English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
English Persian
semiautonomous نیمه خود مختار
semi independent نیمه خود مختار
Other Matches
overlap نیمه نیمه رویهم افتادن نیمه نیمه پوشاندن
overlapped نیمه نیمه رویهم افتادن نیمه نیمه پوشاندن
overlaps نیمه نیمه رویهم افتادن نیمه نیمه پوشاندن
seahorse رجوع شود بهwalrus جانور نیمه اسب و نیمه ماهی
seahorses رجوع شود بهwalrus جانور نیمه اسب و نیمه ماهی
interlap چگونگی چند چیز که نیمه نیمه روی هم قرار میگیرند
pmos ترانزیستور نیمه هادی اکسید آهن که از طریق ناحیه کوچکی از نیمه هادی P هدایت میشود
cmos روشی برای ساخت تراشههای نیمه هادی نیمه هادی اکسید فلزی تکمیلی osentary
splices نیمه نیمه رویهم گذاشتن
spliced نیمه نیمه رویهم گذاشتن
splice نیمه نیمه رویهم گذاشتن
imbricate نیمه نیمه روی هم گذاشتن
splicing نیمه نیمه رویهم گذاشتن
semilustrous نیمه درخشان نیمه مجلل
semipublic نیمه عمومی نیمه دولتی
authorised مختار
plenipotentiaries مختار
plenipotentiary مختار
autonomous خود مختار
free a voluntary فاعل مختار
self governed خود مختار
independent خود مختار
autonomic خود مختار
having free will فاعل مختار
minister plenipotentiary وزیر مختار
frees اختیاری مختار
freed اختیاری مختار
freeing اختیاری مختار
free اختیاری مختار
untrammelled آزادانهرفتارکردن مختار
charge d'affaires نایب وزیر مختار
ministers وزیر مختار کشیش .
minister وزیر مختار کشیش .
ans دستگاه عصبی خود مختار
autonomic <adj.> خودکار [ارادی] [خود مختار]
autonomic nervous system دستگاه عصبی خود مختار
legation ایلچی گری وزارت مختار
legations ایلچی گری وزارت مختار
semi naufragium نیمه غرق شده گی کشتی نیمه کشتی شکستگی
The borrower is absolutely free to use the amount. وام گیرنده کاملا مختار به استفاده ازاین مبلغ است .
half life نیمه عمر تشعشعی موادرادیواکتیو نیمه عمر
beneficial occupancy اشغال ساختمان نیمه تمام استفاده از ساختمان نیمه تمام
from mid may to mid june از نیمه ماه تا نیمه ماه جون
self goverment خود داری حکومت خود مختار
semifinal مربوط به دوره نیمه نهایی دوره نیمه نهایی
semi نیمه
semis نیمه
division line خط نیمه
moiety نیمه
stiffish نیمه شق
mid نیمه
in noon of night در نیمه شب
midnight نیمه شب
part way نیمه
mid- نیمه
half deck نیمه پل
semi literate نیمه نویسا
semicrystalline نیمه بلورین
semi mechanization نیمه مکانیزه
semidivine نیمه الهی
semicolonial نیمه ازاد
semidetached نیمه مجزا
semicrystalline نیمه متبلور
semiconscious نیمه بیهوش
semicolonial نیمه مستعمره
semiconscious نیمه اگاه
semiconscious نیمه هوشیار
semicolonialism نیمه مستعمراتی
quasi commercial نیمه بازرگانی
quasi public نیمه عمومی
quasi public نیمه دولتی
quasi private نیمه خصوصی
preconscious نیمه هشیار
partially sighted نیمه بینا
partially hearing نیمه شنوا
partial fixing نیمه گیرداری
nocturn عبادت نیمه شب
middle watch نگهبانی نیمه شب
midyear نیمه سال
midwatch پاس نیمه شب
