English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English Persian
rib هرچیز شبیه دنده
Other Matches
gooseneck هر چیزی شبیه گردن غاز هرچیز شبیه U
ribby دارای دندههای بیرون امده شبیه دنده
ungear از دنده بیرون انداختن بی دنده کردن
pinioning دنده پینیون دنده لایتناهی
pinion دنده پینیون دنده لایتناهی
pinions دنده پینیون دنده لایتناهی
spur gear دنده مهمیزی دنده خاردار
epicyclic transmission یک یاچند چرخ دنده که در داخل یاخارج چرخ دنده دیگری حرکت می کنند
anyone هرچیز
anything هرچیز
pad هرچیز نرم
minim هرچیز کوچک
pair هرچیز دو جزئی
platter هرچیز پهن
platters هرچیز پهن
minims هرچیز کوچک
apiece هرچیز هریک
pads هرچیز نرم
flip side پشت هرچیز
three decker هرچیز سه طبقهای یا سه لایهای
shelf هرچیز تاقچه مانند
mixed bag هرچیز قاتی پاتی
flip side بخش ثانوی هرچیز
(live off the) fat of the land <idiom> بهترین از هرچیز را داشتند
rougher دنده دنده کننده
signal هرچیز حامل اطلاعات سیگنال
signaled هرچیز حامل اطلاعات سیگنال
pot هرچیز برجسته ودیگ مانند
pots هرچیز برجسته ودیگ مانند
potting هرچیز برجسته ودیگ مانند
board تخته یا مقوا و یا هرچیز مسطح
signalled هرچیز حامل اطلاعات سیگنال
chargers دستگاه پرکردن باطری و هرچیز دیگر
pickup هرچیز انتخاب شده اشنایی تصادفی
behemoth کرگدن هرچیز عظیم الجثه و نیرومند
charger دستگاه پرکردن باطری و هرچیز دیگر
everything is good in its season <proverb> گویند که هرچیز به هنگام خوش است
bobtail اسب یا سگ دم کل هرچیز ناقص یامختصر شده ادم مهمل
oil gear جعبه دنده برقی و هیدرولیکی دستگاه جعبه دنده روغنی برقی
pinnulated شبیه برگچه شبیه بالچه
pinnulate شبیه برگچه شبیه بالچه
ballast هرچیز سنگینی چون شن و ماسه که در ته کشتی میریزند تا از واژگون شدنش جلوگیری کند
sprocket دنده چرخ زنجیرخور چرخ دنده
pike نوک نیزه هرچیز نوک تیز
dud ترقه خراب هرچیز خراب
say's law از قوانین اقتصادی دوره کلاسیک مبنی بر این که تولیداضافی یک کالا ممکن نیست چه هر کس کالا را جهت معاوضه با کالای دیگر ایجادمیکند و بنابراین عرضه هرچیز تقاضای ان را به وجودمی اورد
drive دنده
gears دنده
stricter یک دنده
dependum ته دنده
spare ribs سر دنده
strictest یک دنده
rib دنده
hard-nosed یک دنده
geap دنده
drives دنده
costa دنده
geared دنده
slat دنده ها
gear دنده
slats دنده ها
strict یک دنده
toothed wheel چرخ دنده
top radius گردی سر دنده
bendix دنده بندیکس
grooved دنده دار
pinioning جرخ دنده
planetary gear دنده خورشیدی
pinwheel چرخ دنده
french chop گوشت دنده
spareribs گوشت دنده
gear box جعبه دنده
pinion جرخ دنده
bendix دنده استارت
transmission case جعبه دنده
cogwheel چرخ دنده
cramwheel دنده مخروطی
shifting lever دسته دنده
steering gear دنده سکان
steering gear دنده فرمان
dependum angle زاویه ته دنده
spur gear دنده ملخی
external thread دنده خارجی
bevel gear دنده کرامویل
bevel gear دنده مورب
sprocket دنده زنجیر
drive mechanism جعبه دنده
cramwheel دنده کرامویل
pinions جرخ دنده
gear case جعبه دنده
gear cutter دنده تراش
