English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 126 (7 milliseconds)
English Persian
gift of nature هدیه طبیعت
Other Matches
lusus natarae بازی طبیعت خوش مزگی طبیعت
lusus naturae بازی طبیعت خوشمزگی طبیعت
gifts هدیه
propine هدیه
present هدیه
presented هدیه
presenting هدیه
handsel هدیه
offerings هدیه ها
endowment هدیه
endowments هدیه
presents هدیه
donations هدیه
donation هدیه
gift هدیه
donor هدیه کننده
ex voto هدیه یا پیشکشی
donee گیرنده هدیه
gifts هدیه دادن
donors هدیه کننده
gift هدیه دادن
meat offering هدیه اردی
greek gift هدیه یونانی
give [a present] هدیه کردن
endow هدیه کردن
bestow هدیه کردن
endow هدیه دادن
token هدیه کوچک
give [a present] هدیه دادن
donate هدیه کردن
meal offering هدیه اردی
bestow هدیه دادن
donated هدیه دادن
donates هدیه دادن
donating هدیه دادن
donate هدیه دادن
This is a gift. این یک هدیه است.
oblatory مبنی بر نذر یا هدیه
keepsakes هدیه یادگاری یادبود
keepsake هدیه یادگاری یادبود
Wrap it up in gift paper. آنرا در کاغذ هدیه بپیچید
empty handed بدون هدیه دست خالی
quality طبیعت
temperaments طبیعت
inclination طبیعت
Mother Nature طبیعت
physio طبیعت
physios طبیعت
qualities طبیعت
natures طبیعت
nature طبیعت
temperament طبیعت
consubstantial هم طبیعت
lusus naturae غرابت طبیعت
natural endowments بخششهای طبیعت
naturalists طبیعت گرا
naturalist طبیعت شناس
freaks of nature غرائب طبیعت
naturalist طبیعت گرا
metaphsical طبیعت حکمتی
tao مسیر طبیعت
naturalism طبیعت گرایی
naturalism طبیعت پردازی
nature طبیعت سرشت
natures طبیعت سرشت
Mother Nature طبیعت مهربان
human nature طبیعت انسان
lusus natarae غرابت طبیعت
navigating طبیعت ذات
still life طبیعت بیجان
second nature طبیعت ثانوی
earthiness طبیعت خاکی
navigate طبیعت ذات
cycle of water گردش اب در طبیعت
contrary to nature بر خلاف طبیعت
animality طبیعت حیوانی
against nature مخالف طبیعت
navigated طبیعت ذات
navigates طبیعت ذات
naturalists طبیعت شناس
hyperphyscal مافوق طبیعت
gift of nature نعمت طبیعت
hyperphysical فوق طبیعت
hu man nature طبیعت انسانی
hydraulic cycle گردش اب در طبیعت
landscape architecture معماری طبیعت
Please accept this gift as a mark of my friendship. لطفا"این هدیه رابعلامت ونشانه دوستی من بپذیرید
unnaturally بر خلاف اصول طبیعت
i a the beauties of nature من از زیبائیهای طبیعت حظ کردم
unnatural بر خلاف اصول طبیعت
naturalistic مبنی بر طبیعت بازی
metaphsics دانش ماورای طبیعت
all nature looked green طبیعت سراسر سبز بود
natural selection فلسفه انتخاب اصلح در طبیعت
natural phenomena حوادث طبیعی تجلیات طبیعت
humanist مطالعه کننده طبیعت یا امورانسانی
fantasticality طبیعت خیالی یاوسواسی بوالهوسی
four forces of nature چهار نیروی بنیادی طبیعت
they are cured by nature طبیعت انها را درمان میکند
metaphisical مربوط به علم ماوراء طبیعت
anthropogenic مربوط به برخورد وتماس بشر با طبیعت
anthroposophy علم شناسایی طبیعت و ماهیت انسانی
naturalism فلسفه یا مذهب طبیعی اصالت طبیعت
it occurs in nature as a gas در طبیعت بشکل گاز یافت میشود
Pre-Raphaelites مکتب بازنمایی طبیعت آنطور که هست
Pre-Raphaelite مکتب بازنمایی طبیعت آنطور که هست
herbescent اماده برای پیداکردن طبیعت گیاه
denature طبیعت یا ماهیت چیزی راعوض کردن
nature [of things] سرشت [ماهیت] [خوی] [ذات] [طبیعت]
He bought them expensive presents, out of guilt. او [مرد] بخاطر احساس گناهش برای آنها هدیه گران بها خرید.
earthliness دنیوی بودن مادیت طبیعت زمینی یاخاکی
Boxing Day اولین روز کار بعد از عید کریسمس که طی آن به پستچی و کارمند و غیره هدیه میدهند
metaphysically از روی علم ماورای طبیعت بطور معنوی یا مبهم
natural philosopher فیزیک خوان کسیکه که عقیده به اصالت طبیعت دارد
catastrophism اعتقاد باینکه پوسته زمین دستخوش انقلابهای ناگهانی طبیعت شده
physiocrat کسیکه معتقداست که زمین یگانه سرچشمه ثروت است وحکومت بایدتابع طبیعت باشد
His sculptures blend into nature as if they belonged there. مجسمه های او به طبیعت طوری آمیخته میشوند انگاری که آنها به آنجا تعلق دارند.
desert [طراحی محوطه سازی در قرن هجدهم میلادی با نگاه کردن به طبیعت وحشی و دست نخورده]
physiocrats اقتصاددانان فرانسوی قرن هیجده که معتقد بودند زمین و طبیعت یگانه منبع ثروت است
feminality طبیعت زنانه زیورهایاچیزهای بی بهای زنانه
idiocrasy طبیعت ویژه طرز فکر ویژه
idiosyncrasies طبیعت ویژه طرز فکر ویژه شیوه ویژه هرنویسنده خصوصیات اخلاقی
idiosyncrasy طبیعت ویژه طرز فکر ویژه شیوه ویژه هرنویسنده خصوصیات اخلاقی
paradise rug طرح درختی باغ و گل [در این طرح انواع درخت، گل و پرنده زمینه طرح را در بر می گیرند و نمادی از طبیعت بوجود می آورند که گاه به آن طرح بهشتی می گویند.]
pictorial rug قالیچه های تصویری [قالیچه های پرتره] [در اینگونه فرش ها نگاره های معمول فرش ها استفاده نمی شود و در آن از تصاویر انسان، حیوان، طبیعت، بناها و حوادث تاریخی بهره می گیرند. به آن نقش غلط نیز می گویند.]
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com