Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English
Persian
partially sighted
نیمه بینا
Other Matches
overlap
نیمه نیمه رویهم افتادن نیمه نیمه پوشاندن
overlapped
نیمه نیمه رویهم افتادن نیمه نیمه پوشاندن
overlaps
نیمه نیمه رویهم افتادن نیمه نیمه پوشاندن
seeing
بینا
perspicacious
بینا
sighted
بینا
discerning
بینا
seahorse
رجوع شود بهwalrus جانور نیمه اسب و نیمه ماهی
seahorses
رجوع شود بهwalrus جانور نیمه اسب و نیمه ماهی
interlap
چگونگی چند چیز که نیمه نیمه روی هم قرار میگیرند
pmos
ترانزیستور نیمه هادی اکسید آهن که از طریق ناحیه کوچکی از نیمه هادی P هدایت میشود
cmos
روشی برای ساخت تراشههای نیمه هادی نیمه هادی اکسید فلزی تکمیلی osentary
semipublic
نیمه عمومی نیمه دولتی
splicing
نیمه نیمه رویهم گذاشتن
splice
نیمه نیمه رویهم گذاشتن
spliced
نیمه نیمه رویهم گذاشتن
splices
نیمه نیمه رویهم گذاشتن
semilustrous
نیمه درخشان نیمه مجلل
imbricate
نیمه نیمه روی هم گذاشتن
semi naufragium
نیمه غرق شده گی کشتی نیمه کشتی شکستگی
half life
نیمه عمر تشعشعی موادرادیواکتیو نیمه عمر
beneficial occupancy
اشغال ساختمان نیمه تمام استفاده از ساختمان نیمه تمام
from mid may to mid june
از نیمه ماه تا نیمه ماه جون
semifinal
مربوط به دوره نیمه نهایی دوره نیمه نهایی
moiety
نیمه
stiffish
نیمه شق
division line
خط نیمه
half deck
نیمه پل
mid
نیمه
midnight
نیمه شب
in noon of night
در نیمه شب
semis
نیمه
mid-
نیمه
semi
نیمه
part way
نیمه
semiofficial
نیمه رسمی
semiformal
نیمه رسمی
semigloss
نیمه درخشان
semilate
نیمه دیررس
semigloss
نیمه شفاف
semihard
نیمه محکم
nocturn
عبادت نیمه شب
semipermeable
نیمه تراوا
semihard
نیمه سخت
halvers
نیمه مشترک
semilog
نیمه لگاریتمی
semiopaque
نیمه شفاف
foreconscious
نیمه هشیاری
semiopaque
نیمه کدر
semiparasitic
نیمه انگلی
semipermanent
نیمه جاودان
demigod
نیمه خدا
semimobile
نیمه متحرک
half faced
نیمه کاره
half way
نیمه راه
semiliquid
نیمه مایع
half tracked
نیمه شنی
half time
نیمه بازی
semilustrous
نیمه درخشنده
semilogarithmic
نیمه لگاریتمی
half mast high
نیمه افراشته
half loaded
سلاح نیمه پر
semiprivate
نیمه خصوصی
semiautomatic
نیمه خودکار
quasi concave
نیمه مقعر
quasi commercial
نیمه بازرگانی
quasi public
نیمه عمومی
quasi public
نیمه دولتی
quasi private
نیمه خصوصی
semi literate
نیمه نویسا
preconscious
نیمه هشیار
semi mechanization
نیمه مکانیزه
semi conductor
نیمه هادی
semi independent
نیمه مستقل
quasi convex
نیمه محدب
semicivilized
نیمه متمدن
semiarid
نیمه خشک
semiarboreal
نیمه درختی
semiaquatic
نیمه ابزی
semiactive
نیمه فعال
semi trailer
نیمه یدک
semicinductor
نیمه هادی
semi skilled
نیمه ماهر
semicinductor
نیمه رسانا
semi official
نیمه رسمی
second half
نیمه دوم
semicolonial
نیمه ازاد
semicolonial
نیمه مستعمره
midyear
نیمه سال
midwatch
پاس نیمه شب
semidomesticated
نیمه اهلی
semierect
نیمه ایستاده
semierect
نیمه قائم
megrim
درد نیمه سر
