Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (10 milliseconds)
English
Persian
cradle
نیم پشتک بجلو نیم چرخش و برگشتن روی پشت
cradled
نیم پشتک بجلو نیم چرخش و برگشتن روی پشت
cradles
نیم پشتک بجلو نیم چرخش و برگشتن روی پشت
Other Matches
fullest
چرخش با پشتک کامل
full
چرخش با پشتک کامل
front drop
پرش به بالا و چرخش بجلو وفرود روی شکم
flips
پرش ازلبه خارجی عقبی اسکیت بانیم چرخش چرخیدن و پشتک زدن در هوا
flipped
پرش ازلبه خارجی عقبی اسکیت بانیم چرخش چرخیدن و پشتک زدن در هوا
flip
پرش ازلبه خارجی عقبی اسکیت بانیم چرخش چرخیدن و پشتک زدن در هوا
mazurka
پرش از عقب یک اسکیت با نیم چرخش و برگشت بجلو همان اسکیت و سر خوردن روی پای دیگر
summersault
پشتک پشتک زدن
waltz three
سه چرخش که پای ازاد درانتهای هر چرخش تماس بازمین پیدا میکند
somersaulted
پشتک
turntable
پشتک
lumber room
پشتک
sault
پشتک
somersaulting
پشتک
somersaults
پشتک
somersault
پشتک
somerset
پشتک
turntables
پشتک
handspring
نیم پشتک
backward somersault
پشتک از پشت
sommie
پشتک زدن
flips
پشتک در هوا
somersaulted
معلق پشتک
somersault
معلق پشتک
somersaulting
معلق پشتک
flip
پشتک در هوا
arabian jump
نیم پشتک
flipped
پشتک در هوا
adolph
پشتک از جلو با"5/3
somersaults
معلق پشتک
head way
بجلو
onward
بجلو
full gainer
شیرجه وارونه با پشتک
salto
پشتک از جلو یا عقب
barani
پشتک با نیم پیچ
baroni
پشتک با نیم پیچ
back flip
شیرجه پشتک وارو
propelled
بجلو راندن
propels
بجلو راندن
prefrontal
بجلو مغز
propel
بجلو راندن
fliffis
دو پشتک به عقب با نیم وارو
half in half out
دو پشتک به عقب با نیم وارو
flip flap
یکجورترقه یا اتش بازی پشتک
moebius flip
پشتک از جلو یا عقب در پرش
ap koobi seogi
راه رفتن بجلو
Keep moving!
بجلو برو
[بروید]
!
slide chasse
حرکت با یک پا بجلو و فشار
inclining
خمیدگی بجلو و پایین
flips
پرش طول با پشتک به جلو در هوا
flip
پرش طول با پشتک به جلو در هوا
flipped
پرش طول با پشتک به جلو در هوا
ap dellyo chagi
ضربه پا بجلو در زاویه 54درجه
go long
تلاش درپاس طولانی بجلو
ap joo choom
ایستادن اسب سواری بجلو
rocket propulsion
حرکت بجلو بوسیله موتورموشکی
antrorse
خمیده بجلو یا متمایل ببالا
tinga
پشتک به جلو با نیم خم زانو وچرخ فلک
flippers
پرنده پرش طول با پشتک به جلو در هوا
flipper
پرنده پرش طول با پشتک به جلو در هوا
single action
یک بار چرخش قرقره با یک بار چرخش دسته
sidestep traverse
صعود پلهای همراه باسرخوردن بجلو
scull
حرکت دادن قایق بجلو یا عقب
sculled
حرکت دادن قایق بجلو یا عقب
sculls
حرکت دادن قایق بجلو یا عقب
Move along, please!
[in a crowd]
لطفا بجلو حرکت کنید!
