Total search result: 301 (14 milliseconds) |
|
|
|
English |
Persian |
stiffish |
نیمه شق |
|
|
Search result with all words |
|
half |
نیمه نخست |
rats |
رفیق نیمه راه |
halt |
وضعیتی که CPU به دستور غلط برسد یا به دستور نیمه برسد که در برنامه اجرا میشود |
halted |
وضعیتی که CPU به دستور غلط برسد یا به دستور نیمه برسد که در برنامه اجرا میشود |
halts |
وضعیتی که CPU به دستور غلط برسد یا به دستور نیمه برسد که در برنامه اجرا میشود |
random |
حرکت نامنظم الکترونها در داخل یک نیمه هادی |
randomly |
حرکت نامنظم الکترونها در داخل یک نیمه هادی |
translucent |
نیمه شفاف |
first half |
نیمه نخست |
half-time |
نیمه نخست |
part time |
نیمه وقت |
part-time |
نیمه وقت |
adjudicate |
تشخیص برنده دریک بازی نیمه تمام باتوجه به بهترین حرکات ممکن طرفین توسط داور ذی صلاح |
adjudicated |
تشخیص برنده دریک بازی نیمه تمام باتوجه به بهترین حرکات ممکن طرفین توسط داور ذی صلاح |
adjudicates |
تشخیص برنده دریک بازی نیمه تمام باتوجه به بهترین حرکات ممکن طرفین توسط داور ذی صلاح |
adjudicating |
تشخیص برنده دریک بازی نیمه تمام باتوجه به بهترین حرکات ممکن طرفین توسط داور ذی صلاح |
draft |
نیمه نهایی |
drafted |
نیمه نهایی |
drafts |
نیمه نهایی |
led |
دیود نیمه هادی که در اثر اعمال جریان نور منتشر میکند |
mask |
طرح مدار مجتمع که برای معرفی الگویی که باید روی قطعه نیمه هادی قرار بگیرد به کار می رود |
masks |
طرح مدار مجتمع که برای معرفی الگویی که باید روی قطعه نیمه هادی قرار بگیرد به کار می رود |
subconscious |
نیمه هشیار |
subconscious |
نیمه اگاه |
subconsciously |
نیمه هشیار |
subconsciously |
نیمه اگاه |
splice |
نیمه نیمه رویهم گذاشتن |
spliced |
نیمه نیمه رویهم گذاشتن |
splices |
نیمه نیمه رویهم گذاشتن |
splicing |
نیمه نیمه رویهم گذاشتن |
die |
قطعه نازک مستطیلی از یک قرص نیمه هادی سیلیکان که به هنگام ساخت مدارهای مجتمع بریده شده یا لایه لایه می گردد |
half-life |
نیمه عمر در هسته شناسی |
half-lives |
نیمه عمر در هسته شناسی |
light |
دیود نیمه هادی که در اثر اعمال جریان نور منتشر میکند. |
lighted |
دیود نیمه هادی که در اثر اعمال جریان نور منتشر میکند. |
lightest |
دیود نیمه هادی که در اثر اعمال جریان نور منتشر میکند. |
satyr |
موجود نیمه انسان ونیمه بز |
satyrs |
موجود نیمه انسان ونیمه بز |
bat |
چوگاندار نیمه یاپاره اجر |
bats |
چوگاندار نیمه یاپاره اجر |
batted |
چوگاندار نیمه یاپاره اجر |
partial |
نیمه کامل |
partial |
نیمه کاره بخشی از |
inchoate |
نیمه تمام |
transistor |
ترانزیستور سه لایهای از انواع مختلف نیمه هادی |
transistor |
وسیله الکترونیکی نیمه هادی که جریان را در یک مدار کنترل میکند. |
transistors |
ترانزیستور سه لایهای از انواع مختلف نیمه هادی |
transistors |
وسیله الکترونیکی نیمه هادی که جریان را در یک مدار کنترل میکند. |
midsummer |
نیمه تابستان |
reverse |
حرکت نوک چاپگر در نیمه خط به بالابرای چاپ حروف بزرگ |
reversed |
حرکت نوک چاپگر در نیمه خط به بالابرای چاپ حروف بزرگ |
reverses |
حرکت نوک چاپگر در نیمه خط به بالابرای چاپ حروف بزرگ |
reversing |
حرکت نوک چاپگر در نیمه خط به بالابرای چاپ حروف بزرگ |
parboil |
نیمه پختن |
parboiled |
نیمه پختن |
parboiling |
نیمه پختن |
parboils |
