفاف
semitranslucent نیمه کدر
semiterrestrial نیمه خاکی
semisynthetic نیمه ترکیبی
semisynthetic نیمه مصنوعی
subovate نیمه بیضی
subsaline نیمه شور
half-timbered نیمه چوبی
half-bat آجر نیمه
dwarf wall دیوار نیمه
aileron نیمه لچکی
aileron نیمه سنتوری
underemployed نیمه کار
sub-tropical نیمه حاره
semi-precious نیمه بهادار
semi-final نیمه نهایی
semi-conscious در حال نیمه غش
semi-conscious نیمه بیهوش
semi-conscious نیمه هشیار
semisolid نیمه جامد
semiskilled نیمه ماهر
semilate نیمه دیررس
semihard نیمه محکم
semihard نیمه سخت
semigloss نیمه شفاف
semigloss نیمه درخشان
semiofficial نیمه رسمی
semiformal نیمه رسمی
semifluid نیمه ابکی
semifixed نیمه ثابت
semitranslucent نیمه شفاف
semifinal نیمه نهایی
semierect نیمه قائم
semiliquid نیمه مایع
semilog نیمه لگاریتمی
semilogarithmic نیمه لگاریتمی
semirigid نیمه سخت
semireligious نیمه مذهبی
semipublic نیمه همگانی
semipro نیمه حرفهای
semiprivate نیمه خصوصی
semipermeable نیمه تراوا
semipermanent نیمه جاودان
semiparasitic نیمه انگلی
semiopaque نیمه کدر
semiopaque نیمه شفاف
semimobile نیمه متحرک
semilustrous نیمه درخشنده
semidomesticated نیمه اهلی
subconscious نیمه هشیار
half way نیمه راه
halvers نیمه مشترک
before mid night قبل از نیمه شب
backcourt نیمه دفاعی
half-mast نیمه افراشتگی
halfway نیمه راه
half نیمه نخست
semi-finals نیمه نهایی
semi finals نیمه نهایی
left heart نیمه چپ قلب
midway نیمه راه
draft نیمه نهایی
brow ague درد نیمه سر
half tracked نیمه شنی
subconscious نیمه اگاه
subconsciously نیمه هشیار
half faced نیمه کاره
parboiled نیمه پختن
half loaded سلاح نیمه پر
half mast high نیمه افراشته
demigod نیمه خدا
drafts نیمه نهایی
half time نیمه بازی
subconsciously نیمه اگاه
drafted نیمه نهایی
part-time نیمه وقت
part time نیمه وقت
partial نیمه کامل
parboil نیمه پختن
midwatch پاس نیمه شب
half-mast نیمه افراشتن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com