English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (12 milliseconds)
English Persian
whiplash هرچیزی شبیه شلاق ضربه یا تکان شلاقی
whiplashes هرچیزی شبیه شلاق ضربه یا تکان شلاقی
Other Matches
nates هرچیزی شبیه کفل
shouldered هرچیزی شبیه شانه
button هرچیزی شبیه دکمه
shoulder هرچیزی شبیه شانه
buttoning هرچیزی شبیه دکمه
spool هرچیزی شبیه قرقره
spools هرچیزی شبیه قرقره
steelyard هرچیزی شبیه قپان
spindles هرچیزی شبیه دوک
spindle هرچیزی شبیه دوک
petticoat هرچیزی شبیه شلیته
rattail هرچیزی شبیه دم موش
petticoats هرچیزی شبیه شلیته
shoulders هرچیزی شبیه شانه
buttoned هرچیزی شبیه دکمه
shouldering هرچیزی شبیه شانه
blade هرچیزی شبیه تیغه
boats کرجی هرچیزی شبیه قایق
crumbs هرچیزی شبیه خرده نان
boat کرجی هرچیزی شبیه قایق
crumb هرچیزی شبیه خرده نان
stirrups هرچیزی شبیه رکاب استخوان رکابی
stirrup هرچیزی شبیه رکاب استخوان رکابی
whippy شبیه شلاق
lancet هرچیزی شبیه نیشتر پنجره نوک تیز
lancets هرچیزی شبیه نیشتر پنجره نوک تیز
lash ضربه شلاق
lashed ضربه شلاق
lashes ضربه شلاق
eighty lashes هشتاد ضربه شلاق
he was given 0 lashes بیست ضربه شلاق خورد
shocked ضربه تکان
shocks ضربه تکان
shock ضربه تکان
jolted تکان ضربه
jolt تکان ضربه
jolting تکان ضربه
jolts تکان ضربه
pilaster هرچیزی شبیه ستون یا استوانه دیواریا جرز ستون نما
skein کلاف نخ یا پشم هرچیزی شبیه کلاف پیچیدن
skeins کلاف نخ یا پشم هرچیزی شبیه کلاف پیچیدن
breast نوک پستان هرچیزی شبیه پستان
breasts نوک پستان هرچیزی شبیه پستان
netball بازی شبیه به والیبال با گرفتن و انداختن توپ بجای ضربه زدن
flagellar شلاقی
eugenoid شلاقی
flagelliform شلاقی
eugenoid مانندجلبکهای شلاقی
whipping حرکت شلاقی
flutter kick حرکت شلاقی پاها در شنا
wags تکان خوردن جنبانیدن تکان دادن
wagged تکان خوردن جنبانیدن تکان دادن
wagging تکان خوردن جنبانیدن تکان دادن
wag تکان خوردن جنبانیدن تکان دادن
croquet بازی غیررسمی روی چمن با چوبی شبیه چوب چوگان و گویهای چوبی و 9 دروازه فلزی و 2 میله بصورت دور کردن گوی حریف با ضربه بوسیله تماس با گوی خود
hitting ضربه به توپ یا حریف ضربه بدنی به حریف برای خروج او از بازی ضربه
hits ضربه به توپ یا حریف ضربه بدنی به حریف برای خروج او از بازی ضربه
hit ضربه به توپ یا حریف ضربه بدنی به حریف برای خروج او از بازی ضربه
shakeable تکان دادنی تکان خوردنی
shakable تکان دادنی تکان خوردنی
shog تکان خوردن تکان دادن
gooseneck هر چیزی شبیه گردن غاز هرچیز شبیه U
punted ضربه با پا باانداختن توپ بزمین و ضربه زدن پیش ازتماس ان با زمین
punts ضربه با پا باانداختن توپ بزمین و ضربه زدن پیش ازتماس ان با زمین
punt ضربه با پا باانداختن توپ بزمین و ضربه زدن پیش ازتماس ان با زمین
joggle تکان تکان خوردن
joggled تکان تکان خوردن
jumbling تکان تکان خوردن
jumbles تکان تکان خوردن
jumbled تکان تکان خوردن
joggling تکان تکان خوردن
shimmey تکان تکان خوردن
shimmy تکان تکان خوردن
jumble تکان تکان خوردن
joggles تکان تکان خوردن
impluse response پاسخ ضربه رفتار ضربه تابع انتقال ایمپولز
pinnulated شبیه برگچه شبیه بالچه
pinnulate شبیه برگچه شبیه بالچه
aught هرچیزی
loose end انتهای شل هرچیزی
crowns بالای هرچیزی
palm کف هرچیزی پهنه
palms کف هرچیزی پهنه