semifinal
نیمه نهایی
semifixed
نیمه ثابت
left heart
نیمه چپ قلب
semidome
نیمه گنبد
semidivine
نیمه خدا
middle watch
نگهبانی نیمه شب
semicolonialism
نیمه مستعمراتی
partially hearing
نیمه شنوا
partial fixing
نیمه گیرداری
semiconscious
نیمه هوشیار
semiconscious
نیمه اگاه
semiconscious
نیمه بیهوش
semicrystalline
نیمه متبلور
semicrystalline
نیمه بلورین
semidetached
نیمه مجزا
semidivine
نیمه الهی
semifluid
نیمه ابکی
subsaline
نیمه شور
half
نیمه نخست
partial
نیمه کامل
semi-conscious
نیمه بیهوش
semi-conscious
در حال نیمه غش
semi-final
نیمه نهایی
semi-precious
نیمه بهادار
semi-precious
نیمه گرانبها
sub-tropical
نیمه حاره
inchoate
نیمه تمام
semi-conscious
نیمه هشیار
half-mast
نیمه افراشتن
half-mast
نیمه افراشتگی
parboils
نیمه پختن
parboiling
نیمه پختن
parboiled
نیمه پختن
parboil
نیمه پختن
half-timbered
نیمه چوبی
midsummer
نیمه تابستان
underemployed
نیمه کار
subconsciously
نیمه اگاه
aileron
نیمه لچکی
dwarf wall
دیوار نیمه
half-bat
آجر نیمه
part-time
نیمه وقت
part time
نیمه وقت
half-time
نیمه نخست
first half
نیمه نخست
translucent
نیمه شفاف
draft
نیمه نهایی
drafted
نیمه نهایی
subconsciously
نیمه هشیار
subconscious
نیمه اگاه
subconscious
نیمه هشیار
aileron
نیمه سنتوری
drafts
نیمه نهایی
half-column
نیمه ستون
subovate
نیمه بیضی
backcourt
نیمه دفاعی
semivitrified
نیمه شیشهای
semireligious
نیمه مذهبی
midway
نیمه راه
semitropic
نیمه گرمسیری
semitransparent
نیمه شفاف
semi finals
نیمه نهایی
semitranslucent
نیمه شفاف
before mid night
قبل از نیمه شب
semiskilled
نیمه ماهر
semisolid
نیمه جامد
semi-finals
نیمه نهایی
halfway
نیمه راه
semitranslucent
نیمه کدر
semisynthetic
نیمه مصنوعی
semiterrestrial
نیمه خاکی
semisynthetic
نیمه ترکیبی
shaly clay
رس نیمه بلوری
solid state
نیمه هادی
brow ague
درد نیمه سر
subfossil
نیمه سنگواره
subarid
نیمه خشک
subadult
نیمه بالغ
subacute
نیمه حاد
subliminally
نیمه خوداگاه
semipro
نیمه حرفهای
semipublic
نیمه همگانی
semirigid
نیمه سخت
subliminal
نیمه خوداگاه
semis
نیمه تاحدی
semi
نیمه تاحدی
semi killed steel
فولاد نیمه ارام
semirandom access
دستیابی نیمه تصادفی
semi interquartile range
دامنه نیمه چارکی
semiautonomous
نیمه خود مختار
fair-weather friend
رفیق نیمه راهه
semipermeable materials
مصالح نیمه تراوا
semipervious materials
مصالح نیمه تراوا
demi-metope
[نیمه چهارگوش افریز]
semi finished goods
کالاهای نیمه ساخته
semi durable goods
کالاهای نیمه بادوام
half-timbering
ساختمان نیمه چوبی
seminomad
مردم نیمه چادرنشین
solid state cartridge
کارتریج نیمه هادی
submediterranean climate
اقلیم نیمه مدیترانهای
halfway houses
منزل نیمه راه
halfway house
منزل نیمه راه
split half method
روش دو نیمه کردن
beauty sleep
خواب پیش از نیمه شب
split wheel
چرخ نیمه یا نصفه
subception
ادراک نیمه هشیار
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com