quasi concave نیمه مقعر
quasi convex نیمه محدب
second half نیمه دوم
semi conductor نیمه هادی
semicivilized نیمه متمدن
semicinductor نیمه رسانا
semicinductor نیمه هادی
semiautomatic نیمه خودکار
semiarid نیمه خشک
semiarboreal نیمه درختی
semiaquatic نیمه ابزی
semiactive نیمه فعال
semi trailer نیمه یدک
semi skilled نیمه ماهر
semi official نیمه رسمی
megrim درد نیمه سر
half-column نیمه ستون
subfossil نیمه سنگواره
subarid نیمه خشک
subadult نیمه بالغ
subacute نیمه حاد
solid state نیمه هادی
shaly clay رس نیمه بلوری
semivitrified نیمه شیشهای
semitropic نیمه گرمسیری
semitransparent نیمه شفاف
semitranslucent نیمه شفاف
semitranslucent نیمه کدر
semiterrestrial نیمه خاکی
semisynthetic نیمه ترکیبی
semisynthetic نیمه مصنوعی
subovate نیمه بیضی
subsaline نیمه شور
half-timbered نیمه چوبی
half-bat آجر نیمه
dwarf wall دیوار نیمه
aileron نیمه لچکی
aileron نیمه سنتوری
underemployed نیمه کار
sub-tropical نیمه حاره
semi-precious نیمه گرانبها
semi-precious نیمه بهادار
semi-final نیمه نهایی
semi-conscious در حال نیمه غش
semi-conscious نیمه بیهوش
semi-conscious نیمه هشیار
semisolid نیمه جامد
semiskilled نیمه ماهر
semihard نیمه محکم
semihard نیمه سخت
semigloss نیمه شفاف
semigloss نیمه درخشان
semiofficial نیمه رسمی
semiformal نیمه رسمی
semifluid نیمه ابکی
semifixed نیمه ثابت
semifinal نیمه نهایی
semierect نیمه قائم
semierect نیمه ایستاده
semidomesticated نیمه اهلی
semidome نیمه گنبد
semilate نیمه دیررس
semiliquid نیمه مایع
semilog نیمه لگاریتمی
semirigid نیمه سخت
semireligious نیمه مذهبی
semipublic نیمه همگانی
semipro نیمه حرفهای
semiprivate نیمه خصوصی
semipermeable نیمه تراوا
semipermanent نیمه جاودان
semiparasitic نیمه انگلی
semiopaque نیمه کدر
semiopaque نیمه شفاف
semimobile نیمه متحرک
semilustrous نیمه درخشنده
semilogarithmic نیمه لگاریتمی
semidivine نیمه خدا
demigod نیمه خدا
half time نیمه بازی
semi finals نیمه نهایی
subconscious نیمه اگاه
subconscious نیمه هشیار
drafts نیمه نهایی
half tracked نیمه شنی
drafted نیمه نهایی
draft نیمه نهایی
half way نیمه راه
inchoate نیمه تمام
backcourt نیمه دفاعی
semi independent نیمه مستقل
foreconscious نیمه هشیاری
half faced نیمه کاره
brow ague درد نیمه سر
half loaded سلاح نیمه پر
half نیمه نخست
subconsciously نیمه اگاه
half mast high نیمه افراشته
partial نیمه کامل
subconsciously نیمه هشیار
before mid night قبل از نیمه شب
midsummer نیمه تابستان
halfway نیمه راه
part time نیمه وقت
subliminally نیمه خوداگاه
half-time نیمه نخست
left heart نیمه چپ قلب
first half نیمه نخست
parboils نیمه پختن
translucent نیمه شفاف
midway نیمه راه
half-mast نیمه افراشتن
semis نیمه تاحدی
subliminal نیمه خوداگاه
part-time نیمه وقت
halvers نیمه مشترک
semi نیمه تاحدی
semi-finals نیمه نهایی
parboil نیمه پختن
parboiled نیمه پختن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com