Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (34 milliseconds)
English
Persian
borer
هرچیزیکه وسیله سوراخ کردن باشد
Other Matches
bore
وسیله سوراخ کردن کالیبر تفنگ
bores
وسیله سوراخ کردن کالیبر تفنگ
demand
جابجایی فایل هاو داده از وسیله ذخیره سازی جانبی به یک وسیله با سرعت دستیابی بالا در صورتی که توسط پایگاه داده مورد نیاز باشد
demanded
جابجایی فایل هاو داده از وسیله ذخیره سازی جانبی به یک وسیله با سرعت دستیابی بالا در صورتی که توسط پایگاه داده مورد نیاز باشد
demands
جابجایی فایل هاو داده از وسیله ذخیره سازی جانبی به یک وسیله با سرعت دستیابی بالا در صورتی که توسط پایگاه داده مورد نیاز باشد
punch
وسیله تولید سوراخ در پانچ کارت
punched
وسیله تولید سوراخ در پانچ کارت
punches
وسیله تولید سوراخ در پانچ کارت
socket
[وسیله با سوراخ هایی که ورودی در آن نصب میشود]
water hole
سوراخ یا شکاف طبیعی رودخانه خشک شده که مقداری اب دران باشد
at all events
بهر وسیله که باشد
to pink out leather
چرم را برای زیبایی سوراخ سوراخ کردن
sounder
هرچیزیکه صدامیکند
fillings
هرچیزیکه با ان چیزیراپرکنند
filling
هرچیزیکه با ان چیزیراپرکنند
double decker
هرچیزیکه دو لایه دارد
perforation
عمل سوراخ کردن ایجاد سوراخ
newest
وسیله الکترونیکی که اخیرا اختراع شده باشد
newer
وسیله الکترونیکی که اخیرا اختراع شده باشد
new
وسیله الکترونیکی که اخیرا اختراع شده باشد
new-
وسیله الکترونیکی که اخیرا اختراع شده باشد
breach
سوراخ رخنه کردن سوراخ کردن نفوذ در خطوط دشمن درگیری با دشمن
breached
سوراخ رخنه کردن سوراخ کردن نفوذ در خطوط دشمن درگیری با دشمن
breaches
سوراخ رخنه کردن سوراخ کردن نفوذ در خطوط دشمن درگیری با دشمن
throughput
بیشترین خروجی وسیله که با مشخصات اصلی مط ابق باشد
status
ثباتی که حاوی اطلاعاتی درباره وضعیت وسیله جانبی باشد
status
کلمهای حاوی اطلاعاتی درباره وضعیت وسیله جانبی باشد
bugged
اطاق یا شیئی که حاوی یک وسیله استراق سمع پنهانی باشد
thirl
سوراخ سوراخ کردن دریدن
pinkest
سوراخ سوراخ کردن یا بریدن
pink
سوراخ سوراخ کردن یا بریدن
pinker
سوراخ سوراخ کردن یا بریدن
signaled
تبدیل یا ترجمه سیگنال به صورتی به توسط وسیله قابل قبول باشد
rates
بیشترین خروجی وسیله که باید با مشخصات ابتدایی تط ابق داشته باشد
signal
تبدیل یا ترجمه سیگنال به صورتی به توسط وسیله قابل قبول باشد
rate
بیشترین خروجی وسیله که باید با مشخصات ابتدایی تط ابق داشته باشد
signalled
تبدیل یا ترجمه سیگنال به صورتی به توسط وسیله قابل قبول باشد
cancellate
سوراخ سوراخ سوراخ سوراخ کردن
quiescent
وضعیت فرآیند یا مدار یا وسیله وقتی که هیچ سیگنال ورودی اعمال نشده باشد
adc
وسیله مبدل ورودی آنالوگ به خروجی دیجیتال که قابل فهم برای کامپیوتر باشد
connectivity
توانایی یک وسیله برای ارتباط برقرار کردن باسایر وسیله ها و ارسال اطلاعات
aliens
وسیله جانبی که به کامپیوتر اجازه میدهد به داده روی دیسک از کامپیوترها یا سیستمهای دیگر دسترسی داشته باشد
alien
وسیله جانبی که به کامپیوتر اجازه میدهد به داده روی دیسک از کامپیوترها یا سیستمهای دیگر دسترسی داشته باشد
simulating
کپی کردن رفتار سیستم یا وسیله با دیگر وسیله ها
simulate
کپی کردن رفتار سیستم یا وسیله با دیگر وسیله ها
simulates
کپی کردن رفتار سیستم یا وسیله با دیگر وسیله ها
riddle
سوراخ سوراخ کردن
riddles
سوراخ سوراخ کردن
readable
آنچه توسط کسی یا توسط یک وسیله الکترونیکی قابل خواندن و فهمیدن باشد
chain
باس ارتباطی که یک وسیله را به دیگری متصل میکند. و هر وسیله میتواند دادهای که در خط به سوی وسیله دیگر وجود دارد دریافت یا ارسال یا تغییر بدهد
chains
باس ارتباطی که یک وسیله را به دیگری متصل میکند. و هر وسیله میتواند دادهای که در خط به سوی وسیله دیگر وجود دارد دریافت یا ارسال یا تغییر بدهد
center
سوراخ مرکزی که با سوراخ کد گذاری روی نوار پانچ شده در یک امتداد قرار دارند
centred
سوراخ مرکزی که با سوراخ کد گذاری روی نوار پانچ شده در یک امتداد قرار دارند
centre
سوراخ مرکزی که با سوراخ کد گذاری روی نوار پانچ شده در یک امتداد قرار دارند
centers
سوراخ مرکزی که با سوراخ کد گذاری روی نوار پانچ شده در یک امتداد قرار دارند
centered
سوراخ مرکزی که با سوراخ کد گذاری روی نوار پانچ شده در یک امتداد قرار دارند
clair-voie
[پرچین با دیواره های مشبک که سوراخ سوراخ است.]