crown بالای هرچیزی
loose ends انتهای شل هرچیزی
cores مغز ودرون هرچیزی
knife edge لبه تیز هرچیزی
w هرچیزی بشکل حرف w
knife-edges لبه تیز هرچیزی
knife-edge لبه تیز هرچیزی
rinds پوسته بیرونی هرچیزی
sheeting هرچیزی بشکل ورقه
broadside سطح پهن هرچیزی
core مغز ودرون هرچیزی
rind پوسته بیرونی هرچیزی
broadsides سطح پهن هرچیزی
bonnet کلاهک دودکش سرپوش هرچیزی
bonnets کلاهک دودکش سرپوش هرچیزی
blinds هرچیزی که مانع عبورنور شود
blinded هرچیزی که مانع عبورنور شود
blind هرچیزی که مانع عبورنور شود
facture عمل یا طریقه ساختن هرچیزی
blazing star هرچیزی که موردتوجه دیگران باشد
bolus قطعه کوچک وگردی از هرچیزی
backboard تخته یا صفحهء پشت هرچیزی
bond عهد ومیثاق هرچیزی که شخص رامقیدسازد
what have you <idiom> هرچیزی که شخص میخواهد و دوست دارد
insigne علائم ونشانهای مشخص کننده هرچیزی
insignia علائم ونشانهای مشخص کننده هرچیزی
anathema هرچیزی که مورد لعن واقع شود
world is one's oyster <idiom> هرکس هرچیزی را میتواند بدست بیاورد
crosses ضربه هوک پس از ضربه حریف
crossest ضربه هوک پس از ضربه حریف
crosser ضربه هوک پس از ضربه حریف
cross ضربه هوک پس از ضربه حریف
tubs حمام فرنگی هرچیزی بشکل تغاهر شستشوکردن
tub حمام فرنگی هرچیزی بشکل تغاهر شستشوکردن
in the clear <idiom> رها از هرچیزی که موجب حرکت یا دیدمشکل شود
sclaff ضربه چوب به زمین و سپس به گوی بجای ضربه مستقیم به گوی
scourage شلاق
lashes شلاق
whiplashes شلاق
whipped شلاق
the lash شلاق
horsewhip شلاق
scourge شلاق
whip شلاق
whips شلاق
lash شلاق
gad شلاق
whiplash شلاق
knout شلاق
lashed شلاق
horsewhipped شلاق
horsewhips شلاق
flagellum شلاق
horsewhipping شلاق
crow's foot هرچیزی بشکل پنجه کلاغ چین و چروک گوشه لب و چشم.
flagellate شلاق زدن
flagellating شلاق زدن
flagellated شلاق زدن
flogger زننده شلاق
taws شلاق زدن
horse شلاق زدن
flog شلاق زدن
flogged شلاق زدن
whiplashes شلاق زدن
bullwhip شلاق چرمی
flogs شلاق زدن
whips شلاق زدن
flagellates شلاق زدن
flogging شلاق زدن
vapulation شلاق زنی
lashing شلاق زنی
whiplash شلاق زدن
lashed شلاق خوردن
lashes شلاق خوردن
leather شلاق زدن
cow hide شلاق زدن
whipping شلاق زنی
cartwhip شلاق کاری
baste شلاق زدن
lash شلاق خوردن
gad شلاق سیخی
lash vt شلاق زدن
lasher n سد شلاق زننده
bastes شلاق زدن
scourage شلاق زدن
basted شلاق زدن
belabor شلاق زدن
belabour شلاق زدن
welts شلاق زدن
whipping شلاق زدن
whipstock دسته شلاق
welt شلاق زدن
cat شلاق زدن
whip شلاق زدن
flagellator شلاق زننده
flagellation شلاق زدن
flagellation شلاق زنی
to touch up شلاق زدن
cats شلاق زدن
whipped شلاق زدن
utilitarianism بدی هرچیزی بسته بدرجه سودمندی ان برای عامه مردم است
beat شلاق زدن کوبیدن
sentenced to the lash محکوم به خوردن شلاق
cats قی کردن شلاق لنگربرداشتن
blackjack چماق یا شلاق چرمی
to whipped on بضرب شلاق بردن
cat قی کردن شلاق لنگربرداشتن
knack صدای شلاق استعداد
beats شلاق زدن کوبیدن
hide سخت شلاق زدن
hides سخت شلاق زدن
lambaste شلاق تازیانه زدن
lambast شلاق تازیانه زدن
belt بندچرمی شلاق زدن
belted بندچرمی شلاق زدن
belts بندچرمی شلاق زدن
yerk شلاق زدن کوبیدن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com