نیمه پختن |
half-mast |
نیمه افراشتگی |
half-mast |
پرچم نیمه افراشته |
half-mast |
نیمه افراشتن |
oxide |
روش تولید و طراحی خانواده مدارهای مجتمع با استفاده از هادیهای آهن و اکسید روی نیمه هادی |
oxides |
روش تولید و طراحی خانواده مدارهای مجتمع با استفاده از هادیهای آهن و اکسید روی نیمه هادی |
twilit |
گرگ ومیش نیمه روشن |
silicon |
محل پایه تولید کنندگان قط عات نیمه هادی آمریکا در california |
silicon |
عنصری با خصوصیات نیمه هادی , به صورت کریستال برای تولید کنندگان IC |
wafer |
تکه کاملی از ماده نیمه هادی تک بلوری |
wafers |
تکه کاملی از ماده نیمه هادی تک بلوری |
solid-state |
وسیله الکترونیکی که با اثرات سیگنالهای الکترونیکی یا مغناطیسی در ماده نیمه هادی کار میکند |
solid-state |
مربوط به وسایل نیمه هادی |
microchip |
مداری ه تمام قط عات فعال و غیرفعال آن روی یک قطعه نیمه هادی قرار دارند با روشهای حکاکی و فرآیندهای شیمیایی |
microchips |
مداری ه تمام قط عات فعال و غیرفعال آن روی یک قطعه نیمه هادی قرار دارند با روشهای حکاکی و فرآیندهای شیمیایی |
semi |
نیمه تاحدی |
semi |
نیمه |
semis |
نیمه تاحدی |
semis |
نیمه |
subliminal |
نیمه خوداگاه |
subliminally |
نیمه خوداگاه |
black tie |
کت نیمه رسمی مردانه |
icing |
ضربه خطای مدافع از نیمه زمین خودی به خط دروازه حریف |
chip |
وسیلهای که حاوی قط عات کوچک نیمه هادی ها است که روی آنها چندین عنصر مانند تراتریستورها محفظه هاو... برای انجام یک عمل قرار دارند |
chips |
وسیلهای که حاوی قط عات کوچک نیمه هادی ها است که روی آنها چندین عنصر مانند تراتریستورها محفظه هاو... برای انجام یک عمل قرار دارند |
midway |
نیمه راه |
overlap |
نیمه نیمه رویهم افتادن نیمه نیمه پوشاندن |
overlapped |
نیمه نیمه رویهم افتادن نیمه نیمه پوشاندن |
overlaps |
نیمه نیمه رویهم افتادن نیمه نیمه پوشاندن |
officious |
نیمه رسمی شبهه رسمی |
mid |
نیمه |
mid- |
نیمه |
paraplegia |
فلج نیمه بدن فلج پا |
semi finals |
نیمه نهایی |
semi-finals |
نیمه نهایی |
midnight |
نیمه شب |
halfway |
نیمه راه |
adjustable proportional module |
نیمه مدول نسبی با سقف تنظیم شونده |
advanced pawn |
پیادهای که از نیمه صفحه گذر کرده باشد |
autoloader |
اسلحه خودکار یا نیمه خودکار |
backcourt |
نیمه دفاعی |
backcourt |
نیمه دورترزمین از دیوارمقابل |
back nine |
نیمه دوم پیست 81 قسمت |
basic type single tier formwork |
قالب بندی نیمه لغزان با پایههای معادل ارتفاع قالب |
Other Matches |
|
seahorse |
رجوع شود بهwalrus جانور نیمه اسب و نیمه ماهی |
seahorses |
رجوع شود بهwalrus جانور نیمه اسب و نیمه ماهی |
interlap |
چگونگی چند چیز که نیمه نیمه روی هم قرار میگیرند |
pmos |
ترانزیستور نیمه هادی اکسید آهن که از طریق ناحیه کوچکی از نیمه هادی P هدایت میشود |
cmos |
روشی برای ساخت تراشههای نیمه هادی نیمه هادی اکسید فلزی تکمیلی osentary |
semilustrous |
نیمه درخشان نیمه مجلل |
imbricate |
نیمه نیمه روی هم گذاشتن |
semipublic |
نیمه عمومی نیمه دولتی |
semi naufragium |
نیمه غرق شده گی کشتی نیمه کشتی شکستگی |
half life |
نیمه عمر تشعشعی موادرادیواکتیو نیمه عمر |
beneficial occupancy |
اشغال ساختمان نیمه تمام استفاده از ساختمان نیمه تمام |
from mid may to mid june |
از نیمه ماه تا نیمه ماه جون |