communication
بافری در گیرنده که به یک وسیله جانبی کند اجازه قبول داده از یک وسیله جانبی سریع میدهد بدون کم کردن سرعت
dilly bag
کیف دستی یا کیسه سوراخ سوراخ زنانه
sensor
وسیله اکتشافی وسیله مراقبتی وسیله کشف کننده
touch
وسیله مسط ح که محل و چیزی که سطح آنرا لمس کرده است احساس میکند برای کنترل محل نشانه گر یا روشن و خاموش کردن وسیله
touches
وسیله مسط ح که محل و چیزی که سطح آنرا لمس کرده است احساس میکند برای کنترل محل نشانه گر یا روشن و خاموش کردن وسیله
sight
سوراخ روشنی رسان سوراخ دید
float stone
سنگ اجرسای یکجورسنگ سوراخ سوراخ
fenestration
چیزی که سوراخ سوراخ یاروزنه داراست
sights
سوراخ روشنی رسان سوراخ دید
antiwithdrawal device
وسیله ضد باز کردن ماسوره بمب وسیله ضد دستکاری ماسوره
approval by acclamation
تصویب به وسیله کف زدن وابراز احساسات این گونه تصویب زمانی مصداق پیدامیکند که مخالف جدی وجودنداشته باشد و طبعا" مسئله شمردن صاحبان اصوات تحسین امیز منتفی است
charges
عهده وتعهد و الزامی که بر شخص باشد حقی که در مورد ملکی وجود داشته باشد خطابهای که رئیس محکمه پس از ختم دادرسی خطاب به هیات منصفه ایراد و ضمن خلاصه کردن شهادتهای داده شده مسائل قانونی لازم را برای ایشان تشریح میکند
charge
عهده وتعهد و الزامی که بر شخص باشد حقی که در مورد ملکی وجود داشته باشد خطابهای که رئیس محکمه پس از ختم دادرسی خطاب به هیات منصفه ایراد و ضمن خلاصه کردن شهادتهای داده شده مسائل قانونی لازم را برای ایشان تشریح میکند
foraminate
ثقبه دار سوراخ سوراخ
gruyere cheese
پنیر سوراخ سوراخ سوئیسی
broaching
سوراخ کردن
punched
سوراخ کردن
drilled
سوراخ کردن
broaches
سوراخ کردن
scuttle
سوراخ کردن
to poke a hole in any thing
سوراخ کردن
to set abroach
سوراخ کردن
scuttling
سوراخ کردن
to pick a hole in
سوراخ کردن
steek
سوراخ کردن
scuttles
سوراخ کردن
punches
سوراخ کردن
scuttled
سوراخ کردن
drill
سوراخ کردن
punch
سوراخ کردن
to break open
سوراخ کردن
pierce
سوراخ کردن
pools
سوراخ کردن
pooled
سوراخ کردن
pool
سوراخ کردن
stab
سوراخ کردن
stabbed
سوراخ کردن
to burn a hole
سوراخ کردن
pierces
سوراخ کردن
foraminate
سوراخ کردن
wear a hole in
سوراخ کردن
delving
سوراخ کردن
delves
سوراخ کردن
delved
سوراخ کردن
perforating
سوراخ کردن
perforates
سوراخ کردن
delve
سوراخ کردن
perforate
سوراخ کردن
to drill through
سوراخ کردن
to punch a hole in
سوراخ کردن
stabs
سوراخ کردن
bore
سوراخ کردن
gores
سوراخ کردن
gored
سوراخ کردن
broach
سوراخ کردن
gore
سوراخ کردن
transfix
سوراخ کردن
goring
سوراخ کردن
broached
سوراخ کردن
bores
سوراخ کردن
boring
سوراخ کردن
drills
سوراخ کردن
incising
سوراخ کردن
fet
وسیله الکترونیکی که به عنوان کنترل جریان متغییر بکار می رود : یک سیگنال خارجی مقاومت وسیله و جریان جاری را تغییر میدهد به وسیله تغییر پهنای کانال هدایت
hollow forge
سوراخ کردن گرم
to peck a hole in
با نوک سوراخ کردن
burr
بامته سوراخ کردن
burred
بامته سوراخ کردن
burring
بامته سوراخ کردن
burrs
بامته سوراخ کردن
puncturing
سوراخ کردن شکست
To bark up the wrong tree.