cogs دنده چرخ
high speed دنده سریع
thread دنده پیچ
threads دنده پیچ
transmission جعبه دنده
transmissions جعبه دنده
longitudinal دنده طولی
gears چرخ دنده
gear wheel چرخ دنده
geared جعبه دنده
gear جعبه دنده
geared چرخ دنده
cog دنده چرخ
jackshaft دنده عقب
jackshaft دنده دو در اتومبیل
gearshift میله دنده
gearshift دنده عوض کن
gearshifts میله دنده
gearshifts دنده عوض کن
gear level دسته دنده
gearing جعبه دنده
gearboxes جعبه دنده
frame دنده عرضی
stave دنده بشکه
gearbox جعبه دنده
low gear دنده کندکن
gear چرخ دنده
rib گوشت دنده
gears جعبه دنده
rib دنده میله
laticostate دنده پهن
cogged wheel چرخ دنده
ratchet دنده جغجغه ای
sheath تیزی دنده
worm gear دنده مارپیچی
worm gear دنده مورب
reverse gears دنده معکوس
reverse gear دنده معکوس
ribbed دنده دار
sheaths تیزی دنده
stick shift دسته دنده
cross-rib دنده ی قوس
chop گوشت دنده
wheelwork چرخ دنده
gear wheels چرخ دنده ها
cog wheels چرخ دنده ها
timber دنده عرضی
gearwheels چرخ دنده ها
gearwheel چرخ دنده
cog [cogwheel] چرخ دنده
cog wheel چرخ دنده
cogwheels چرخ دنده ها
cogged wheels چرخ دنده ها
pull gear چرخ دنده بالابر
inside thread دنده داخلی قلاویز
precostal واقع در پیش دنده ها
hoisting gear چرخ دنده بالابر
high gear دنده قوی خودرو
pinion چرخ دنده جناحی
spiral gear چرخ دنده حلزونی
gear box جعبه دنده گیرباکس
helical gear چرخ دنده حلزونی
he broke his rib or something دنده منده اش شکست
geared پوشش دنده دار
get up on the wrong side of the bed <idiom> از دنده چپ بلند شدن
spare ribs گوشت دنده با استخوان
pinion دنده هرزه گرد
pinioning چرخ دنده جناحی
pinioning دنده هرزه گرد
pinions چرخ دنده جناحی
pinions دنده هرزه گرد
rib دنده دار کردن
pair of gears زوج چرخ دنده
worm gear چرخ دنده حلزونی
worm wheel دنده کرمی شکل
magnetic gear shift دسته دنده مغناطیسی
planetary gear جعبه دنده خورشیدی
worm wheel چرخ دنده حلزونی
planetary gear چرخ دنده سیارهای
it serves him right دنده اش هم نرم شود
grub screw میله دنده دار
gear in درگیری دو چرخ دنده
gear friction اصطکاک چرخ دنده
gear cutting دنده تراشی [مهندسی]
rack چرخ دنده دار
nut چرخ دنده ساعت
gear change box جعبه تعویض دنده
gear case پوسته جعبه دنده
gear assembly مجموعه چرخ دنده ها
four gear drive گیربکس چهار دنده
controlled stick steering دسته دنده خودکار
bevel gear چرخ دنده مخروطی
bevel gear drive جعبه دنده مخروطی
bevel gearing گیربکس دنده مخروطی
eight speed gear drive گیربکس هشت دنده
differential gear دنده عقب اتومبیل
crown gear چرخ دنده محدب
racked چرخ دنده دار
racks چرخ دنده دار
wracked چرخ دنده دار
gearbox position وضعیت جعبه دنده
gear transmission ratio نسبت دنده گیربکس
gear ratio نسبت چره دنده ها
gear quadrant ماهک جعبه دنده
gear پوشش دنده دار
driving gear چرخ دنده محرک
cross-springer [دنده اریب در طاق]
gear shift دسته دنده اتومبیل
gear lever دسته دنده اتومبیل
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com