semifinal |
مربوط به دوره نیمه نهایی دوره نیمه نهایی |
in noon of night |
در نیمه شب |
half deck |
نیمه پل |
part way |
نیمه |
moiety |
نیمه |
division line |
خط نیمه |
semiparasitic |
نیمه انگلی |
semipermanent |
نیمه جاودان |
semihard |
نیمه محکم |
semihard |
نیمه سخت |
semigloss |
نیمه شفاف |
semipermeable |
نیمه تراوا |
half mast high |
نیمه افراشته |
semigloss |
نیمه درخشان |
semiofficial |
نیمه رسمی |
demigod |
نیمه خدا |
semiprivate |
نیمه خصوصی |
semiformal |
نیمه رسمی |
semiopaque |
نیمه کدر |
foreconscious |
نیمه هشیاری |
semilustrous |
نیمه درخشنده |
half loaded |
سلاح نیمه پر |
semilog |
نیمه لگاریتمی |
half time |
نیمه بازی |
semiliquid |
نیمه مایع |
half tracked |
نیمه شنی |
semilate |
نیمه دیررس |
half way |
نیمه راه |
half faced |
نیمه کاره |
semimobile |
نیمه متحرک |
semilogarithmic |
نیمه لگاریتمی |
halvers |
نیمه مشترک |
semiopaque |
نیمه شفاف |
semifluid |
نیمه ابکی |
semiautomatic |
نیمه خودکار |
semi independent |
نیمه مستقل |
quasi concave |
نیمه مقعر |
quasi commercial |
نیمه بازرگانی |
quasi public |
نیمه عمومی |
quasi public |
نیمه دولتی |
quasi private |
نیمه خصوصی |
semi literate |
نیمه نویسا |
preconscious |
نیمه هشیار |
semi mechanization |
نیمه مکانیزه |
quasi convex |
نیمه محدب |
semi conductor |
نیمه هادی |
semicivilized |
نیمه متمدن |
semiarid |
نیمه خشک |
semiarboreal |
نیمه درختی |
semiaquatic |
نیمه ابزی |
semiactive |
نیمه فعال |
semi trailer |
نیمه یدک |
semicinductor |
نیمه هادی |
semi skilled |
نیمه ماهر |
semicinductor |
نیمه رسانا |
semi official |
نیمه رسمی |
second half |
نیمه دوم |
semicolonial |
نیمه ازاد |
semicolonial |
نیمه مستعمره |
semicolonialism |
نیمه مستعمراتی |
midyear |
نیمه سال |
midwatch |
پاس نیمه شب |
semidome |
نیمه گنبد |
semidomesticated |
نیمه اهلی |
semierect |
نیمه ایستاده |
megrim |
درد نیمه سر |
semierect |
نیمه قائم |
semifinal |
نیمه نهایی |
semifixed |
نیمه ثابت |
semidivine |
نیمه خدا |
semidivine |
نیمه الهی |
middle watch |
نگهبانی نیمه شب |
partially sighted |
نیمه بینا |
partially hearing |
نیمه شنوا |
partial fixing |
نیمه گیرداری |
semiconscious |
نیمه هوشیار |
semiconscious |
نیمه اگاه |
semiconscious |
نیمه بیهوش |
semicrystalline |
نیمه متبلور |
nocturn |
عبادت نیمه شب |
semicrystalline |
نیمه بلورین |
semidetached |
نیمه مجزا |
left heart |
نیمه چپ قلب |
subsaline |
نیمه شور |
semi-conscious |
نیمه بیهوش |
semi-conscious |
در حال نیمه غش |
semi-final |
نیمه نهایی |
semi-precious |
نیمه بهادار |
semi-precious |
نیمه گرانبها |
sub-tropical |
نیمه حاره |
underemployed |
نیمه کار |
semi-conscious |
نیمه هشیار |
half-timbered |
نیمه چوبی |
aileron |
نیمه لچکی |
dwarf wall |
دیوار نیمه |
half-bat |
آجر نیمه |
aileron |
نیمه سنتوری |
half-column |
نیمه ستون |
brow ague |
درد نیمه سر |
semireligious |
نیمه مذهبی |
semitranslucent |
نیمه کدر |
semivitrified |
نیمه شیشهای |
semirigid |
نیمه سخت |
semitropic |
نیمه گرمسیری |
semitranslucent |
نیمه شفاف |
semisolid |
نیمه جامد |
before mid night |
قبل از نیمه شب |