[در جمعیتی]
jump-starting
شروع از محل اغاز با پرش به هوا و بجلو
jack knife
خم شدن بجلو با پاهای مستقیم و گرفتن مچ پا بادستها
jump-start
شروع از محل اغاز با پرش به هوا و بجلو
french heel
پاشنه کفش زنانه بلند وخمیده بجلو
jump-starts
شروع از محل اغاز با پرش به هوا و بجلو
jump-started
شروع از محل اغاز با پرش به هوا و بجلو
jump start
شروع از محل اغاز با پرش به هوا و بجلو
lunging
حمله ناگهانی شمشیرباز بجلو و باز کردن بازو
skull
حرکت بجلو یا عقب باچسباندن و گشودن پاشنه یانوک پا
lunges
حمله ناگهانی شمشیرباز بجلو و باز کردن بازو
sculled
حرکت بجلو یا عقب باچسباندن و گشودن نوک یاپاشنه پا
lunge
حمله ناگهانی شمشیرباز بجلو و باز کردن بازو
sculls
حرکت بجلو یا عقب باچسباندن و گشودن نوک یاپاشنه پا
scull
حرکت بجلو یا عقب باچسباندن و گشودن نوک یاپاشنه پا
skulls
حرکت بجلو یا عقب باچسباندن و گشودن پاشنه یانوک پا
lunged
حمله ناگهانی شمشیرباز بجلو و باز کردن بازو
balestra
پرش کوتاه و سریع شمشیرباز بجلو برای حمله
quarterback sneak
حمله بازیگر بالا با دویدن بجلو پس از گرفتن توپ
shoot the duck
حرکت جلو و عقب نشینی روی یک پا و پای دیگر کشیده بجلو
set forward
جهش یا حرکت بجلو بوسیله قطعات داخلی گلوله در هنگام اصابت
hitch and go
نوعی پاس که گیرنده بجلو می دود و به سمت دیگر می چرخد و باز به جلو ادامه میدهد
to turn turtle
برگشتن
reverse
برگشتن
reversed
برگشتن
roll around
<idiom>
برگشتن
reverses
برگشتن
reversing
برگشتن
recrudesce
برگشتن
reoccurring
برگشتن
retroflex
برگشتن
regorge
برگشتن
sheer
برگشتن
resile
برگشتن
to come back
برگشتن
reoccurrence
برگشتن
to go back
برگشتن
regurgitate
برگشتن
regurgitated
برگشتن
to put back
برگشتن
regurgitates
برگشتن
regurgitating
برگشتن
backslide
برگشتن
deviate
برگشتن
deviated
برگشتن
deviates
برگشتن
repullulate
برگشتن
chare
برگشتن
come back
برگشتن
revert
برگشتن
on the way back
در برگشتن
get back
<idiom>
برگشتن
lapse vi
برگشتن
double back
<idiom>
برگشتن
abjeure
برگشتن از
deviating
برگشتن
hark back
برگشتن
reverting
برگشتن
returning
برگشتن
returned
برگشتن
return
برگشتن
reverts
برگشتن
reverted
برگشتن
go back
برگشتن
returns
برگشتن
till his return
تا موقع برگشتن او
rebounded
پس زدن برگشتن
resile
به عقب برگشتن
remigrate
از مهاجرت برگشتن
swindles
ورق برگشتن
to bounce
[cheque/check]
برگشتن
[چکی]
go back on
<idiom>
به عقب برگشتن
introspect
بخود برگشتن
head off
<idiom>
به عقب برگشتن
to fall away
برگشتن مرتدشدن
rebounding
پس زدن برگشتن
rebounds
پس زدن برگشتن
capsizes
برگشتن قایق
rebound
پس زدن برگشتن
capsized
برگشتن قایق
capsizing
برگشتن قایق
capsize
برگشتن قایق
swindle
ورق برگشتن
apostatize
از دین برگشتن
untread
برگشتن بازگشتن
swindled
ورق برگشتن
recoiling
بحال خود برگشتن
recoiled
بحال خود برگشتن
recoils
بحال خود برگشتن
topples
برگشتن واژگون کردن
recoiling
بحال نخستین برگشتن
retract
عقب کشیدن برگشتن
recoil
بحال خود برگشتن
perseverate
اصراردر برگشتن کردن
repatriating
بمیهن خود برگشتن
toppled
برگشتن واژگون کردن
topple
برگشتن واژگون کردن
repatriates
بمیهن خود برگشتن
repatriated
بمیهن خود برگشتن
repatriate
بمیهن خود برگشتن
recoiled
بحال نخستین برگشتن
retracts
عقب کشیدن برگشتن
retracting
عقب کشیدن برگشتن
recoil
بحال نخستین برگشتن
toppling
برگشتن واژگون کردن
retracted
عقب کشیدن برگشتن
repatriations
برگشتن یا برگرداندن به میهن
repatriation
برگشتن یا برگرداندن به میهن
come back
<idiom>
برگشتن به جایی که حالاهستی
char
جسم زغال برگشتن
to return to the fold
[family]
به خانواده خود برگشتن
charring
جسم زغال برگشتن
chars
جسم زغال برگشتن
to throw back
به تبار خود برگشتن
come back
<idiom>
به فکر شخص برگشتن
home
شهر بخانه برگشتن
homes
شهر بخانه برگشتن
recoils
بحال نخستین برگشتن
put about
تغییر جهت دادن برگشتن
relapses
مرتد بحال نخستین برگشتن
relapsed
مرتد بحال نخستین برگشتن
relapsing
مرتد بحال نخستین برگشتن
recoveries
برگشتن به عملیات طبیعی پس ازخطا
recovery
برگشتن به عملیات طبیعی پس ازخطا
relapse
مرتد بحال نخستین برگشتن
remounts
برگشتن دوباره سوار کردن
remounted
برگشتن دوباره سوار کردن
remount
برگشتن دوباره سوار کردن
backcross
چند پشت بعقب برگشتن
counter recoil
برگشتن لوله پس از عقب نشینی
overturn
معلق شدن برگشتن وسیله
overturned
معلق شدن برگشتن وسیله
overturns
معلق شدن برگشتن وسیله
bear up
برگشتن قایق بسمت باد
remounting
برگشتن دوباره سوار کردن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com