<idiom>
[سوراخ دعا را گم کردن]
punctures
سوراخ کردن شکست
tusk
سوراخ کردن یا کندن
lack vt
با گلوله سوراخ کردن
punches
سوراخ ایجاد کردن
pecks
بانوک سوراخ کردن
punches
مهر کردن سوراخ
pecking
بانوک سوراخ کردن
pecked
بانوک سوراخ کردن
peck
بانوک سوراخ کردن
punched
مهر کردن سوراخ
punch
سوراخ ایجاد کردن
puncture
سوراخ کردن شکست
tusks
سوراخ کردن یا کندن
lancinate
بانیزه سوراخ کردن
punch
مهر کردن سوراخ
to tear a hole in
سوراخ یا پاره کردن
back drill
از پشت سوراخ کردن
precision bore
سوراخ کردن دقیق
gride
سوراخ کردن فرورفتن
prongs
باچنگ ک سوراخ کردن
prong
باچنگ ک سوراخ کردن
broaching
سوراخ کردن قایق
spit
سوراخ کردن تف انداختن
pertusion
عمل سوراخ کردن
punctured
سوراخ کردن شکست
broaches
سوراخ کردن قایق
transfixion
عمل سوراخ کردن
spits
سوراخ کردن تف انداختن
broached
سوراخ کردن قایق
punched
سوراخ ایجاد کردن
broach
سوراخ کردن قایق
peeps
از سوراخ نگاه کردن طلوع کردن
peeping
از سوراخ نگاه کردن طلوع کردن
peep
از سوراخ نگاه کردن طلوع کردن
peeped
از سوراخ نگاه کردن طلوع کردن
jabs
خنجر زدن سوراخ کردن
unkennel
از سوراخ یا لانه بیرون کردن
punctures
سوراخ کردن پنچر شدن
punctured
سوراخ کردن پنچر شدن
puncturing
سوراخ کردن پنچر شدن
back drilling attachment
تجهیزات سوراخ کردن از پشت
puncture
سوراخ کردن پنچر شدن
notches
شکاف چوبخط سوراخ کردن
slotting
سوراخ کردن شکاف کوچک
slot
سوراخ کردن شکاف کوچک
slots
سوراخ کردن شکاف کوچک
drilled
سوراخ کردن چاه کندن
drill
سوراخ کردن چاه کندن
jab
خنجر زدن سوراخ کردن
drills
سوراخ کردن چاه کندن
notch
شکاف چوبخط سوراخ کردن
jabbed
خنجر زدن سوراخ کردن
jabbing
خنجر زدن سوراخ کردن
a closed mouth catches no flies
<proverb>
تا مرد سخن نگفته باشد عیب و هنرش نهفته باشد
charters
اجاره وسیله حمل جهت کاری خاص قرارداد اجاره وسیله حمل اجاره کردن کل کشتی
chartering
اجاره وسیله حمل جهت کاری خاص قرارداد اجاره وسیله حمل اجاره کردن کل کشتی
charter
اجاره وسیله حمل جهت کاری خاص قرارداد اجاره وسیله حمل اجاره کردن کل کشتی
chartered
اجاره وسیله حمل جهت کاری خاص قرارداد اجاره وسیله حمل اجاره کردن کل کشتی
moored mine
مینی که باسیم یا طناب به محل اتصال خود وصل شده باشد یا در اب معلق باشد
fraise
گشادتر کردن سوراخ اره مدور
karatonyxis
عمبل اب مرواریدبوسیله سوراخ کردن قرنیه
stave
شبیه لوله ایجاد سوراخ کردن
ruptures
شکافتن و سوراخ کردن به طور دایرهای
pinhole
سوراخ کردن برای گوشی یاز
loopholes
سوراخ دیده بانی ایجاد کردن
loophole
سوراخ دیده بانی ایجاد کردن
rupture
شکافتن و سوراخ کردن به طور دایرهای
rupturing
شکافتن و سوراخ کردن به طور دایرهای
hotter
شبکه آهنی یا پوشش اطراف کامپیوتر که به منبع تغذیه وصل شده باشد و زمین نشده باشد
hottest
شبکه آهنی یا پوشش اطراف کامپیوتر که به منبع تغذیه وصل شده باشد و زمین نشده باشد
hot
شبکه آهنی یا پوشش اطراف کامپیوتر که به منبع تغذیه وصل شده باشد و زمین نشده باشد
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com