semiskilled |
نیمه ماهر |
shaly clay |
رس نیمه بلوری |
semitransparent |
نیمه شفاف |
subfossil |
نیمه سنگواره |
semiterrestrial |
نیمه خاکی |
subarid |
نیمه خشک |
subadult |
نیمه بالغ |
subacute |
نیمه حاد |
semisynthetic |
نیمه ترکیبی |
semisynthetic |
نیمه مصنوعی |
semipro |
نیمه حرفهای |
subovate |
نیمه بیضی |
semipublic |
نیمه همگانی |
solid state |
نیمه هادی |
semi killed steel |
فولاد نیمه ارام |
semi independent |
نیمه خود مختار |
fair-weather friend |
رفیق نیمه راهه |
demi-metope |
[نیمه چهارگوش افریز] |
semiautonomous |
نیمه خود مختار |
half-timbering |
ساختمان نیمه چوبی |
semipervious materials |
مصالح نیمه تراوا |
semirandom access |
دستیابی نیمه تصادفی |
semipermeable materials |
مصالح نیمه تراوا |
semi durable goods |
کالاهای نیمه بادوام |
semi finished goods |
کالاهای نیمه ساخته |
seminomad |
مردم نیمه چادرنشین |
semidefinite matrix |
ماتریس نیمه معین |
semifixed |
مهمات نیمه ثابت |
split half method |
روش دو نیمه کردن |
split wheel |
چرخ نیمه یا نصفه |
halfway houses |
منزل نیمه راه |
halfway house |
منزل نیمه راه |
beauty sleep |
خواب پیش از نیمه شب |
subception |
ادراک نیمه هشیار |
submediterranean climate |
اقلیم نیمه مدیترانهای |
solid state cartridge |
کارتریج نیمه هادی |
seminomad |
نیمه بیابان گرد |
semicrustaceous |
نیمه سخت پوست |
semi logarithmic paper |
کاغذ نیمه لگاریتمی |
semi luxury goods |
کالاهای نیمه تجملی |
semiconductor memory |
حافظه نیمه رسانا |
the small hours |
ساعات بعد از نیمه شب |
semiconductor device |
دستگاه نیمه هادی |
semiconductor memory |
حافظه نیمه هادی |
semiconductor storage |
حافظه نیمه هادی |
subsaturated |
نیمه اشباع شده |
n type semiconductor |
نیمه هادی نوع N |
oligapoly |
فروش نیمه انحصاری |
oligopsony |
خرید نیمه انحصاری |
p type semiconductor |
نیمه هادی نوع "پی " |
part time job |
شغل نیمه وقت |
part time job |
کار نیمه وقت |
part time work |
کار نیمه وقت |
partially drowned jet |
فوران نیمه مستغرق |
midyear |
امتحان نیمه سال |
half cloverload junction |
چهارراه نیمه شبدری |
intermediate stock |
کالاهای نیمه تمام |
draft report |
گزارش نیمه نهایی |
gallium arsenide |
قطعه نیمه هادی |
half adder |
نیمه جمع کننده |
half way |
واقع در نیمه راه |
halving method |
روش دو نیمه سازی |
perforated cutoff |
دیواره نیمه تراوا |
quasi steady |
جریان نیمه ارام |
semi skilled worker |
کارگر نیمه ماهر |
quasi concave function |
تابع نیمه مقعر |
quasi convex function |
تابع نیمه محدب |
quasi public company |
شرکت نیمه دولتی |
premedian |
واقع در نیمه قدامی |
premedial |
واقع در نیمه قدامی |
semi interquartile range |
دامنه نیمه چارکی |
semiautomatic |
نیمه خود کار |
warm substeppic zone |
نوار نیمه جلگهای گرم |
half giuoco game |
بازی نیمه جوئوکو شطرنج |
sauterne |
سراب زرد نیمه شیرین |
lay over |
در نیمه راه توقف کردن |
garand rifle |
نوعی تفنگ نیمه خودکار |
semi open game |
بازی شطرنج نیمه باز |
integrate semiconductor circuit |
مدار نیمه هادی مجتمع |
hemiplegic |
مربوط به فلج نیمه بدن |
half open file |
ستون نیمه باز شطرنج |